من مادر معدن شناس دافنه راس درگذشت, در فوریه 24th, در سن نود-یکی از عوارض ناشی از بیماری پارکینسون. آن را در اواخر شب در لس آنجلس هنگامی که برادر من با نام, اخبار, و من به فرودگاه در زمان قرمز-چشم به واشنگتن قادر به خواب من صرف پرواز با گوش دادن به اواخر دوره آثار یوهانس برامس: دو کلارینت سونات خود کلارینت پنجگانه و سه نفر نهایی خود قطعه برای پیانو. من در اشک را شکست تنها یک بار زمانی که رادو Lupu خود بی نظیر Decca ضبط از بعد موسیقی پیانو, ارائه شده تا میان پرده اپوس 117 شماره 1. من استفاده می شود به بازی این قطعه را خودم بر روی یک پیانو درست است که نشسته در من پدر و مادر زیرزمین. من گاهی اوقات که راه اندازی به آن را پس از یکی از ناسازگار اواخر عاشقانه بداهه که من اعتقاد به شواهد غم انگیز, نوجوانان, در سن, نابغه و, که, من می دانستم که من تست مادر, صبر, حتی اگر او هرگز این کار. من می توانم بگویم او در گوش دادن زمانی که جریان آب از شیر آب آشپزخانه کند به چکه و یا متوقف در دسترس نباشد.
من تبدیل به برامس چون من همیشه به نوبه خود به برامس در حالات روشن و یا تاریک است. من با شناسایی شخصیت از والاس استیونس "Anglais Mort à فلورانس" برای آنها برامس است "تاریک آشنا است." افرادی که ادعا می کنند برای پیدا کردن برامس خشک یا ملال انگیز—این غیر معمول نیست به نظر حتی در میان غیر این صورت فهیم دوستداران موسیقی—در حال صحبت کردن عجیب است که من نمی توانم بحث چون من درک نمی کنم که یک کلمه. من او را پیدا ترین companionable ترین دلسوز از آهنگسازان. وجود دارد بسیار زیاد است غم و اندوه خود را در محل کار و در عین حال از آن است که غم و اندوه است که می درخشد با درک که برطرف دل تنگی توسط های خود را دارد. موسیقی به نظر می رسد در یک راه عجیب و غریب به گوش دادن به شما حتی در حالی که شما گوش دادن به آن است. در زمانی که یک غیر تعداد زیادی از مردم در حال تجربه غم و اندوه من پیشنهاد می کنم برامس به عنوان یک مشاور و محرم اسرار.
من پیشنهاد میکنم که این و یا هر موسیقی باید مورد استفاده قرار گیرد به عنوان یک تسکین دهنده. ما غارت فرم هنری از شأن و منزلت آن زمانی که ما از آن به عنوان یک ابزار برای مدیریت احساسات ما است. فیلیپ Kennicott در کتاب جدید خود "مقابل: خاطرات از باخ و عزاداری" صحبت می کند و ذهن من: "من قلم در این ایده که موسیقی تسلی و یا دارای قدرت شفا. این یک کلیشه از تنبل موسیقی بحث مرتب کردن بر اساس چیزی گفت: افرادی که پول را به سمفونی و نام خود را معوج روی دیوار خانه اپرا." این هم یک کلیشه عصر دیجیتال که به طور معمول مطیع موسیقی به سبک زندگی نیاز: فرد خلاق صدای همراه را به لیست پخش طراحی شده برای کمک به ما از خواب بیدار تمرکز, منطقه, را, عشق, و سقوط در خواب. Kennicott ادامه "موسیقی اگر هر چیزی باعث می شود ما خام بیشتر مستعد ابتلا به درد غربت و حافظه است." او تغزلی و فراموش نشدنی کتاب می گوید که چگونه او غوطه ور خود را در گلدبرگ باخ تغییرات در پی او را به مرگ. موسیقی راهنمای او را از طریق پیچیدگی احساسات خود را—تجربه خود را به عنوان یک پسر به مراتب بیشتر مملو از معدن—و اجازه می دهد تا او ظهور در طرف دیگر.
باخ است که بدون شک موسیقی عالی همراه شدید پریشانی. بشر هنوز به انجام یک فاجعه است که باخ را نمی بینم آینده طولانی در پیش است. باز کر St. John شور که من تا به حال چند بار در هفته های اخیر انتقال هر دو قدرت قریب به اتفاق قربانیان از حوادث سرنوشت ساز و درماندگی است که ما احساس می کنیم در چهره خود را. اما در هواپیما به دی سی که شب باخ می شده اند بیش از حد خام بیش از حد وخیم بود. با Brahms, همه چیز از عبور از لایه های از انعکاس. او شاعر بزرگ از مبهم در بین nameless احساسات: محیط خبري, فراگیر wistfulness, ژولیده استعفای موجود خشم مضحک نشاط خندان از طریق اشک تقریبا لذت بخش خستگی از افسردگی عمیق. در یک مجموعه کامل از بازداشت نوجوانان است كه بزرگسالان از آهنگسازان.
در جهان از برامس آن است که بالاتر از همه, همیشه دیر است. نور پایانی سایه در حال رشد سکوت تجاوز. موضوع lateness و تنهایی در برامس آشنا است; با صفت "پاییزی" و "مرثیهای" به دنبال او همه جا. دانشمندان سعی کرده اند به تجزیه Brahmsian سودا در شرایط زندگینامه فلسفی و سیاسی. او خود شامل مردی که هرگز ازدواج و باارزش خود را جدایی. او متعلق به نسلی است که غیر قابل برگشت تغییر و تحول در طبیعت در عصر بخار و سرعت. رینهولد Brinkmann در کتاب خود "اواخر قصیده کوتاه," صحبت می کند از برامس آگاهی از خود latecomer وضعیت در تاریخ موسیقی در پایان یک خط آغاز شد که با باخ و به ارتفاع آن با Haydn, موتزارت, بتهوون و شوبرت. پس از او آمد سیل از قرن بیستم موسیقی که او یک نگاه اجمالی در hotheaded جوانی آثار مالر و ریچارد اشتراوس.
این اشتباه است اما به نظر برامس به عنوان یک عقب مانده-به دنبال و یا دلتنگ آهنگساز حداقل در متعارف حس نوستالژی. نیکول گرایمز در ریز باهوشتر کتاب "برامس را مرثیه" (اختصاص داده شده به او و مادرش حافظه) و به نقل از مفهوم بازتاب نوستالژی به عنوان تعریف شده توسط مرحوم محقق ادبی سوتلانا Boym. بر خلاف ترمیمی نوستالژی که به دنبال بازگشت به صفحه اصلی بازتاب نوستالژی "تاخیر در بازگشت به خانه—مشتاقانه از قضا به شدت" در Boym کلمات. "بازتاب نوستالژی ساکن در ambivalences انسان اشتیاق و تعلق و نه خجالتی و دور از تناقضات مدرنیته." ترمیمی نوستالژی تمایل به سمت ارتجاعی; بازتاب نوستالژی می تواند به طور کامل مدرن است. برامس قطعا متعلق به رده دوم. اپوس 117 شماره 1 آغاز می شود با یک لالایی از دلخراش سادگی و خلوص اما آن را می دهد راه را به بخش میانی از brooding, باس-excavating arpeggios و هنگامی که لالایی می گرداند این است که دوزی پراکنده دور از واقعیت است. قبل از وزن نهایی آن می آید به توقف به عنوان اگر سکوت مرتعش.
ایده این است که چیزی بر روی کامپیوتر کاربر رادیکال در مورد برامس به سختی جدید است. در سال 1933 آرنولد شونبرگ سخنرانی با عنوان "برامس را مترقی" توصیف چگونه سلف خود پیچیده و در رشد و نمو تکنیک را تحت تاثیر قرار خود را مدرن روش. لحظاتی وجود دارد در برامس زمانی که کل مربوطه به اهنگ صدا سیستم به نظر می رسد همه در خطرند. این اتفاق می افتد به خصوص در برخی از اواخر قطعه پیانو زمانی که ثبات رنگها پیشرفت رشد کمیاب و شما احساس می کنید یک پرتگاه باز زیر یک آرام سطح. فضای شکنندگی است از یک قطعه با برامس را شک و تردید نسبت به مذهب سازمان یافته خود را تقریبا وجودی حس انسانی است. او بمب فوق العاده ای سوال که شوپنهاور و نیچه مطرح شده در نوشتن فلسفی هر چند او نه لزوما قبول خود را پاسخ.
وجود دارد محدودیت به برامس را progressivism. به عنوان Grimes اشاره او باقی مانده درست به گونه آلمانی آرمانگرا فلسفه است که هنرمندان جوان بودند رها و با وجود آگنوستیسیزم یعنی او احترام پروتستان آلمانی فرهنگ است. او بعد از همه, هرگز بیش از حد رادیکال برای مادر من که یک مؤمن یونانی ارتدوکس مسیحی و کسانی که مقاومت بیشتری به موسیقی مدرن است که تمرکز از کار من به عنوان یک منتقد. او یک بار با افتخار به من گزارش شده است که او تا به حال لذت بخش Olivier Messiaen را "کوارتت برای پایان زمان" اما در بیشتر قسمت ها او ماند قرار داده و در قرن هجدهم و نوزدهم. وینی کلاسیک سنت با آن معاشرت songfulness و پختگی او در زمین. موتزارت بود همیشه در اوج به خصوص زمانی که بازی های برگزار شده توسط رودولف Serkin او موسیقی بت. او به یاد ماندنی ترین افراد مشهور روبرو می شوند که در یک آسانسور با آقای Serkin قبل از کنسرت.