سورن کیرکگارد مبارزه با خود

کیرکگارد به نام او سودا "وفادار ترین معشوقه من شناخته شده اند."تصویر توسط سخن FiskerFacebookتوییترایمیلنسخه قا

توسط NEWS-SINGLE در 16 اردیبهشت 1399
Sren Kierkegaard
کیرکگارد به نام او سودا "وفادار ترین معشوقه من شناخته شده اند."تصویر توسط سخن Fisker

تصور کنید که یک تحصیل کرده و مرفه اروپایی در اواخر دهه بیست سالگی به ظاهر یکی از فورچون مورد علاقه که دچار فلج احساس ناامیدی و گناه. بدون هیچ دلیل روشنی او می شکند تا با این زن همه فکر می کردند او که قرار بود به ازدواج—چرا که او دوست دارد شخص دیگری اما ناگهان اعتقاد است که او ناتوان از ازدواج و تنها می تواند او را پر از بدبختی است. او را رها حرفه ای که برای او تحصیل شده است به مدت ده سال و سوراخ کردن در آپارتمان خود را که در آن یک نوع graphomania او را وادار به ماندن تمام شب نوشتن در سرعت از کوره در رفته. فعالیت خود را آنقدر بی رحم است که در چند سال کوتاه او انباشته شده بسیاری از حجم ارزش از نسخه های خطی.

اگر این اتفاق امروز—می گویند در دانمارک استاندارد مثال گویا جامعه مدرن—مرد را دیر یا زود به پایان رسید تا در یک روانپزشک که در آن او خواهد بود احتمالا با توجه به تشخیص افسردگی یا اختلال دوقطبی. او شروع به دیدن یک درمانگر و ممکن است دارو تجویز می شوند. هدف این خواهد بود به او به عقب بر گردیم به حالت عادی به عنوان جهان تعریف "نرمال": قادر به لذت بردن در زندگی به شکل روابط خود را برای دیدار با تعهدات خود به عنوان یک عضو خانواده دوست و شهروند است. مرد به دنبال کمک های حرفه ای زیرا در قرن بیست و یکم او را تشخیص گرایش به عنوان نشانه ها—مدارک و شواهد از یک مشکل روانی.

اما زمانی که سورن کیرکگارد تحت این تجربیات در دانمارک از هجده سالگی آنها تا به حال یک معنی متفاوت است. "در زمان وجود چنین سر و صدا در سر من است که آن را به عنوان هر چند جمجمه من می شد برداشته است دقیقا مانند زمانی که hobgoblins بلند یک کوه کوچک و سپس یک توپ و شاد در داخل" او در مجله خود نوشت: در ماه فوریه سال 1838 زمانی که او بیست و چهار. اما کیرکگارد آموخته بود از عاشقانه ادبیات که وحشی احساسات نشانه ای از نبوغ ویژه هنگامی که آن را دردناک بود. "املاک افسردگی مانند 'بخار' دست یافت و در بالاترین محافل در سابق مورد درک یک حس معنوی" او نوشت: دو ماه بعد. او در نظر گرفته خود را در "سودا" نه یک بیماری بلکه یک "محرم نزدیک . . . وفادار ترین معشوقه من شناخته شده اند."

در کنار این سبک مد روز احساس کیرکگارد به ارث رسیده از اجداد خود یک دقت درونگرا پروتستان. پدرش مایکل پدرسن کیرکگارد حال رشد فقیر در حومه شهر نقل مکان کرد به کپنهاگ برای تبدیل شدن به یک تاجر و به پایان رسید تا به عنوان یکی از شهرستان ثروتمندترین مردان است. مایکل پدرسن خود را مطرح هفت فرزند از آنها سورن جوانترین تحت سختگیرانه مذهبی و انضباط در القای حس ترس و احساس گناه است که هرگز آنها را ترک کرد. "چه وحشتناک است که برای یک لحظه من فکر می کنم از پس زمینه تاریک از زندگی من درست از اولین روز!" کیرکگارد به یاد می آورد. "اضطراب که با پدر من پر روح من خود را هراسان سودا."

برای Kierkegaard, ناخشنودی شد نه یک بیماری بلکه یک حرفه. جدید در, بیوگرافی "فیلسوف قلب" (Farrar, Straus & ژیرو) بریتانیا محقق کلر کارلایل نشان می دهد که این تماس در مصرف زندگی خود را. پس از ترک مدرسه در سن هفده سالگی در سال 1830 او ثبت نام به عنوان دانشجوی الهیات در دانشگاه کپنهاگ به منظور آماده شدن برای یک حرفه ای در کلیسا. اما آن را در زمان او ده سال برای تکمیل مدرک خود را و او هرگز تبدیل به یک کشیش یا هر نوع دیگر از کسب و کار. او هرگز ازدواج یا بچه دارند. به غیر از چند بازدیدکننده داشته است به برلین و سپس پایتخت فلسفه و یک سفر به سوئد کیرکگارد هرگز چپ دانمارک. او هیچ علاقه ای به سیاست است. در سال 1848 لیبرال انقلاب فراگیر, اروپا, رسیده, دانمارک به عنوان تظاهرات مجبور شاه به وعده یک قانون اساسی جدید و مجلس; اما کیرکگارد بود و بی تفاوت. "پس از فرار شاه—و بنابراین وجود یک جمهوری" او در مجله خود نوشت: که در آن سال. "Piffle."

آنچه که او انجام داد به جای نوشتن. تا زمانی که مرگ او در سال 1855 در سن چهل و دو کیرکگارد زندگی خود ارث و تولید یک جریان از unclassifiable کتاب—ارقام, فلسفه, زندگی نامه, داستان, و خطبه. پیشرفت عمیق تر و عمیق تر به تجربه درد و رنج او پدید آمده با یک عمیقا راه جدید فکر کردن در مورد وجود انسان است. تاریکی exigency کیرکگارد کتاب که او گاهی اوقات به چاپ دو و یا حتی چهار در یک زمان ساده از عناوین: "ترس و لرزش" "مفهوم اضطراب" "این بیماری به مرگ."

که در آخرین کتاب که به نظر می رسد در 1849, کیرکگارد ارائه می دهد یک سازش تشخیص وضعیت بشر است. "وجود دارد نه یک انسانی که آیا ناامیدی نیست حداقل کمی که در درونی بودن وجود ندارد ساکن یک ناآرامی یک unquiet یک عدم توافق یک اضطراب در چهره های ناشناخته, چیزی," او می نویسد. اگر شما فکر نمی کنم شما در ناامیدی شما در حال دروغ گفتن به خودتان که حتی فرم بدتر از ناامیدی است. تنها با برسمیت شناختن ما وضعیت او می گوید: ما می توانید شروع به درک که نام واقعی ناامیدی است گناه سرپیچی از خدا. ما در حال رهایی از آن تنها زمانی که قبول کنیم که "انسان خود را تحت یک تعهد به اطاعت خدا در آن هر راز میل و فکر می کردم."

این درک از گناه و رستگاری نیست کیرکگارد اختراع. چیزی شبیه به آن موعظه در دانمارک لوتری کلیسا هر یکشنبه. چه ساخته شده خود کار انفجاری او اصرار که کسانی که بسیار کلیساها تبدیل شده بود رئیس موانع واقعی باور مسیحی. در قرن نوزدهم اروپاییان در زمان داده شده که در آنها مسیحیان به سادگی به این دلیل که آنها زندگی در "مسیحیت" در کشورهای که در آن وجود دارد "فقط به عنوان بسیاری از مسیحیان به عنوان مردم وجود دارد," او نوشت. اما یک مسیحی برای کیرکگارد نیست چیزی است که شما متولد می شوند; آن چیزی است که شما باید برای تبدیل شدن به طریق فوق العاده درونی تلاش است. خود را "نویسندگی" را به عنوان او آن را به نام شد به معنای به عنوان یک زنگ برای بیدار کردن جهان مدرن از آن خواب معنوی.

کیرکگارد انتشار کتاب خود را در هزینه های خود را و آنها در ابتدا کوچک خوانندگان: محبوب ترین "یا/و یا" نمی از فروش اولین نسخه آن از پانصد و بیست و پنج نسخه برای سه سال. با این وجود او یک محلی مشهور لطف عمدتا به گریز از مرکز و میل شدید او برای دشمنی. سردبیر یک کپنهاگ مقاله Corsairمشاهده شده است که در "کیرکگارد کل ظاهر شخصی و شیوه ای چیزی وجود دارد که verged در کمیک." وقتی Corsair او را به تصویر کشیده و در یک سری از تمسخر کاریکاتور در سال 1846 او شد و حتی بیشتر بدنام. "هر آشپزخانه پسر احساس می کند در توجیه تقریبا توهین به من . . . دانش آموزان جوان titter و پوزخند و خوشحال هستند برای دیدن یک فرد برجسته پایمال شده در" او شکایت کرده است.

هنگامی که او درگذشت—احتمالا سل هر چند تشخیص نامشخص باقی مانده—کیرکگارد تا به حال چند اگر هر یک از خوانندگان خارج از دانمارک. که نمی شروع به تغییر تا زمانی که او در بر داشت یک نفوذ قهرمان دانمارکی منتقد ادبی گئورگ Brandes که در سال 1877 نوشت: اولین کتاب در مورد کیرکگارد آورده و او را به توجه گسترده مخاطبان اروپایی. (بعد Brandes همین برای نیچه.) اولین ترجمه انگلیسی کیرکگارد به نظر می رسد در نوزده-سی سالگی و نبود آن تا دهه شصت بیش از یک قرن پس از مرگ او که مترجمان هوارد و ادنا هنگ شروع به تولید کامل فارسی نسخه از آثار خود را.

در آن زمان کپنهاگ گریز از مرکز تا به حال تبدیل شدن به یکی از مهم ترین تأثیرات در قرن بیستم الهیات و فلسفه. اگر چه اصطلاح "اگزیستانسیالیسم" نبود ابداع تا نوزده-چهل سالگی در نگاه به گذشته کیرکگارد به نظر می رسد به عنوان اولین اگزیستانسیالیسم به لطف خود اصرار که زندگی را مهم ترین سوالات—چگونه باید عمل کنم? چه باید من اعتقاد دارم ؟ —نمی تواند حل و فصل با استدلال انتزاعی. آنها در حال حاضر خود را به عنوان فوری مشکلات برای هر فردی خواستار تعهد و عمل است. "به طور کامل در حال حاضر به خود می باشد و بالاترین چیز است و بالاترین وظیفه برای زندگی شخصی" او نوشت.

ارتباط صمیمی بین کیرکگارد و فکری و زندگی شخصی او ساخته شده او را یک موضوع جذابی برای biographers. خواندن کتاب "نقد قرآن" به شما بگویم اولین چیزی که در مورد امانوئل کانت و نه شما نیاز به دانستن هر چیزی در مورد کانت زندگی آن را درک کنند. اما کیرکگارد کار پدید آمده در پیچیده و در عین حال بی تردید راه از تجربیات خود. دیگر متفکران بزرگ تخصص در زمینه های فنی مانند منطق یا متافیزیک اما کیرکگارد به عنوان کارلایل را عنوان کرده بود یک فیلسوف قلب "یک متخصص در عشق و درد و رنج طنز و اضطراب و ناامیدی و شجاعت است."

در عین حال کیرکگارد همچنین مقاوم در برابر بیوگرافی. این نوع ذاتا مخالف به راه او فکر وجود انسان است. یکی از بهترین و شناخته شده Kierkegaardian سخنان بازنویسی از یک مطلب در مجله خود است که در زندگی فهمیده می شود و به عقب, اما آن را به زندگی می شود رو به جلو است. به عبارت دیگر در هر لحظه ما در حال تصمیم گیری در مورد چگونه زندگی می کنند که نمی تواند برای ما ساخته شده توسط, تاریخ, جامعه و یا حتی دین—هر یک از عوامل که ممکن است پدیدار شود زمانی که ما سعی می کنیم به تجزیه و تحلیل این دوره از زندگی ما در نگاه به گذشته. آینده من است که هیچ کس مسئولیت اما خود من است. این چیزی است که کیرکگارد خواستار "سرگیجه آزادی" که او در مقایسه با سرگیجه و احساس می کنیم زمانی که به دنبال یک "خمیازه کشیدن پرتگاه است."

بیوگرافی اما لزوما نوشته شده عقب مانده است. آن را با زندگی به عنوان یک شناخته شده مقدار مخدوش کردن واقعیت های احتمالی و انتخاب است. کارلایل که چاپ سه کتاب قبلی در مورد کیرکگارد است تلاش برای جلوگیری از این مشکل با نوشتن آنچه که او خواستار "یک Kierkegaardian بیوگرافی کیرکگارد" یکی که "نمی کند در نظر کیرکگارد زندگی از یک کنترل از راه دور دانستن دیدگاه, اما می پیوندد او را در سفر خود و در مقابل آن عدم قطعیت با او."

در عمل این به این معنی است که کارلایل می گوید داستان از ترتیب زمانی و می افزاید: معابر رمان-مانند صحنه تنظیم. "هرگز قبل از او نقل مکان کرد تا به سرعت! و در عین حال او نشسته است کاملا هنوز نمی خونتان—استراحت حتی در یک شگفت انگیزی صندلی' " اول این کتاب در سه بخش آغاز می شود. ما با کیرکگارد در سال 1843 به عنوان او طول می کشد یک قطار که اختراع جدید از برلین به کپنهاگ. کارلایل پس از آن را پر می کند در داستان خود را تا سال 1843 قبل از پریدن پیش رو در بخش بعدی به سال 1848 و دوباره پر کردن گمشده ماه—دست و پا گیر و گاهی اوقات گیج کننده روش.

عکس های شرح داری احساس بسته بندی است که خواننده باید unwrap برای رسیدن به آنچه که واقعا عالی در کتاب: کارلایل و تحلیل از کیرکگارد معنوی محیط. کپنهاگ در هجده سالگی بود که یک شهر کوچک در حدود یک صد و بیست هزار نفر اما دانشگاهی و محافل مذهبی که در آن کیرکگارد منتقل شد بسیار کوچکتر است. جهان خود را کارلایل می نویسد شد "محدود پر از چهره های آشنا": بسیاری از دانمارک پیشرو روحانیون و اساتید و نویسندگان خود بودند سابق همکلاسی ها و یا خانواده و دوستان است. و کارلایل نشان می دهد که کیرکگارد کتاب تا حدودی برخاسته از استدلال با این آمار و ارقام—مثلا اسقف Mynster سر از دانمارک دولت کلیسا که نماد همه چیز کیرکگارد منفور در مورد رسمی مسیحیت است.

"یک بار دیگر, پاسخ درست این است:" من نمی دانم.' "
کارتون توسط الیس روزن

کیرکگارد به نظر نمی رسد مطمئن شوید که آیا او می خواست به ایستادگی کردن در این متین استانی جامعه و یا برای پنهان کردن از آن است. او منتشر شده تحت چندین لاتین مستعار که نشان می دهد تمایل برای پنهان اما نام خیلی flamboyantly عجیب و غریب—یوهانس د Silentio, Constantin Constantius, Vigilius Haufniensis (که شده است "نگهبان کپنهاگ")—که او ممکن است به خوبی می خواستم برای جلب توجه به خود مؤلف.

هویت خود را نمی توانست پنهان برای مدت طولانی به هر حال پس از او نوشت: بارها و بارها در مورد یک درام واقعی در زندگی خود. در ماه اکتبر سال 1841 زمانی که او بیست و هشت کیرکگارد شکست خود را در سال نامزدی به Regine اولسن, نوزده ساله از بسیار محترم ، خود تغییر ناگهانی قلب در سمت چپ او اشتباه و پر از بدبختی است. "پس از همه, شما باید بازی وحشتناک بازی با من" Regine به او گفتم زمانی که آنها از هم جدا. عمومی رد تهدید به خراب کردن آینده اش ازدواج چشم انداز. کارلایل به نقل از کیرکگارد برادرزاده را خاطره از امر: "این یک توهین به شکستن که نه تنها به نام جلو کنجکاوی و شایعات بی اساس بلکه کاملا مورد نیاز است که هر شخص مناسب و معقول را به طرف حزب زخمی شدند. . . . سخت قضاوت شد و به اتفاق آرا ابراز برابر او."

تصور کنید که واکنش جامعه محلی و سپس زمانی که فقط بیش از یک سال بعد کیرکگارد منتشر شده "یا/و یا" یک کتاب که بیشتر مورد توجه قرار گرفتن بخش "را گمراه کننده خاطرات" یک بازی اول شخص به حساب یک مرد بی عاطفه تعقیب یک دختر جوان که او دخالت به تسلیم و پس از آن باطل. "در حال حاضر آن است و من می خواهم هرگز دوباره او را ببینید. هنگامی که یک دختر است با توجه به دور همه چیز را در او ضعیف است او از دست داده است همه چیز" را گمراه کننده می نویسد: در آخرین مطلب. "من نمی خواهید به یادآوری شود من نسبت به او از دست داده است عطر او را."

تمام این ساخته شده "یا/و یا" یک succès د scandale: یک خواننده مشاهده: "من فکر می کنم هیچ کتاب باعث شده است که چنین هم بزنید و با خواندن عمومی پس از روسو قرار 'اعترافات' در محراب." اما کیرکگارد روش مخالف بود از یکی انتخاب شده توسط روسو که گفت که زمانی که او به نظر می رسد قبل از خدا در روز قیامت او را در حال حاضر یک کپی از خود را در "اعترافات" و اعلام "بنابراین من عمل; این بودند افکار من; چنین I." برای کیرکگارد ساده زندگینامه نمی تواند انجام عدالت به حقیقت تجربه خود را که پر از ابهام خود را بدست آورد و شک است.

او مبدع یک سری از تو در تو روایت هجوم به خواننده می گویند که در آن کیرکگارد خود را می تواند در بر داشت. مقدمه "یا/و یا" اخلاق چگونه کتاب "ویرایشگر" ویکتور Eremita به طور تصادفی کشف یک بسته نرم افزاری از نسخه های خطی در یک دست دوم میز. با دست خط او می تواند بگوید که آنها کار دو نویسندگان ناشناخته; این کتاب به دو قسمت تقسیم نسبت به "الف" و "ب" Eremita حتی می گوید که او با قرار دادن نویسنده هزینه در بهره بلبرینگ حساب برای یک یا B به ادعای آنها باید همیشه به نظر می رسد.

آنتی اکسيدان های خطی شامل مقالات انتقادی های عاشقانه دفتر خاطرات, قصار, حروف. گرفته آنها نشان متضاد "زندگی-views" از A و B که کیرکگارد توصیف به عنوان زیبایی در مقابل اخلاقی. برای زندگی باید چیزی جز مجموعه ای از جالب احساس. "چه وحشتناک است که یکنواختی—چگونه وحشتناکی خسته کننده" او گشت. این گمراه کننده خاطرات نشان می دهد که چگونه عشق تغییر شکل است زمانی که آن را به عنوان فقط یک ترفند برای اجتناب از خستگی. B توسط یک مرد متاهل می نویسد که یک سری از نامه ها به تعزیر بیهودگی خود را. B استدلال می کند که ازدواج نشان دهنده مرگ عشق رمانتیک اما تحقق آن در بالاتر بیشتر جدی هواپیما است. "شما صحبت می کنید, خیلی از, وابسته به عشق شهوانی, آغوش, اما آنچه در آن است در مقایسه با ازدواج!" او اعلام کرد.

عنوان "یا یا" حاکی از آن است که یکی را انتخاب کنید باید بین این دو راه برای زندگی, اما این تنها چیزی است که کیرکگارد نیست. هر آنچه را خوانندگان ممکن است تصور او بود و نه بدبینانه sensualist مانند A. او استقبال Regine با نهایت ادب و نزاکت و ویران شد پایان رابطه خود را. او هرگز عاشق یک زن دیگر و هنگامی که "یا یا" منتشر شد او تا به حال دو نسخه چاپ شده بر روی پوست گوساله—"یکی برای خود و یکی برای من"—که او نگه داشته در خصوص کمد ساخته شده.

اما کیرکگارد نمی تواند تبدیل به یک رضایت شوهر مانند B. او در سمت چپ Regine, Carlisle استدلال می کند چرا که ازدواج به معنی فدا کردن آزادی باز endedness که او را دیدم به عنوان جوهر اصیل زندگی است. "زندگی خود را می تواند به درک -- آن را می توان اندازه گیری و قضاوت—با توجه به شناخته شده راه خود را از بودن در جهان شکل دقیق پیکربندی وظایف و آداب و رسوم و انتظارات" کارلایل می نویسد. کیرکگارد ترجیح باقی می ماند dizzily به بیش از مغاک خود را به آزادی تنها موقعیت است که اجازه داده او را به خاطر نوشتن.

در یک به طور معمول دیالکتیکی مد—"دیالکتیک" یکی از کیرکگارد را از کلمات مورد علاقه—او با استفاده از این آزادی به فکر می کنم در مورد ماهیت تعهد است. او معتقد بود که مهم ترین تعهد ما می توانیم به خدا و کار خود را رشد به طور فزاینده ای نگران دین است. هشت ماه پس از "یا/و یا" به نظر می رسد کیرکگارد منتشر شده "ترس و لرز" احتمالا بهترین شناخته شده کتاب امروز آغاز می شود که با این گزاره است که یک انسان می شود بزرگ "نسبت به عظمت که او دوست داشت." وجود ندارد و بیشتر هدف از عشق از خدا کیرکگارد می نویسد و کتاب مقدس را قدرتمند ترین مثال از آنچه در آن به معنی به عشق خدا داستان ابراهیم اقدام به قربانی کردن اسحاق که او افراد قدرتمند و چشمگیر تجزیه و تحلیل.

هنگامی که فرمان خدا ابراهیم را به اسحاق—"خود را پسر تنها پسر خود را که شما را دوست دارم" متن تاکید می کند در پیدایش 22—و کشتار او را با یک چاقو در بالای کوه است. Moriah آن را بر خلاف هر احساس طبیعی و اخلاقی اصل. آن را حتی بر خلاف خود خدا زودتر قول می دهم که ابراهیم را تبدیل به طریق اسحاق پدر یک ملت بزرگ است. در عین حال ابراهیم اطاعت و پاداش او بود برای دیدن اسحاق نجات در آخرین لحظه زمانی که یک فرشته ظاهر شد و به او گفت که او تا به حال گذشت خدا را تست کنید.

از آنجا که داستان آن آشنا و از آن آسان است به سرش گذشته آن رونده مفاهیم. تصور کنید کیرکگارد می نویسد که یک کرون کشیش در قرن نوزدهم ساخته شده قربانی اسحاق موضوع جمعه, خطبه و یکی از خود را عبادت الهام گرفته شده بود برای رفتن به خانه و قتل پسر خود را به خاطر خدا. اگر کشیش متوجه او قطعا رفتن به خانه و تشویق و ترغیب او را به آن را انجام دهد—و این نصیحت را به مراتب جدی تر و پرشور تر از اصل خطبه نشان میدهد که در آن واقعی او اعتقاد نهاده شده است. ابراهیم تا به حال یک نوع ایمان است که حتی بسیاری از مردم مذهبی نبود: او معتقد بود که خدا این قدرت را به حالت تعلیق در اخلاق است. بیشتر او اعتماد به نحوی است که خدا آن را ممکن است برای او برای کشتن اسحاق و هنوز هم نگه داشتن او است که منطقی غیر ممکن است. ایمان واقعی کیرکگارد اصرار دارد معتقد است: "به موجب پوچ"—به همین دلیل است که تقریبا هیچ یک از آن است.

تنها دلیل ما قادر به ستایش ابراهیم برای انجام کاری که وحشت زده ما در واقعیت این است که ما بهانه: ابراهيم یک مرد بزرگ زندگی می کردند وقت پیش همه چیز شد به نحوی متفاوت برای او از آنها خواهد بود برای ما. اما کیرکگارد اصرار دارد که هیچ تفاوتی بین گذشته و حال حاضر بین ابراهیم و شما. مسئولیت انتخاب—به اعتقاد یا عدم اعتقاد به قانون و یا نه به عمل است که همیشه فرد است. "این است که منفور برای من به عنوان به طوری که اغلب انجام می شود یعنی به صحبت inhumanly در مورد یک عمل بزرگ به عنوان هر چند برخی از هزاران سال بسیار زیاد فاصله" او می نویسد: در "ترس و لرز." "من ترجیح مثل انسان صحبت در مورد آن را به عنوان هر چند آن را به حال رخ داده است دیروز."

در طول شش سال آینده کیرکگارد دنبال دیالکتیک باور از طریق هزاران نفر از صفحات. خود را جمع آوری کار در دانمارک را پر می کند بیست و هشت جلد تقریبا همه از آن تولید شده بین سال 1843 سال "یا/و یا" و "ترس و لرز" و 1849 زمانی که "این بیماری به مرگ" پدیدار شد. سپس او بیشتر متوقف نوشتن. بخش نهایی "فیلسوف قلب" پوشش خود را در شش سال گذشته است و تقریبا مانند یک قطعه اخریک اهنگ. سن چهل کارلایل می نویسد: کیرکگارد حال تبدیل شدن به "یک شکل ضعیف: بیشتر خمیده و باریک تر از همیشه برای موهای نازک و چهره اش خسته است."

او به نظر نمی رسد به دست عمر خود را از تب و بهره وری. در یکی از آخرین برگ کتاب پس از مرگ نویسنده منتشر شده "نقطه نظر برای کار من به عنوان یک نویسنده" کیرکگارد خلاصه "جنبش" از نویسندگی خود به عنوان یک سفر به دور از هوش و ذکاوت و پیچیدگی است. "Christianly یکی نیست ادامه از ساده به منظور سپس برای تبدیل شدن به جالب, شوخ, عمیق شاعر فیلسوف" او می نویسد. "نه فقط مخالف; در اینجا یک آغاز می شود و پس از آن بیشتر و بیشتر می شود ساده است." نهایی سادگی سکوت و در سال گذشته خود را کیرکگارد واقعا به دست آورده مستعار که تحت آن او تا به حال منتشر شده "ترس و لرزش" یوهانس د Silentio—جان از سکوت.

هنگامی که او به طور جدی بیمار شد و در سال 1855 او به نظر می رسید محتوا به مرگ, حتی اگر او تنها چهل و دو. پول او به ارث برده از پدرش در مورد به اجرا—او صرف مقدار زیادی از آن را در انتشار کتاب خود را—و او ممکن است به خوبی احساس کرده اند که زمان خوشبخت بود. کیرکگارد خواهر زاده بازدید او در بیمارستان مدت کوتاهی قبل از او درگذشت و مشاهده شده است که "احساس پیروزی در مخلوط شد با درد و غم و اندوه است." یکی از آخرین چیزهایی که او نوشت: نامه ای به برادر خود در مورد وضع خود و مستغلات:: همه چیز متعلق به او بود برای رفتن به Regine "دقیقا به عنوان اگر من ازدواج کرده بود به او." ♦



tinyurlbitlyis.gdclck.ruulvis.netcutt.lyshrtco.de
آخرین مطالب