چند کلمه در مورد جری استیلر

استیلر را کمدی شخصیت بود که از یک rube یک مرد از اشتهای—مصر اشتباه گرفته شود بلکه بی گناه است. در زندگی او یک

توسط NEWS-SINGLE در 24 اردیبهشت 1399
Jerry Stiller.
استیلر را کمدی شخصیت بود که از یک rube یک مرد از اشتهای—مصر اشتباه گرفته شود بلکه بی گناه است. در زندگی او یک چهره نزدیک به روحانی هیبت و گرما.عکس توسط مونتی Brinton / CBS / گتی

جری استیلر که روز دوشنبه در سن نود و دو بود که یکی از grownups در نیویورک ساختمان آنها من گاهی اوقات در آسانسور و یا در آپارتمان خود که در آن او ممکن است بر من خیره به یخچال خود را قبل از من عقب نشینی به اتاق پسر. هنگامی که شما یک بچه به پدر و مادر خود و دوستان و همکلاسی و همسایه هستند متمایز است. آنها بیشتر شبیه به خوش خیم ویژگی های از مناظر محلی که در غیر این صورت ممکن بود غیر دوستانه و حتی در مواردی به عنوان فوقانی سمت غرب از اواخر نوزده-دهه شصت و دهه هفتاد که در آن بزرگ شدم. اما این پدر و مادر گاهی اوقات تشخیص خود را در برخی از به یاد ماندنی و ماندگار راه بود که این مورد با استیلر و من.

این Stillers زندگی در طبقه پنجم. ما زندگی در چهارده. من برای اولین بار درک آنچه استیلر و همسرش, Anne Meara بود و آنچه آنها در مورد در حالی که بازدید از یکی دیگر از دوستان در پانزده. پدر و مادر این خانواده به میزبانی یک گروه به طور منظم است که شامل مل بروکس Zero Mostel, جوزف هلر و برخی از دیگران است. آن را در طبقه پانزدهم که من برای اولین بار شنیده مل بروکس و Carl Reiner "در سال 2000 پیرمرد" کمدی آلبوم (به احیا غارنشین مورد علاقه اختراعات Saran Wrap و هلوی شیرین و ابدار) و از طریق آن درک تن از نوعی ابگوشت سبزی دار روسی کمربند کمدی-مدار حساسیت و مظاهر آن در تلویزیون. همچنین در پانزده من شنیده ام برخی از استیلر و Meara کمدی پرونده که به نظر می رسید از یک شبیه بازیگران به بروکس و Reiner اما سازمان یافته در اطراف شوهر و همسر پویا. در آن زمان استیلر و Meara بودند مانند ازدواج دیوانه ادی از شراب خود را به دلیل تبلیغات رادیو برای آبی راهبه بودند heavy rotation.

آن را از این کمدی ریشه است که جری جلب بیش از حد بالا برای اجرای آن او شناخته شده است—در "Seinfeld" در درجه اول اما در جای دیگر, بیش از حد. یک rube یک مرد از اشتهای مصر اشتباه گرفته شود بلکه گناه—که پرنیان از شخصیت خود است. من نمی خواهید به هر چیزی به دور از ویژگی های است که او را به معشوق, اما من با ارزش او به دلایل دیگر. جری بود برای من یک چهره نزدیک به روحانی هیبت و گرما در حساب چه صورت بود و در حال استراحت عمیق خط. من می دانم که او و گرامی داشتن او را بیشتر از همه برای یک ارز است که ما هنگامی که ما به تنهایی در آسانسور در مدت کوتاهی پس از من ده که پدر من به تازگی درگذشت.

من پایین بود. آسانسور متوقف شد در طبقه پنجم. جری رو در رو به من چهره اش بسیار هنوز, و به من نگاه کرد. من تا به حال هیچ حس چقدر او را یا نمی دانم پدر من. آنها قطعا نمی شد دید اما کسی چه می داند ؟ شاید آنها یک بار به اشتراک گذاشته یک تاکسی. محض رفاقت بالا بردن بچه ها بودند که در همان سن در همان ساختمان را به معنای چیزی است. شاید پدر من وضعیت به عنوان یک پناهنده از وین اضافه شده به جری احساسات در مورد او. پس از یک لحظه به من نگاه کرد و گفت: "از مرگ پدر خود را یک تراژدی است. یک تراژدی است."

من تو را دیدم یک قطره اشک پایین آمدن گونه اش. من شوکه شده بود این نشان می دهد احساسات نیست چون من فکر نمی کنم از جری به عنوان عاطفی اما از آنجا که من تا به حال هرگز از حد از او فکر کردم. این اشک و کلمات دلداری من فوق العاده و حرکت من هنوز هم. آن را به معنای زیادی است که دیگر پدر بزرگم در ساختمان با برخی از حس زندگی من و دنیای من را تشخیص وخامت اوضاع. من نمی یاد پاسخ من. اما حتی به عنوان من آورده بود دوباره به غم و اندوه من در مورد پدرم به من خیره به جری صورت من احساس قدرت که من تا به حال یک متحد که شرکت می تواند در کار غیر ممکن است برای به خاطر سپردن پدر من و یا حداقل به خاطر سپردن است که احساس از دست دادن.

فاز دوم از ارتباط من با جری و به حدی آن آغاز شد و پس از نقل مکان من از نیویورک به این دلیل است که زمانی که من شروع به صرف مقدار زیادی از زمان در من مادر آپارتمان. در طول تابستان و در طول تعطیلات زمستانی ما را شمع به آپارتمان او در چهارده: من همسر باردار و من در ابتدا; سپس به جهنم همسر من و من; سپس یک دوم نوزاد—همه ما راه اندازی در دوران کودکی من در اتاق خواب. بسیاری از والدین و حتی هنوز هم در محل اقامت جری و آن گنجانده شده است. برای من تعجب میکنم دوستان با آن است. او همیشه من را وحشت زده کمی پس بی تدبیر و مستقیم! اما یک روز من همراهی من بی تدبیر و مستقیم پنج سال در یک ترفند و یا درمان ماموریت در ساختمان و آن را باز کرد لباس پوشیدن و به عنوان یک جادوگر یا یک پرستار ؟ دختر من بود و آن یک نوع گفتگو که در آن به بچه به عنوان خوب به عنوان او کردم. من هیجان زده بود که کسی که می تواند در تاریخ و زمان آخرین پایه به دختر من.

در برخی از نقطه آن نوشت شخصی, مقاله در مورد دوران کودکی خود را برای یک نشریه که من ویرایش شده است. آن را به نام "پیر راهبه." این پستی بین حال و snatches از حافظه گذشته از جمله یک خاطره در مورد او و جری نادر آزمایش با گلدان.

من یکی از کسانی مصنوعی که استنشاق مشترک و اعلام به هر کس در اطراف من که "من فکر نمی کنم این کار است . . . من هیچ چیز را احساس نمی کند." سپس یکی از دوستان ما می گویند چیزی بی ضرر مانند "اجازه می دهد تا ترک بچه ها با نگهدار و خوردن شام در Scandia." من بلافاصله پشت سر هم به خنده غیر قابل کنترل: "خدای من که خیلی خنده دار, شوخ طبعی از بینش!" جری را بسیار Hasidic و ادعای او نسبت به ماری جوانا است که آن را آلوده خود را در لثه و یا چیزی.

که پرتاب کردن خط در مورد جری شدن "بسیار Hasidic" شروع به پریدن کرد در من به عنوان هر دو خنده دار و آشنا به نحوی. یک بار به عنوان بزرگسال بن استیلر و من رفت و برگشت به دوران کودکی خود را در آپارتمان به دنبال برخی از سوپر 8 و روح او ساخته شده بود به عنوان یک بچه که پایه و اساس یک پروژه است که ما مشغول به کار بودند ، وجود دارد من گذشت یک قاب نقاشی از جری انجام شده توسط Al Hirschfeld با "نینا"که Hirschfeld به خود جلب کرد به ساخته های خود را. آن را بسیار یدکی و تا به حال که Hasidic شیر با کیفیت است که من با دیپلم جری های مختلف توجه داشته باشید از آنهایی که او زده او در بازیگری است.

پس از آن درگذشت در سال 2015 جری شروع به صرف زمان نشسته در خارج از ساختمان در یک صندلی یک نوع از شهرداری موقعیت پستال مردم در راه خود را در داخل یا خارج و همچنین گاه به گاه رهگذران برخی از آنها می خواهم او را تشخیص و پاسخ با هیجان. به طور طبیعی من را متوقف خواهد کرد و گپ زدن و من بچه ها را بیش از حد. جری تبدیل شده بود مه آلود پس از آن شما هرگز مطمئن شوید که اگر او به رسمیت شناخته شده شما و یا به یاد شما—اما او انجام آن را به آرامی و همیشه قادر به نگه داشتن یک مکالمه. مقابل درب پیاده رو برخورد شد گرانبها.

اما یکی دیگر از لحظه ای که باقی می ماند با من تقریبا به وضوح به عنوان آسانسور ، این محل چند سال پیش هنگامی که آن هنوز زنده بود اواخر یک شنبه شب. من راه رفتن به دکه روزنامه فروشی در برادوی به خرید یک کپی از مقاله یکشنبه که تا به حال چیزی از من در آن است و چه کسی باید من دیدن آینده در جهت مخالف پایین تپه از برادوی اما جری استیلر. آن را خوشبو شب اما جری تا به حال در یک زمستان طولانی کت و او با کشیدن یک حمل چمدان همراه بر روی دو چرخ. اگر چه آن را بعد از نیمه شب او با پوشیدن یک جفت از Anna Wintour مانند عینک آفتابی. گمان می کنم این امکان وجود دارد که او پرواز کرده بود از جایی و خواسته کابین به توقف در برادوی به طوری که او می تواند راه رفتن چند بلوک است. در آن زمان این امکان نیست به من رخ می دهد. من فقط فرض بر این است که جری تصمیم گرفته بود که او می خواست را به یک پیاده روی در نیمه شب در عینک آفتابی و آورده بود حمل کیسه. ما استقبال یکدیگر به گرمی و قبل از اینکه من می توانم از آنچه که او انجام شده بود و او از من خواست آنچه که من انجام شده بود.

"رفتن به مقاله" به من گفت. "من یک تکه از آن را. گمان می کنم من فقط می خواستم برای دیدن نام من در چاپ."

چیزی در مورد bashfulness که با من منتقل و این باعث او را.

"آیا شما تا کنون شنیده ام از کلمه nachas" او پرسید: تلفظ آن را با صدای خشن در پشت گلو که یکی می شنود به زبان عبری و یدی.

"نه" گفتم.

او راه اندازی یک disquisition و توضیح داد که چگونه آن ییدیش واژه که به معنای بودن افتخار می کنم از کسی.

با مشت خود را مطرح او گفت: "گاهی اوقات شما باید به nachas برای خودتان!"

من این کاملا نشاط بخشی و ما جدا از راه با یک موج و در ارواح خوب من تا به دکه روزنامه فروشی در برادوی و جری در یک عینک آفتابی کشیدن در طول حمل در کیسه که zig-zagged این راه و که پشت سر او پر از زندگی است.



tinyurlbitlyis.gdu.nuclck.ruulvis.netcutt.lyshrtco.de
آخرین مطالب