خفاش ورود در روز است . . .
صادقانه میگویم که پیگیری کنه ؟
امروز من نان پخته شده, سازمان من کنسرو کالا و جلا همه از انفجار گاز در توپ. دوباره.
من در سمت چپ خانه من در بیش از هشت هفته و آن را شروع به پوشیدن من پایین. بله, من در زندگی عظیم و مستغلات با تمام لانه خرگوش و غیره از موضوعات و تالارگفتمان اما هنوز هم—حتی بتمن می شود cabin fever.
من صادقانه آن صدمه دیده که من پیدا کردم که من ضروری کارگر. من بتمن! شوالیه تاریکی! قهرمان گاتهام سزاوار, اما, ظاهرا, نه یکی از آن نیاز دارد. معلوم قهرمانان Gotham نیاز در حال حاضر مواد غذایی-فروشگاه کارکنان تحویل-رانندگان کامیون و پرستاران. نه یک خواست بزرگ برای دست و پنجه نرم قلاب کارشناسان در حال حاضر.
من از دست همه چیز کمی شما می دانید ؟ حضور در موزه گالاس دوستیابی, supermodels تعقیب بسته شنیدها در اطراف اسکله و خوش بنیه و سپس آنها را از مچ پا خود را در خارج از مقر پلیس. به طور منظم ،
من از دست آلفرد. رابین و من حفظ شده است ما فاصله از او چرا که او سالمند. بحث ما به او بیش از چت تصویری هر شب اما نه همان. همچنین من نمی دانم که چگونه به برابر ورق های نصب شده. من می فویل یک سندیکای جرم و جنایت که در تلاش برای خراب کردن کل شهر اما من حتی نمی دانم که در آن برای شروع با این لعنت ورق.
من از دست پدر و مادر من. من می دانم که آنها درگذشت طولانی قبل از این اما از دست رفته آنها را که واقعا در هسته از کل معامله است.
در حال حاضر که من از خانه کار می کنند, من صرف مقدار زیادی از زمان در زوم با دو چهره, the Joker, the Riddler و پیچک. روز دیگر به عنوان یک خیط و پیت کردن با Joker تغییر پس زمینه خود را به Batcave. همه ما تا به حال یک خنده خوب است.
بد نیست گفت: آن را با صدای بلند اما من فکر می کنم آنها تنها بیش از حد. هیچ کس اشتها برای نامردان توطئه در حال حاضر. مسمومیت تامین آب با یک راه حل است که باعث می شود چهره مردم یخ را به یک دائم لبخند فقط احمقانه به نظر می رسد با توجه به وضعیت فعلی جهانی.
به هر حال آیا شما می دانید شما می توانید مجددا پیازچه را در یک لیوان آب ؟ این وحشی. پیچک به من آموخت.
در مورد یک بار در هفته من رفتن برای یک درایو. آن را خوب به اجازه Batmobile فقط نشستن در گاراژ. من دایره شهرستان اما واقعا وجود دارد هیچ چیز برای من انجام دهید. جرم و جنایت است که راه را به پایین. اگر من می خواهم شناخته شده است که جدید ترین جیب بر من دستگیر شد رفتن به آخرین برای من چشیده آن بیشتر است.
Gotham خیلی متفاوت است. خیابان ساکت هستند به جز صدا کردن از sirens. و وجود دارد نه تنها بت سیگنال در آسمان است. من به نام کمیسر گوردون را بپرسید اگر او می تواند آن را روشن فقط برای بار خاطر و او گفت که او "بسیار شلوغ است" و این که من باید "توقف شنود او را به عبور از حیوانات." من فقط می خواهم او را برای دیدن و خنک بت جزیره من ساخته شده است! این هیچ سرگرم کننده است اگر هیچ یک از بازدیدکننده داشته است.
سخت ترین بخش از همه این است که در تلاش برای باقی می ماند و با انگیزه است. من شده است به مبارزه با جرم و جنایت آنلاین به ماندن تیز. دیروز من یک مرد مسدود شده از شهرستان هرکیمر شهرستان دوستداران پرنده Facebook گروه به کد پستی و مشخصات فنی می افتد در شهرستان آتسیگو. عشق خود را پرندگان آقا.
در حال حاضر که من تمام مبارزه با جرم و جنایت در کامپیوتر من من متوقف قرار دادن در تلاش برای بند به کل بتمن getup. من پوشیدن راهب و کیپ اما سپس آن را فقط sweatpants پایین. من شرط می بندم من کمربند ابزار نیست حتی مناسب دیگر.
من متوجه است که Gotham می توانید بدون بتمن برای چند ماه اما من مطمئن هستم که بروس وین می تواند. بهترین زمان برای داشتن یک بحران هویت. رابین پیشنهاد کرد که من صحبت کردن با یک درمانگر. من کمی تعجب است که هیچ کس پیشنهاد کرده است که برای من قبل از من شروع به فکر می کنم برخی از بسیار روشن در مقابله با مسائل.
پس از آن وجود دارد گناه. من می دانم که به عنوان یک ابرقهرمان و یک billionaire playboy, من عایق از بسیاری از بدترین از این بیماری همه گیر. من لازم نیست به نگرانی در مورد مواد غذایی نا امنی و بیکاری و یا بچه های مدرسه در منزل. من نمی تواند کمک کند اما تعجب می کنم اگر آن را بهتر است برای جهان اگر من می خواهم با استفاده از نزدیک به بی حد و حصر ثروت به مبارزه با نابرابری به جای گرفتن, نوک پستان, اضافه شده و سپس از من Batsuit.
کسانی که افکار مرا غمگین, بنابراین من پخته تر نان.
من نگه داشتن یاد خودم: این روزی به پایان خواهد رسید. ما بیرون آمدن از خانه ما دوباره با هم باشیم و مجبور به پوشیدن ماسک. مگر ما می خواهیم.
تا آن زمان من امیدوار هستم. من خدا را شکر. من انجماد مقدار زیادی از نان تازه پخته شده. من بتمن.
اوه من نیز با داشتن رویاهای دیوانه. در یکی از, من, Michael Keaton. سپس من جورج کلونی. پس از آن من به طور تصادفی وال کیلمر. هیچ سرنخی چه معناست.