خسته کننده پخت و پز است که بهترین حواس پرتی

فرهنگ وقتی که من نمی تواند آهسته یا اضطراب باعث می شود که خواسته های من اجاق گاز را می توان به طور موقت پن

توسط NEWS-SINGLE در 28 اسفند 1398
نائومی الیوت

در جایی در اطراف هفتم ملاقه من استعفا خودم ایده که این زندگی من بود در حال حاضر. مرغ انبار شده بود نهفته برای آنچه به نظر می رسید مانند یک ساعت و خسته بازوی راست تا به حال رشد عادت کرده اند به آن علت وجودی: تکان دهنده من اولین دسته از risotto تا آن را به محو افق al dente. و یا تا زمانی که آخرالزمان وارد شده است.

که در آن نقطه آن را هنوز هم به نظر می رسید معلوم نیست که ممکن است رخ دهد ، اما چیز دیگری تا به حال اتفاق افتاده است در جایی بین sauvignon بلان تبخیر و دانه پخت و پز: برای اولین بار در روز متوقف می خواهم نگرانی بیش از این عذاب قریب الوقوع من می خواهم تصور شده است که به عنوان اخبار به سرعت در حال بدتر شدن بیماری همه گیر کوروناویروس گسترش یافته است. وجود دارد هیچ کم مضراب زدن از اضطراب ضرب و شتم در کنار قلب من هیچ صدای در سر من گرفتن موجودی از اعضاء خانواده به بیماری و یا شمارش تعداد پیاز من می خواهم که در سمت چپ شش یا هشت هفته در این رویداد از مواد غذایی-فروشگاه خاموش شدن ناگهانی. وجود دارد فقط به من دست راست من و من خیره risotto. راحت یکنواختی یک مشرب مبارزه است.

محدود به آپارتمان من برای بسیاری از هفته و برای آینده قابل پیش بینی من می خواهم وارد این آخر هفته در وحشت خفیف. هر چند من اضطراب فراگير اغلب احساس خاص و شخصی این سویه جدید بود nauseatingly بزرگ و بی شکل. آن زندگی می کردند در خارج از من; آن را آویزان در هوا و snaked راه خود را از طریق هر گوشه ای از زندگی من است. پس از روز را صرف مطالعه مفید اما استرس زا مقالات و بی شماری گفتگو با دوستان در مورد اضطراب ما احساس من نیاز به آرام سر و صدا. من می خواستم به خودم از دست دادن چیزی به ترک تمرکز من بدون کاهش حواس من در یک شیوه خطرناک. (تا آنجا که من لذت بردن از Nancy Meyers را در آثار مفصل از شراب مست است نه یک دولت من می تواند و یا باید برای حفظ طول یک قرنطینه.)

اما شراب خواری-تماشای فیلم و تلویزیون را نشان می دهد حتی آنهایی که مورد علاقه من در حال حاضر از دست آن تجدید نظر شود. مهم نیست که چگونه بسیاری از صداهای ساطع شده از صفحه نمایش و یا چگونه گرم گفتگوی بورسی استاتیک در خود من سر باقی مانده بلندتر. تابش خیره کننده از بسیاری از صفحه نمایش و دانش خزنده است که همیشه وجود دارد نشان می دهد که دیگر من باید به تماشای برای کار بیشتر تیره و تار من توانایی برای پیدا کردن کمک در طرف دیگر از یک کنترل از راه دور. اما بیشتر pressingly مشاهده است بیکار پیگیری; من نیاز به یک فعالیت که به درخواست من توجه کامل است.

ورود به شیک ارباریو. در حالی که من برنج پخته شده تا حدودی غالبا این تنوع همیشه ترسیده بودند من. تجربه من با risotto به پایان رسید در ایتالیایی رستوران منوها و پخت و پز-رقابت را نشان می دهد. من می خواهم دیده می شود بیش از حد بسیاری از خرد شرکت کنندگان تبدیل به الگوی رفتاری علوفه با تلاش برای آماده سازی risotto با سرعت فوق العاده خطرناک. من تا به حال شناخته شده آن به نام "نوزاد از غلات": آن نیاز به زمان و توجه مداوم چیزهایی که من به ندرت حاضر به دادن هر ظرف را در یک بار. اما در مواجهه با چشم انداز نامعلوم اجتماعی فاصله—نصب و اضطراب—من استقبال چالش تلاش جدید آشپزی feat.

در هنوز گیج کننده تغییر از سال جوانتر من, من می خواهم قادر به اطمینان حاصل شود شربت خانه من بود به خوبی مواجه نگردند; قادر بودن برای به دست آوردن اندازه کافی غذا نیست یک نگرانی واقعی. (من هنوز با این حساب دیفرانسیل و انتگرال و خلاقیت است که مادر من شاغل به نگه داشتن یک خانواده شش تغذیه از طریق اخراج WIC کمک و ویرانگر رکود اما من شرایط در حال حاضر اجازه می دهد تا برای یک وسعت که او نیست.) و هنگامی که من به نظر می رسید به فراوانی از زمان به ور رفتن معمولا در مورد آپارتمان در نیویورک. اگر من موفق, من می خواهم به یادگیری به طبخ چیزی است که می تواند در خدمت به عنوان یک خانواده اصلی. اما اگر من شکست خورده من استدلال سپس ساعت تلف خواهد حداقل باید به عنوان یک خدمت مفید حواس پرتی. ریسک کم بود اما جذبه انجام چیزی بود که به اندازه کافی از هیجان است.

مانند بسیاری از وای من هیچ غریبه ای به اضطراب پخت و پز. منحنی از مهارت های آشپزی خود دیده است تند سنبله در چند سال گذشته است. در سال 2017, من خشم پخته یک ظرفی شبیه بشاخ یا قیف از کربوهیدرات پر از indulgences: کیک شیرینی زنجفیلی مات با کرم کارامل-پنیر گراوند; salted caramel-apple upside-down cake; خون-نارنجی هل, کیک; هلو کنیاک کیک; بنابراین بسیاری از کیک های شکلاتی. اما آخر این هفته تلاش احساس متفاوت است. من تمرکز بر روی محصول نهایی و یا پیش بینی من دوستان مشتاق واکنش به رفتار من می خواهم giddily را به آنها عطا برای جشن تولد و یا موسیقی جاز تا برخی از بزرگ گردهمایی اجتماعی است. نیازهای من بیشتر بود فوری. من می خواستم به کانال من ترس در مورد ماه های آینده (و تشدید cabin fever) به یک کار است که می تواند حس که همه انرژی عصبی.

و در حالی که پخت آن آشکار upsides به خصوص برای کسانی که با یک دندان شیرین نبود وسیله نقلیه مناسب برای من این زمان. وحشت زده و عصبی و شدت دستپاچه شدم خودم اعتماد برای اندازه گیری مواد تشکیل دهنده با دقت. من زهوار در رفته قدیمی فر نیست همیشه به یک چوب متوسط. و نه آن را نمایش دما به صورت دیجیتال و یا یک پنجره من می توانید از طریق. چشم انداز نصب و راه اندازی یک دسر تنها برای دیدن آن misshapen و یا در غیر این صورت از بین برد زمانی که من آن را حذف از اجاق بیش از حد ناامید کننده و نهایی برای من برای سرگرم کردن. خطرات ناشی از پخت انجام است که نیاز به دقت بالاتر از همه احساس بیش از حد بالا است. اما پخت و پز و حتی غذاهای که تقاضا تمرکز بیشتر از من عادت کرده اند به یک هنر است که اغلب اجازه می دهد تا به صورت بداهه است. نمک را می توان اضافه شده در طول راه; گرما را می توان تنظیم به عنوان مورد نیاز است. غذا می آید با هم در نظر کامل است. ممکن است شگفتی هستند ولی اسرار.

بنابراین من خودم را تکان دهنده. و تکان دهنده. و فقط وقتی که من فکر می کردم ممکن است انجام شود من هنوز هم تا به حال بیشتر تکان دهنده در سمت چپ. آن بیزاری حال تبدیل شدن به یک تسکین دهنده همراه است. حتی قبل از شروع آن کار دشوار من با نزدیک شدن ظرف با قدردانی و توجه به جزئیات است که من به ندرت زمان را برای من پخت و پز روزمره. من می خواهم کاسته راه من به این دستور العمل با یک آشنا آشپزی حواس پرتی: احشايی خام تطهیر از خرد کردن پیاز. اما در حال حاضر با این ساعت کشش را در مقابل من من متمرکز بر من چاقو کار می کنند. من ارزیابی این allium بیشتر به طور کامل: شد قطعات به طور مساوی به اندازه? تا به حال من با عجله این کار در سمت چپ و ناگوار بیت به سالی ریزوتو من می دانستم که من می خواهم صرف گسترده انرژی در بعد ؟ پوست کندن و خرد کردن کدو کار من اغلب مخوف در زمان در بی سر و صدا تر و با کیفیت بیش از حد.

زمان تشکیل دهنده شروع با هم, هنوز هم خشک و سفت و سخت احساس کردم چیزی شبیه به صلح شستن بیش از من. من متمرکز در حرکات مچ دست حرکات که من نقل مکان کرد و غلات در اطراف ماهی تابه. من به اندازه کافی ساده و بی تکلف به فکر می کنم من می توانم برای همیشه رفع whirring مغز با یک بشقاب برنج, مهم نیست که چقدر پارمسان یا حکیم آن را شامل. و من می دانم که به عنوان روز اضافه کردن و جدی فجایع ساخت چنین فرار ممکن است به اندازه کافی برای نگه داشتن من را اشغال کردند (و یا امن که برای ماده).

اما برای دو ساعت در روز یکشنبه, شب, من را فراموش کرده چقدر همه که مرا می ترساند. من تبدیل به اجاق گاز برای بیش از راحتی و آسایش است که فراتر از طعم و مزه. و اگر risotto قطعا نمی دلخور کام من روال این بود پاداش خود را.

ما می خواهیم به شنیدن آنچه که شما فکر می کنم در مورد این مقاله. ارسال یک نامه به سردبیر و یا ارسال به letters@theatlantic.com.



tinyurlbitlyis.gdv.gdv.htclck.ruulvis.netcutt.lyshrtco.de
آخرین مطالب
مقالات مشابه
نظرات کاربرن