شاید شما تجربه کرده ام چیزی شبیه به این چرخه از احساسات به تازگی. امروز صبح که بیدار شدم بعد از چند روز از انزوا و ترس و اولیه و گلو درد—که منجر به بی حسی ناخوشایند از "Dateline ،" چرت زدن دیوار خیره و تلفن دستمالی کردن—قرار دادن پا بر روی زمین و گفت: به خودم, امروز در حال رفتن به متفاوت! من در راهپیمایی مصمم در مورد آپارتمان اهداف ساخت قهوه, آماده به کار, گوش دادن به پادکست ها. احساس کردم تا حدودی خوش بینانه است. اما به زودی من تا به حال اشک در چشمان من چرا که من در حال گوش دادن به اخبار است. (آن روز با ستارگان قسمت از "روزانه" است که در آن مایکل Barbaro صحبت به دکتر Fabiano Di Marco سر تنفسی واحد از یک بیمارستان در برگامو, ایتالیا. "آن را مانند یک جنگ" Di Marco گفت.) اما هدف من در علاوه بر این به ماندن مطلع شد به مولد و که نیاز به اجتناب از بی حسی من. بنابراین من در زمان مشاوره خود از قطعه من در تلاش بود برای نوشتن: من به نام یک دوست در تلفن.
من برداشت تلفن ثابت—بله تلفن ثابت—و به نام جانت من اواخر مادر بهترین دوست, دوست, بازنشسته معلم موسیقی زندگی می کند که در کیپ کاد. جانت به حال از طریق پست الکترونیکی به ببینید که چگونه من انجام شده بود در انزوای اجتماعی تزئینات پیام خود را با shamrocks و مو-صورت emojis. آن هم یک e-mail, اما من می خواستم به شنیدن صدای او. "سارا!" ژانت گفت. او لبخند—من می تواند آن را بشنود. "اجازه دهید من قرار من خواننده." او تمرین او bagpipes; آن روز سنت پاتریک در زمان coronavirus و او آماده شدن برای یک زن رژه. "من قصد دارم به بازی 'The Minstrel Boy' و مارس پایین خیابان," او گفت:. "من به شما ارسال یک ویدیو." صحبت کردن به جانت من می توانم شنیدن تفریحی و انرژی در صدای او; او همیشه آماده به خنده و حتی در حال حاضر و او همیشه تا به چیزی. او در زنده حکایات. ما گرفتار ، gossiped, برافراشته در برابر بی کفایتی سیاسی خندید سر ما ، حلق آویز کردن من بیشتر احساس زنده است.
من می خواستم برای نوشتن یک مدت زمان طولانی مورد خاص شادی از صحبت کردن در تلفن. نه چت تصویری هر چند که فریبندگی آن است. (در میان آنها این هفته: virtual قهوه و کوکتل ساعت زوم جلسات دیدن چگونه پدر و مادر خود نگاه کرد و گفت سلام برای مورد علاقه خود را افراطی بچه کوچک.) اما به محض ارتباط گوشی چیزی دیگر اشکال ارتباطی ندارد. برای چند سال گذشته من در پناه یک سری نظریه—که عشق ما از صمیمیت و پادکست ها از نزدیک شگفت انگیز لذت پیچش یا حلقه زنی با مستقیم و بی واسطه از صدای انسان در گوش ما متصل است به از دست دادن ما که لذت بردن از صحبت کردن در تلفن. مردم بیش از حد جوان به رشد کرده انجام این کار تمایل به دریافت چرا شما آن را انجام دهد. همه در همه ، نشان می دهد یک تماس تلفنی با یک خنده; گفت که شما باید ثابت می شود مودب وضعیتی وخیم پوشش تا از چیزی شبیه به ترحم. (یکی از دوستان من چند سال پیش نام خود را به جوانتر تاریخ بعد از دست و پا گیر پیام کوتاه به مرتب کردن و ناهار و تدارکات. او freaked. تلفن تماس? "این چیزی است که من پدر می کند," او گفت:. سپس او بود freaked.)
در هر صورت من آن را دریافت کنید. پیام پیشی گیرد, تلفن تماس, دلیل خوب—راحتی مطلوب asynchronicity خلوت خاص احترام از مرزهای. هنگامی که شما با استفاده از تلفن خود را در درجه اول به عنوان یک صفحه کوه در می رم بین, بگو, توییتر, دستمالی کردن, پوشیده از ابر Instagram, آب و هوا, خود, دوربین, یک, سند, Google Keep و عصبی دسته از تایمر شما را نگه دارید برای خودتان را امتحان کنید به اعمال ساختار در روز خود را (و یا شاید آن را فقط به من) داشتن گوشی خود را به طور ناگهانی زنده ارتعاشی ایجاد سر و صدا در حال پیشی گیرد و با نام و تصویر یک gabby نسبی در تبدیل به یک تلفنمی تواند نامطلوب. (Aaah! چه شما انجام می دهند در اینجا؟) ناگهان این شخص در خانه خود را. فراتر از آن تماس های تلفنی در حال حاضر تمایل به جای بیش از پیش فرض صدایی تکنولوژی—tinnier, spottier کمتر قابل اعتماد تر از در طول دوران طلایی تلفن دروغ گفتن. این ممکن است سخت به یاد داشته باشید که تحت آن شرایط تجدید نظر شود.
اما همه ما می دانیم که به طور غریزی در مورد قدرت صدای انسان. شما حتی ممکن است ایمیل های صوتی سمت چپ سال پیش که شما هرگز حذف کنید. من آنها را از عزیزان که فوت کرده اند—که "سلام!" از عمه من Adelle مایل-یک دقیقه فکر کردن با صدای بلند دوست من مایکل. ("من به نوعی احساس می کنم که ما در حال برخورد با اخلاق و من نفرت برخورد با اخلاق. تماس با من خداحافظ.") فکر می کنم از آخرین ویدئوها از سینا و ووهان است که در آن مردم می خوانم و یا تماس اتصال از پنجره ها و بالکن در انزوای اجتماعی در سراسر فاصله à la the twilight پوست در "101 سگ خالدار." این هفته من انجام شده است که با بستگان من دوست داشتم تمام زندگی من اما با در حالی که خود را متمایز صدای آمدن من از سانتا باربارا, Lubbock, ممفیس, Hartford باره. و من انجام شده است آن را با مردم در سراسر شهر.
تماس های تلفنی را به من یادآوری با وضوح مورد چیزهایی که بیان شده در تن فراتر از کلمات است. شب گذشته من به گوش یک جوان co-worker, دوست, tell me a story او برنامه ریزی شده می خواهم برای به اشتراک گذاشتن بیش از یک نوشیدنی در مورد کفن و دفن او می خواهم مرتب برای سالمندان از دوستان که می خواهم درگذشت. به عنوان او در توصیف این سری از kindnesses او مواجه می شوند—یک کارگر شهرستان از داوطلبان در یک یهودی خدمات سازمان از مردان در minyan که به کفن و دفن—من می توانم شنیدن یک کل دسته از یادداشت ها: حیرت, احترام, آرام قدردانی و محبت خود را انجام نگرفته مهربانی. قبل از ما آویزان من به او گفتم من خوشحالم که او را می دانم. چند ساعت بعد دوباره به نام برای نوع دیگری از پیوند: برای یک پیاده روی در خلوت شب, خیابان, او می خواهم به طور تصادفی لگد یک موش. در حال حاضر او نیاز به کسی به خود میلرزد ، "این نرم," او گفت:. ما عقب کشیدم با هم noisily commiserating. سپس به امید می کنید کامپیوتر را در موش انرژی به من گفت یک داستان در مورد زمانی که من می خواهم یک yowsers اتصال به خودم: scurrying پایین خیابان توت گذشته یک gesticulating anecdotalist من سهوا باعث شد خود من در اتوبوس. ("آن را به عنوان خوب برای شما?" مرد مبهوت به نام بعد از من است.) خروش مورد تعجب آور کمی revulsions نیویورک, خیابان های شهر—همه ما مشترک یادداشت از تعجب و شوق و شعف و همدلی و ترسناک—دقیقا چیزهای خوب دروغ گفتن. و هنگامی که شما در حال زندگی در انزوا از آن اطمینان به ایجاد برخی از سر و صدا.
اگر شما افتاده ام از عادت و یا هرگز آن را به حال برای شروع در اینجا چه باید بکنید. اول پیدا کردن بهترین تجهیزات شما می توانید: در حالت ایده آل یک تلفن واقعی. تلفن ثابت مطلوب است و یا یک تلفن همراه با مناسب و معقول صوتی برگزار شد تا به گوش خود را. جلوگیری از منتشر echoey غم از بلندگو آسیب پذیر صدای تندرست اطراف در اتاق باز و یا خدای ناکرده یک ماشین باز. هیچ صفحه نمایش هیچ juddering تکنولوژی یا بافر بدون رقیب با منحرف وحشت خود را منتزع صورت. فقط صدای: ذهن ملاقات با روح نشست دایره زنگی. یک تلویزیون ندارد ؛ لازم نیست که یک لپ تاپ در مقابل از شما. نشستن در صندلی های مورد علاقه و نگاهی به گیاهان خود را و کتاب خود را. آنها زیبا هستند. نگاه کردن از پنجره به درختان خارج است. گوش دادن به دوستان خود.