یک ادای احترام به اواخر John Lewis آغاز شد و با توجه به عشق خود را از W. E. هنلی را "Invictus"; آن را به نظر می رسد از نلسون ماندلا در مورد علاقه بیش از حد به عنوان تأیید در مورگان فریمن خواندن شعر.
در طول برهنه خود را در نیم قرن بر روی زمین هنلی شد بیمار مبتلا به سل و بیماری های دیگر که به رهبری, در میان چیزهای دیگر به قطع پای چپ خود را. درگذشت او در سال 1903 در آغاز از یک قرن است که در طی آن است که شعر بی انتها و جهانی در آن احساسات, الهام گرفته از این دو نفر مختلف از جمله زمان و مکان و وضع از خود است.
هنلی در شعر باقی می ماند به اندازه کافی محبوب اگر چه نه به عنوان یک بار بود. آن را می توان در عجیب و جالب, کتاب های شعر از جمله این فابر محبوب خواننده, کینگزلی ایمیس را در سال 1978 ویرایش مجموعه ای از قدیمی شاه بلوط نوعی از شعر است که می تواند برخی از sophisticates انقباض غیر ارادی ماهیچه, اما که در این روز دانش آموزان به طور معمول حفظ به لایروبی چنین اشعار—که لوئیس و ماندلا را در لحظات بحران است.
از شب را پوشش می دهد که من
سیاه و سفید به عنوان گودال از قطب تا قطب
من از هر خدایان ممکن است
برای من شکست ناپذیر روح است.
در سقوط کلاچ شرایط
من نه سوار نه گریه با صدای بلند.
تحت bludgeonings از شانس
سر من خونین است اما unbowed.
فراتر از این محل از خشم و اشک
بافندگی اما وحشت از سایه
و در عین حال تهدید از سال
می یابد و باید پیدا کنید من نترس.
این مهم چگونه تنگه دروازه
چگونه متهم با مجازات این اسکرول
من استاد از سرنوشت من
من کاپیتان روح من.
برخی از شعر از این نوع نوشته شده است اما نه خیلی زیاد—اگر چه مایا آنجلو خطوط "شما ممکن است گام زد من در گرد و غبار / اما هنوز هم مانند گرد و غبار من ظهور" طنین انداز. اما مهم نیست: این انبار از گذشته است بطور بیش از حد نگردند.
آن را مبتذل است اما درست می گویند که ما در یک زمان از اضطراب حاد—در مورد بیماری همه گیر بی عدالتی اجتماعی و حتی بسیار مبانی سیاسی ما سفارش. ما زندگی می کنند بیش از حد در یک زمان هنگامی که یک وضعیت قربانی و یکی از آن خطرناک تر انواع شکنندگی تبدیل به مشخصه سراسر چپ و راست. قوی اشعار متعهد به حافظه می تواند به مقابله با اثرات خورنده از ترحم. آنها می تواند ارائه راه های مختلف از مشاهده جهان به خصوص به نسل که نمی رنج می برند buffetings از اوایل و اواسط قرن 20 و در حال حاضر سر در گم با این فجایع که به نظر می رسد به وجود می آیند از هیچ جا و ترک آنها ناتوان است.
در طول جنگ جهانی دوم فرانکلین D. روزولت و وینستون چرچیل به دنبال بالا بردن هر یک از دیگر ارواح و کسانی که خود مردم با مراجعه به برخی از مورد علاقه های شما. هنگامی که روزولت فرستاده خود را شکست خورده انتخابات, حریف, Wendell Willkie در یک ماموریت برای آماده نبرد بریتانیا در اوایل سال 1941 نوشت: یک آیه از Henry Wadsworth Longfellow برای او را به نخست وزیر گفت: به چرچیل که خطوط زیر از آخرین بند از "ساختمان کشتی" "امر به شما مردم آن را به عنوان به ما":
بادبان در O کشتی از دولت!
بادبان در ای اتحادیه قوی و بزرگ!
بشریت با تمام آن ترس
با تمام امید از سال آینده
حلق آویز نفس بر تو سرنوشت!
دو ماه بعد در مارس 1941, چرچیل اشاره کرد که آیه در حالی که صحبت کردن به انگلیسی, مردم, پس از آن تبدیل به یکی دیگر از قرن 19 مورد علاقه آرتور Clough را "می گویند نه مبارزه صفر Availeth." مردم بودند نه به تنهایی و به عنوان بد به عنوان مسائل نگاه پس از یک شکست پس از دیگری وجود دارد امید به آینده.
در حالی که خسته امواج بیهوده شکستن
به نظر می رسد در اینجا هیچ دردناک اینچ برای به دست آوردن
دور برگشت از طریق creeks و ورودی های ساخت
می آید, خاموش, جاری شدن سیل در اصلی.
و نه شرقی ویندوز تنها
هنگامی که روز می آید, می آید در نور
در مقابل خورشید صعود کند, چگونه به آرامی
اما به سوی غرب, نگاه, زمین روشن است.
شاخی مسائل شاید, اما آن را در دستی آمد. بنابراین بیش از حد بسیاری از مورد علاقه های قدیمی. رودیارد کیپلینگ است که به سختی به نفع این روزها اما می تواند یکی واقعا نزاع با اکثر اگر نه همه از این احساسات را در "اگر"?
اگر شما می توانید نیروی خود را قلب و عصب و تار و پود
به خدمت خود را به نوبه خود پس از آنها از بین رفته اند
و بنابراین نگه دارید و در زمانی که هیچ چیز وجود دارد در شما
به جز این را که می گوید به آنها: '،'
گریه نیاز به زمان ما این است که برای انعطاف پذیری توانایی نه تنها به تحمل سختی و استرس اما برای بازیابی ما متانت و حتی تقویت شده توسط این مصیبت. زمانی که ادنا سنت وینسنت Millay اعلام کرد:
من شمع می سوزد و در هر دو به پایان می رسد.
آن را نمی خواهد آخرین شب;
اما آه من دشمنان و oh my friend—
آن را می دهد یک نور دوست داشتنی!
او احساس نمی متاسفم برای خودش در این رویکرد از سحر.
برای اضافه کردن به اجتماعی و سیاسی از لحظه ای خشم و ترس آمده در حال حاضر محض نكرديم. به عنوان خاموش شدن ناگهانی از coronavirus ادامه همه ما از تایر زوم تماس Netflix bingeing و حتی شاید تلاش برای مقابله با یک بار دیگر جنگ و صلح یا موبی دیک. شاید پس از آن است که بد نیست هم به نوبه خود به شعر و به ویژه به آن دسته از کودکان که باید برای رفتن به مدرسه حاضر در پاییز و در حال رانندگی پدر و مادر خود را به لبه برخی از با ارزش آموزشی موفقیت. آنها را به حفظ برخی از اشعار و declaim آنها و سپس بحث در مورد آنچه آنها چیست. و نه کوچک از آنها والت ویتمن "O کاپیتان! من کاپیتان!" بدانید که آنچه در آن است به از دست دادن یک رهبر بزرگ و یا W. B. Yeats را "آمدن" در زمانی که آن را اغلب به نظر می رسد که "بهترین نبود همه محکومیت در حالی که بدترین / پر از پرشور شدت."
آن را تقریبا مهم نیست که اشعار آنها یاد بگیرید: شما می توانید کاملا مطمئن شوید که قدرتمند آنهایی که می چسبد. امیلی دیکنسون درست بود:
غرفه کمک به خانه
تا زمانی که خانه ساخته شده است
و سپس در غرفه برداشت
و کافی و راست
خانه پشتیبانی خود
و بس به بحر تفکر غوطهور شدن
دیلم و نجار –
فقط یک نگاه به گذشته
خداوند کامل زندگی –
گذشته از تخته و ناخن
و کندی – سپس رها کردن داربست
تایید آن یک روح –
اشعار مانند "Invictus" می تواند این نوع از داربست. و declaiming کودکان بیش از حد, مانند لوئیس یا ماندلا ممکن است دریابید که در زمان نیاز—شاید این زمان نیاز شاید بدتر پیش—آیه می تواند کمک به مدرسه ارواح هستند که در واقع شکست ناپذیر.
ما می خواهیم به شنیدن آنچه که شما فکر می کنم در مورد این مقاله. ارسال یک نامه به سردبیر و یا ارسال به letters@theatlantic.com.