در تلویزیون و رادیو و آنها هرگز آن را به نام نسل کشی. به عنوان اگر آن کلمه محفوظ شد. بیش از حد جدی است. بیش از حد جدی برای آفریقا است. بله, وجود دارد, قتل عام, اما وجود دارد همیشه کشتار در آفریقا است. و این قتل عام بودند اتفاق می افتد در کشور است که هیچ کس تا به حال تا به حال شنیده ام. یک کشور است که هیچ کس نمی تواند پیدا کردن بر روی نقشه. قبیله ای نفرت بدوی atavistic نفرت: هیچ چیز به درک وجود دارد. "چیزهای عجیب و غریب می رود که در آن شما می آیند از" مردم به او بگویید.
او خودش را نمی دانم کلمه اما در کینیارواندایی وجود دارد که بسیار قدیمی مدت برای آنچه اتفاق می افتد در میهن: gutsembatsembaیک فعل استفاده می شود زمانی که صحبت کردن در مورد انگل و یا دیوانه و سگ و چیزهایی که تا به حال به ریشه کن و در مورد توتسی ها همچنین به عنوان شناخته شده inyenzi—سوسک—چیز دیگری می شود از بین برود. او به یاد داستان او هوتو همکلاسی ها در مدرسه بالا در کیگالی به او گفته بود خنده: "روزی یک کودک را بپرسید مادرش, 'Mama بودند کسانی که توتسی ها من می شنوم در مورد ؟ آنها چه شکلی است؟,' و مادر جواب خواهد داد, " آنها هیچ چیز در همه ، کسانی که فقط داستان است.' "
با این وجود او تا به حال از دست داده و امید است. او می خواست به دانستن است. پدر مادر برادر خواهر او تمام خانواده در رواندا—برخی از آنها ممکن است هنوز زنده باشد. شاید این کشتار در امان بود آنها را در حال حاضر? شاید آنها موفق به فرار به تبعید او به عنوان او تا به حال ؟ پدر و مادر او بر روی تپه بود, بدون, تلفن, البته, اما, او به نام یکی از برادران که به تدریس در Ruhengeri. تلفن زنگ زد و زنگ زد. هیچ یک پاسخ داده است. به نام او به خواهر که می خواهم ازدواج یک مغازه دار در بوتر. صدای او هرگز قبل از شنیده به او گفت: "هیچ کس وجود دارد در اینجا." او را به نام برادر خود را در کانادا. او فرزند ارشد. اگر پدر و مادر خود مرده بود سپس او می تواند سر خانواده. شاید او تا به حال اخبار شاید او مشاوره شاید او می تواند به او کمک کند شروع به چهره او ترور. آنها صحبت کرد و سپس آنها سقوط کرد و سکوت. آنچه که وجود دارد به می گویند ؟ از حالا تنها بودند.
از حالا او خواهد بود به تنهایی. او می دانست که چند نفر از دوستان او می خواهم ساخته شده در این دانشگاه در اینجا که در آن او می خواهم برای شروع مطالعات خود را بیش از همه دوباره آفریقایی او درجه بودن بی ارزش در فرانسه. اما بخش کمی از او—بخشی که هنوز هم گره خورده است او به کسانی که او می خواهم به سمت چپ پشت در رواندا وجود فاصله و زمان رفته و عدم امکان دوباره آنها را—با تشکیل یک باند که مبتنی او هویت و تأیید او را به رفتن. اوراق قرضه که خواهد محو و در هوای سرد از تنهایی ناپدید شدن آن را ترک کنید او را به نحوی قطع شد.
او احساس بسیار شکننده است. "من مانند یک تخم مرغ" او اغلب گفته خودش. "یکی از تکان خوردن و من شکستن است." او نقل مکان کرد و به عنوان کم به عنوان او می تواند او زندگی می کردند در حرکت آهسته. او راه می رفت به عنوان اگر او بودند به دنبال راه خود را در تاریکی به عنوان اگر در هر لحظه ممکن است به یک مانع برخورد و سقوط به زمین است. بالا رفتن از پله در زمان فوق العاده ای تلاش زیادی وزن ذخیره کردن بر روی شانه های او. او در بر داشت خودش را شمارش گام های او هنوز هم تا به حال برای صعود محکم bannister به عنوان اگر او بودند در لبه یک پرتگاه و هنگامی که او رسیده او کف او از نفس افتاده و خشک شده است.
او در تلاش برای پیدا کردن یک فرار بی فکر وظایف خانگی. دوباره و دوباره او دیوانه وار صاف او آپارتمان استودیو. چیزی بود که همیشه جایی که نباید آن را: کتاب ها بر روی نیمکت کفش در entryway رواندا تودرتو سبد untidily اندود شده تا در قفسه. او مطمئن بود که او می خواهم احساس بهتری اگر همه چیز شد و در نهایت جایی که به آن تعلق دارد. اما او برای همیشه نیاز به رفتن به عقب و بیش از شروع دوباره.
اگر تنها او تا به حال حداقل یک عکس از پدر و مادر خود را. او rifled از طریق چمدان که آمده بود با او از طریق تمام سفر خود را. وجود حروف وجود دارد نوت بوک پر شده با کلمات بی فایده دیپلم حتی او رواندا کارت هویت با "توتسی" مهر که او می خواهم سعی در ابتدا دور. وجود دارد تعدادی از عکس های او با دوست دختر خود در بوروندی (که آنها می خواهم تا به حال گرفته شده در استودیو عکاس در منطقه در بوجومبورا قبل از اینکه آنها را جدا از راه به طوری که آنها نمی خواهد فراموش نکنید) وجود دارد کارت پستال از برادرش در کانادا چند صفحه از دفتر خاطرات او می خواهم به سرعت رها شده اما او هرگز پیدا کردن یک عکس از پدر و مادر خود را.
که او خودش را سرزنش تلخی. چرا تا به حال او بخواهید آنها را به تصویر خود را گرفته و او را یک کپی کرد ؟ ؟ او یک غفلت ، تا به حال او را فراموش کرده و آنها را به عنوان سال رفت ؟ بدون آنها هنوز هم وجود دارد در حافظه او; او می تواند تماس بگیرید تا تصویر خود را در هر زمان او دوست داشت. او نشسته در جدول در زمان سر او را در دست او بسته چشم او تمرکز ذهن او تصویر یک به یک تمام چهره که مرگ ممکن است در حال حاضر پاک شده است.
سپس در اواخر ماه ژوئن او یک نامه. هیچ اشتباه وجود دارد که در آن آمده بود از: قرمز-و-آبی-مرز پاکت های عجیب و غریب پرنده بر روی تمبر های ناشیانه نوشته شده آدرس. . . . او نمی تواند خودش را به آن را باز کنید. او با قرار دادن آن در قفسه کتاب در پشت رواندا سبد. او وانمود به آن را فراموش نکنید. بودند بسیاری وجود دارد فوری تر و مهم تر از همه چیز برای انجام: شام آهن یک جفت شلوار جین, سازماندهی یادداشت های کلاس. اما این نامه هنوز هم وجود دارد, پشت سبد. او در بر داشت خودش را پاره باز کردن پاکت. او از جیبش یک ورق مربع-حکومت کاغذ یک صفحه از یک schoolchild نوت بوک. او نمی نیاز به خواندن چند جمله است که در خدمت به عنوان یک مقدمه برای یک لیست طولانی از اسامی: پدر مادر برادر خواهر او و عمه او خاله او برادرزاده او برادرزاده. . . . این بود که در حال حاضر لیستی از مرده او از هر کس که مرده بود دور از او و بدون او هیچ چیز او می تواند برای آنها انجام نشده و حتی مرگ با آنها. او خیره شد در نامه ای قادر به گریه و او شروع به فکر می کنم که آن فرستاده شده بود توسط مرده خود را. این یک پیام از زمین مرده. و او فکر می کردم احتمالا تنها قبر یک ستون از نام او حتی نمی نیاز به بازخوانی چرا که او می دانست که آنها خیلی خوب است که آنها تکرار در سر او مانند گریه از درد است.
او را نگه داشته و حرف از مرده او با او در همه زمان ها است. او نشان داد هرگز آن را به هر کسی. هر زمان که کسی پرسید: "چه اتفاقی برای خانواده شما؟," او همیشه جواب داد: "آنها کشته شدند و همه آنها مرده هر یک است." هنگامی که مردم پرسید که چگونه او می خواهم شنید, او به آنها گفت, "من فقط می دانم که همه. آیا از من بپرسید هر چیزی بیشتر." او اغلب احساس نیاز به لمس است که تکه کاغذ. او gazed در ستون نام بدون خواندن آنها را با اشک در چشم او و نام پر سر او با درخواست که او نمی دانم که چگونه به پاسخ.
آنچه که او نمی خواست برای دیدن: تصاویر در تلویزیون عکس در روزنامه ها و مجلات اجساد دروغ گفتن در کنار جاده توسط, تجزیه بدن, چهره, کاهش قمه. آنچه او نمی خواهید به شنیدن: هر گونه شایعه ای که ممکن است احضار تا عکس از این دیوانگی و خون بود که سقوط کرد بیش از زنان و دختران کودکان. . . . او می خواست برای محافظت از او را مرده به نگه داشتن آنها را دست نخورده در حافظه او بدن خود را تمام و پاک مانند پرستاران او در مورد شنیده بودم در تعلیم و دستور مذهبی به طور معجزه آسایی حفظ از فساد است.