یک Début رمان همهجانبه ضرورت

Megha Majumdar را "سوزش" قطاری یک جامعه پیچیده و پویایی.تصویر سازی چوپان CushmanFacebookتوییترایمیلنسخه قابل چ

توسط NEWS-SINGLE در 13 خرداد 1399
Megha Majumdar
Megha Majumdar را "سوزش" قطاری یک جامعه پیچیده و پویایی.تصویر سازی چوپان Cushman

ویلیام فاکنر ادعا کرد که او نوشت: "As I Lay Dying" در شش هفته و سرعت را حس می کند—آن comports با سریع صمیمیت این کتاب در فرم است که در آن یک گروه کر از اول شخص راویان غوطه ما را به خود soliloquies. این رمان معلق در هوا را در جایی بین مسن epistolary ساختار و خالص dramatic monologue—بین مکاتبات و playscript—جادویی می شود آزاد از این بیشتر غم انگیز روایت ماشین آلات که خس خس سینه دستگاه از اجبار و pastness. در عوض, ما مستقیم و بی واسطه از صدای شخصیت های فشار خود را بر ما بدون هیچ گونه آشکار انگیزه نویسنده فیلتر مداوم دهان, حاضر, حتی زمانی که آنها مربوط خود تاریخ. این فرم است که Megha Majumdar استفاده می کند برای اولین بار رمان "سوزان" (ناف); او گرفته اند ممکن است شش ماه یا شش سال برای نوشتن آن کتاب او شبیه ضرورت تجدید نظر شود. شخصیت های آن ها در مقابل خیلی از مرحله و ما احساس می تواند نفس خود را.

Majumdar مارشال بسیار کوچکتر بازیگران از سخنرانان از فاکنر بود و یدکی, قطعه حرکت می کند با arrowlike تعیین. آن شروع می شود با یک جرم و جنایت همچنان با اتهام کاذب و, حبس و به پایان می رسد با یک محاکمه. این کتاب دارای برخی از عناصر هیجان انگیز و یا یک پلیس رویه اما نباید اشتباه فوق العاده آن صراحت و صداقت به زندگی با فرمول شتاب از نوع: Majumdar رمان قانع کننده است و در عین حال آن تکرارهای باید با یک همهجانبه در حال حاضر به جای یک لغزیدن دنباله. شخصیت او شروع به گفتن ما در مورد زندگی خود و کسانی که در زندگی به طور ناگهانی قابل لمس حیاتی ابراز شده است. من نمی توانم به یاد داشته باشید زمانی که من در گذشته به خواندن یک رمان است که به سرعت برچیده عادی شک و تردید است که اجلاس خواندن ساخته شده است تا داستان. اوایل Naipaul به ذهن می آید به عنوان یک پیشرو و شاید Akhil شارما ستاره فیلم رنگی رمان "خانواده و زندگی" است. شارما صحبت کرده است چگونه از او اجتناب شود با استفاده از "مهم" کلمات—کلمات مربوط به لمس و طعم و بو—به طوری که برای فعال کردن طبیعی سرعت; Majumdar می یابد راه خود را از دستیابی به این اثر است.

"سوختن" است و در مورد فعل و انفعالات سرنوشت ساز از سه شخصیت های اصلی که به نوبت های روایت خود. در مرکز آن یک جوان مسلمان به نام Jivan که زندگی در محله های فقیرنشین از Kolkota و کسی که شاهد یک حادثه تروریستی که نکات زندگی خود را به آشفتگی. یک متوقف قطار در نزدیکی ایستگاه firebombed و متعاقب آن دوزخ کشته شدن بیش از صد نفر است. در خانه Jivan باعث اشتباه ارسال به لحاظ سیاسی خطرناک سوال در Facebook—"اگر پلیس کمک نمی کند مردم عادی مثل من و شما اگر پلیس به تماشای آنها می میرند نمی کند که به این معنی است که دولت نیز یک تروریست?"—که جذب رسمی توجه است. پلیس آمده برای او در وسط شب. متناسب با همه چیز: او دیده می شد در ایستگاه راه آهن حمل نوعی از بسته بندی; لباس آغشته به نفت سفید در خانه او بوده است و با چت "تروریست کارگزینی" در Facebook; و بالاتر از همه, او به راحتی فقیر و مسلمان. او متهم است با جرم و جنایت و صرف بقیه از رمان در زندان در انتظار محاکمه است که نمی خواهد رخ می دهد برای یک سال.

دو نفر وجود دارد که شهادت می تواند صرفه جویی در Jivan و خیلی از رمان نوبت در ظرفیت و تمایل خود را برای آن ارائه دهد. یک یک بازیگر مشتاق به نام دوست که زندگی در زاغه. Lovely—نام او در هجده—به اصطلاح هجرت یک عنوانی است که می توان دو جنسیتی و نما مردم به رسمیت شناخته شده وضعیت اما شدیدا مبهم و حاشیه ای یکی. او زندگی می کند در یک گروه خانه با دیگر hijras; جامعه کمی باقی مانده با ارائه گاه به گاه "نعمت" (برای یک ازدواج و تولد) و با التماس. با مشخصه شناور دوست داشتنی calls خودش "او-او" و "نصف و نیمه" و او را جلف, تئاتر, حسرت صدای غالب این کتاب است. آن است که با معرفی سریع و بی باک سادگی:

صبح روز یکشنبه! زمان برای رفتن به کلاس بازیگری. با لگن نوسانی مثل این بود که من راه رفتن گذشته گواوا فروشنده.

"برادر" ميخوانم "چه وقت؟"

"هشت سی" او گله مند است چرا که او است که مایل به اشتراک گذاشتن با من میوه ها از ساعت مچی. او را ترک کند. من ترک من شیک راه رفتن و در حال اجرا مانند یک اسب به محلی ایستگاه قطار. . . . هیچ چیز ساده است برای یک نفر مثل من حتی یک ساعت در قطار. قفسه سینه یک مرد قفسه سینه و سینه من ساخته شده از ژنده پوش. پس چه ؟ پیدا کردن من با زن دیگری در کل این شهر به عنوان واقعا زن به عنوان من.

Jivan شده است آموزش دوست داشتنی برای خواندن زبان انگلیسی; بسته بود که او را حمل بر بعد از این حادثه شامل برخی از کتاب هایی که او را به او ، در سراسر رمان Majumdar استفاده مداوم زمان حال ("من ترک من شیک راه رفتن") و انواع گریز از مرکز از تعبیر ("میوه ها از خود ساعت مچی") به "صدا" دوست داشتنی است بنگالی به زبان انگلیسی. این همراه با شخصیت سخت esprit از خیابان lofts کردن صفحه:

حتی یک آینده فیلم ستاره است که نیاز به پول. یک روز صبح من و خواهرانم در حال اسپری کردن گلاب در زیر بغل و بافتن مو ما قرار دادن النگو در آغوش ما و ما با هم در حال رفتن به برکت یک نوزاد. عموم مردم باور است که ما hijras با داشتن یک تلفن ویژه برای خدا. بنابراین اگر ما برکت دهد, آن را مانند یک برکت و رحمت از خدا. در درب خانواده شاد من تند قفل thuck thuck thuck.

سومین شخصیت فیزیکی-معلم آموزش و پرورش به نام PT آقا می دانست Jivan زمانی که او یکی از "خیریه دانش آموزان" در S. D. گوش دختران مدرسه. تحت تاثیر قرار Jivan دلاوری های ورزشی او در زمان علاقه خود را به غذا اضافه امیدوار است که او ممکن است در نظر او یک مربی. اما او مدرسه را ترک زود هنگام و هرگز اذعان ارتباط است. بر خلاف دو دیگر اصول PT آقا نشان داده شده است در یک دید سوم شخص در حال حاضر یک صدای کمتر زنده از خود ارائه Jivan و دوست داشتنی اما یکی که مناسب فاصله ما از این stiffly اخلاق مرد نظامی را تحمل کنند. وقتی PT آقا را می بیند یک گزارش خبری در مورد دستگیری خود را خفیف بیگانگی curdles به صالح محکومیت:

هنگامی که او فکر می کند در مورد آن یک خشم لرزان به زندگی است. او آغاز شده بود به رویای خود را به عنوان یک mentee اما او تا به حال در نظر گرفته نمی شود او را یک مربی. او تا به حال او را در نظر گرفته و شاید بیش از یک منبع گاه به گاه مواد غذایی رایگان. او فریب خورده او. . . . در حال حاضر او می دانست که وجود داشت چیزی اشتباه است با Jivan تمام وقت است. در آنجا بود که چیزی اشتباه در تفکر او.

Majumdar در می یابد تمام منابع او نیاز دارد در این شدیدا محدود سه نفر به طور پیوسته گسترش رمان چشم انداز Kolkatan و هندی زندگی است. Jivan—مستقل و هوشمند زندگی در خانه اما ذهنی در جای دیگر—تا به حال شده است در این راه: "از یک خوار کلم من تبدیل شدن به یک خوار مرغ." او مشغول به کار بود به عنوان یک فروشنده در یک فروشگاه پوشاک با نام Pantaloons; او تا به حال خریداری یک گوشی هوشمند در یک برنامه نصب. او در زندان است و در حال حاضر در میان رانده شدگان: "ما احساس می کنیم ما در حال زندگی در پایین هست. ما قورباغه ها." اصحاب او عبارتند از Yashwi که به سرقت از خانه: "در یکی از آنها او را ترک پدربزرگ, بسته کردگی, تنگ او خفه. اما او یک دختر خوب همیشه خندان." و Nirmaladi استفاده می شود که کار به عنوان یک آشپز "تا زمانی که او پذیرفته بیست هزار روپیه برای قرار دادن سم موش در یک خانواده ناهار." و Kalkidi که شوهر انداخت اسید بر روی صورت خود, "اما به نحوی او که در زندان است." Jivan بازدید شده است ظاهرا دلسوز روزنامه نگار و برخورد اجازه می دهد تا Majumdar برای پر کردن در کمی backstory. ما از شنیدن چیزی در مورد Jivan پدر و مادر: پدرش سابق راننده ریکشا زده با مشکلات; مادرش آب و هوا اجازه اقدام به خرید مواد غذایی در یک شب غیر قانونی بازار و آشپز وعده های غذایی برای فروش در خیابان در سپیده دم. زمانی که او مورد حمله قرار گرفت و پس از بازدید از بازار یک شب Jivan تصمیم به رها کردن از مدرسه و کار. و خانه خود را -- یک اتاق از آجر و قلع و tarp در نزدیکی زباله "یک کمپرسی که خیلی بزرگ و اشغال شده توسط بسیاری از کلاغ ها فریاد kaw kaw از صبح تا شب, شد, معروف," Jivan بازگو. "من می گویند" من در خانه زندگی می کنند در پشت کمپرسی و همه می دانند که من به معنای. شما می توانید می گویند من در زندگی نقطه عطفی در ساختمان است."

Majumdar یک هدیه برای استفاده از جزئیات کوچک و زودگذر حوادث به اشاره او داستانی به بزرگتر پیشنهاد. گاهی اوقات آن را یک عبارت—دیوار "چاق و چله با مرطوب"—یا تند و تلخ مختصر مانند یکی که با Jivan تداعی مادرش بی دست و پا و عدم دسترسی در صفحه اصلی: "سپس مادر من پخته ، یک فضای دود و فلفل قرمز در مورد او منصرف گفتگو." زمانی که Jivan دستگیر شده است و او تلاش می کند برای دیدار او در ایستگاه پلیس و Majumdar را حداقل شرح او نزدیک به سپاه پاسداران—"این stooped زن که آمد تا به آنها پاهای خود را در دستشویی دمپایی"—اختصار ارائه یک ناتوانی مادر خودش نیست درک. در جای دیگر Majumdar می شود مختصری صحنه به روشن و خاموش شدن. در زندان Jivan اصرار دارد که او "حق" به او بگویید که طرف داستان را فشار دهید. "شما مناسب است ؟" یکی از زندانیان پاسخ تمسخر: "زیر یک لبخند او دفن همه چیز او به معنای به می گویند." زمانی که روزنامه نگار می گوید Jivan که ویرایشگر را به او داستان "بهتر" او می خندد در bemusement. داستان او بهتر خواهد بود, او می گوید: اگر پدر او تا به حال شکسته نشده خود را به عقب اگر مادر او تا به حال نشده است با حمله اگر او تا به حال به پایان رسید مدرسه. "نه بهتر است مانند این که" روزنامه نگار می گوید. "سپس مانند چه؟" Jivan می پرسد.

به طور کلی Majumdar abjures تفسیر و داخلی تجزیه و تحلیل به نفع حادثه قاطع انشعابات از عمل است. در استادانه مد او با استفاده از تعداد بسیار کمی از سکته مغزی به ما کمک کند ببینید که چگونه PT آقا شروع به تبدیل خود را از متوسط یک معلم به یک مقام دولتی. یک روز در راه خانه خود را از مدرسه او کشیده شده است به یک تجمع برگزار شده توسط جانا کالیان ("رفاه برای همه") حزب مستقل در یکی از هند منطقه ای. یک ستاره بالیوود است headlining رویداد; گروه از مردان در حال تکان دادن زعفران رنگ پرچم. PT آقا است دست یک حزب پرچم و پیشانی خود را که آغشته با رب: او را در. در این تجمع او در ابتدا صرفا کنجکاو حتی موهن از thronged, بی سواد, حامیان اغوا از روستاهای محلی "توسط یک رایگان جعبه برنج و مرغ است." اما پس از آن یکی از این مردان می شود تا بر روی سقف یک ماشین و شروع به فریاد "ستایش به سرزمین مادری!" PT آقا ساعت به عنوان انسان می کشد خنجر از تسمه شلوار و امواج آن در هوا که در آن glints در خورشید است. احساس خطر توصیف او فکر می کند که چگونه رایگان این مرد به نظر می رسد, چگونه بر خلاف همکاران خود در مدرسه. بعد در قطار خانه موری والایک اغراق برنج فروشنده می بیند علامت قرمز در PT آقا را پیشانی و حزب پرچم در دست خود و استثنا به او می دهد رایگان بخشی از مواد غذایی: "برای شما هیچ هزینه ای." PT آقا "احساس می کند دیگر مسافران خیره در او. آنها باید به فکر که این VIP?" وضعیت خود را به تازگی تغییر; یک فیوز شده است روشن. به تدریج PT آقا را اتصال خود را همیشه محکم تر به عملکرد داخلی از ضد اسلامی جانا Kalyan ،

طرح اساسا در مورد میل و انسداد و این سوال که آیا این انسداد حذف شده است و یا حالت جامد در میآید. Majumdar, داستان, در این مفهوم کلاسیک ساده است. دو شخصیت که ممکن است قادر به صرفه جویی در Jivan خودشان مایل و یا قادر به انجام این کار; در همان زمان خود را چشم انداز روشن در هزینه Jivan آزادی و در رابطه با ارتباط خود را به او. PT آقا به زودی دلیلی برای دیدن که او صریحا محکوم حداقل به این خاطر که سابق خود را در ارتباط با بخشی از آنچه که در اصل ساخته شده او را جذاب به حزب رهبر Bimala رفیق. دوست داشتنی, پس از جان گذشته برای شکستن به فیلم, کسب و کار است که در گذشته متوجه شده توسط عوامل و مدیران به دلیل لینک بدنام Jivan; هنوز فاصله بیشتر او قرار می دهد بین خودش و او معلم سابق بیشتر به استخدام او می شود.

آن را تنها در پایان این مختصر شجاع رمان که یکی می شود به طور کامل آگاه است که چگونه گسترده آن قضاوت شده است, چگونه شدید و مطلق آن condemnations. از طریق شکاف که باز میان و در پشت این سه شخصیت بزرگ هندی vulture پدیدار می شود. این کتاب سطح واقع گرایی—که مزیت بزرگ برای نویسندگان—فراوان است و مشغول زندگی و کاشته: موری wallasبالش-پرکننده و بتها ا, فروشندگان, مردی که مانده صاف توتون و تنباکو در کف دست خود را, نه به ذکر است تئاتر عوامل آموزگار, hijras مجرمان کیفری و سیاستمداران است. اما این سیستم است که در یک بار پشتیبانی و تضعیف این متنوع نشاط دیده می شود با یک unrelentingly سرد انگیزه نویسنده چشم در آن کوچک و بزرگ فساد آن منجمد نابرابری مرگبار نژادپرستی سیاسی فرصت طلبی و unalleviated فقر است. در همان زمان به دلیل جوامع پیچیده هستند و به دلیل Megha Majumdar پیچیده دانشجویی که پیچیدگی های رمان دستاوردهای پرواز به عنوان یک داستان رقابت پویایی. سه جاه طلب و باهوش شخصیت ها همه در حال حرکت خارج از کلاس آنها به دنیا آمده اند; Jivan را اسفناک است که این جاه طلبی مجبور شرایطی به حل و فصل ناامید شامل یک مبارزه است که او به نظر می رسد بخت به از دست دادن. ♦



tinyurlbitlyis.gdu.nuclck.ruulvis.netcutt.lyshrtco.de
آخرین مطالب