ویلیام فاکنر ادعا کرد که او نوشت: "As I Lay Dying" در شش هفته و سرعت را حس می کند—آن comports با سریع صمیمیت این کتاب در فرم است که در آن یک گروه کر از اول شخص راویان غوطه ما را به خود soliloquies. این رمان معلق در هوا را در جایی بین مسن epistolary ساختار و خالص dramatic monologue—بین مکاتبات و playscript—جادویی می شود آزاد از این بیشتر غم انگیز روایت ماشین آلات که خس خس سینه دستگاه از اجبار و pastness. در عوض, ما مستقیم و بی واسطه از صدای شخصیت های فشار خود را بر ما بدون هیچ گونه آشکار انگیزه نویسنده فیلتر مداوم دهان, حاضر, حتی زمانی که آنها مربوط خود تاریخ. این فرم است که Megha Majumdar استفاده می کند برای اولین بار رمان "سوزان" (ناف); او گرفته اند ممکن است شش ماه یا شش سال برای نوشتن آن کتاب او شبیه ضرورت تجدید نظر شود. شخصیت های آن ها در مقابل خیلی از مرحله و ما احساس می تواند نفس خود را.
Majumdar مارشال بسیار کوچکتر بازیگران از سخنرانان از فاکنر بود و یدکی, قطعه حرکت می کند با arrowlike تعیین. آن شروع می شود با یک جرم و جنایت همچنان با اتهام کاذب و, حبس و به پایان می رسد با یک محاکمه. این کتاب دارای برخی از عناصر هیجان انگیز و یا یک پلیس رویه اما نباید اشتباه فوق العاده آن صراحت و صداقت به زندگی با فرمول شتاب از نوع: Majumdar رمان قانع کننده است و در عین حال آن تکرارهای باید با یک همهجانبه در حال حاضر به جای یک لغزیدن دنباله. شخصیت او شروع به گفتن ما در مورد زندگی خود و کسانی که در زندگی به طور ناگهانی قابل لمس حیاتی ابراز شده است. من نمی توانم به یاد داشته باشید زمانی که من در گذشته به خواندن یک رمان است که به سرعت برچیده عادی شک و تردید است که اجلاس خواندن ساخته شده است تا داستان. اوایل Naipaul به ذهن می آید به عنوان یک پیشرو و شاید Akhil شارما ستاره فیلم رنگی رمان "خانواده و زندگی" است. شارما صحبت کرده است چگونه از او اجتناب شود با استفاده از "مهم" کلمات—کلمات مربوط به لمس و طعم و بو—به طوری که برای فعال کردن طبیعی سرعت; Majumdar می یابد راه خود را از دستیابی به این اثر است.
"سوختن" است و در مورد فعل و انفعالات سرنوشت ساز از سه شخصیت های اصلی که به نوبت های روایت خود. در مرکز آن یک جوان مسلمان به نام Jivan که زندگی در محله های فقیرنشین از Kolkota و کسی که شاهد یک حادثه تروریستی که نکات زندگی خود را به آشفتگی. یک متوقف قطار در نزدیکی ایستگاه firebombed و متعاقب آن دوزخ کشته شدن بیش از صد نفر است. در خانه Jivan باعث اشتباه ارسال به لحاظ سیاسی خطرناک سوال در Facebook—"اگر پلیس کمک نمی کند مردم عادی مثل من و شما اگر پلیس به تماشای آنها می میرند نمی کند که به این معنی است که دولت نیز یک تروریست?"—که جذب رسمی توجه است. پلیس آمده برای او در وسط شب. متناسب با همه چیز: او دیده می شد در ایستگاه راه آهن حمل نوعی از بسته بندی; لباس آغشته به نفت سفید در خانه او بوده است و با چت "تروریست کارگزینی" در Facebook; و بالاتر از همه, او به راحتی فقیر و مسلمان. او متهم است با جرم و جنایت و صرف بقیه از رمان در زندان در انتظار محاکمه است که نمی خواهد رخ می دهد برای یک سال.
دو نفر وجود دارد که شهادت می تواند صرفه جویی در Jivan و خیلی از رمان نوبت در ظرفیت و تمایل خود را برای آن ارائه دهد. یک یک بازیگر مشتاق به نام دوست که زندگی در زاغه. Lovely—نام او در هجده—به اصطلاح هجرت یک عنوانی است که می توان دو جنسیتی و نما مردم به رسمیت شناخته شده وضعیت اما شدیدا مبهم و حاشیه ای یکی. او زندگی می کند در یک گروه خانه با دیگر hijras; جامعه کمی باقی مانده با ارائه گاه به گاه "نعمت" (برای یک ازدواج و تولد) و با التماس. با مشخصه شناور دوست داشتنی calls خودش "او-او" و "نصف و نیمه" و او را جلف, تئاتر, حسرت صدای غالب این کتاب است. آن است که با معرفی سریع و بی باک سادگی:
Jivan شده است آموزش دوست داشتنی برای خواندن زبان انگلیسی; بسته بود که او را حمل بر بعد از این حادثه شامل برخی از کتاب هایی که او را به او ، در سراسر رمان Majumdar استفاده مداوم زمان حال ("من ترک من شیک راه رفتن") و انواع گریز از مرکز از تعبیر ("میوه ها از خود ساعت مچی") به "صدا" دوست داشتنی است بنگالی به زبان انگلیسی. این همراه با شخصیت سخت esprit از خیابان lofts کردن صفحه: