آن را هنوز تاریک وقتی که من از خواب بیدار صبح روز بعد از مایک برگ اما Mitsuko را نازدار میگو. او را بالا انداختم برش هیئت مدیره در کنار تخم مرغ و آرد و عسل.
آیا شما خوردن او می پرسد.
من به او بگویید من انجام می دهم.
ما را بگو گه در حالی که او کار می کند. Mitsuko blitzes همه چیز را در یک پردازنده مواد غذایی. قطره از این مخلوط را در یک کتری dabbing همه چیز را با سس سویا تاشو خمیر به تدریج. من meds, تماشای او انجام دهد و او را نادیده می گیرد من کل زمان کار در خود را به سرعت.
زمانی که من نشستن بر روی مبل, Mitsuko متوقف می شود نورد. من ایستاده به تنظیم جدول و او شروع می شود نورد دوباره.
هنگامی که او به پایان رسید او را پر می کند یک کاسه با مقداری خیار شور قرار می دهد و یک املت در یک بشقاب ترک یکی دیگر از برای من. ما خوردن قوز بیش از شمارنده, ران به لگن.
پس Mitsuko می گوید: چه مدت شما شده است با پسر من? و یا آن را گاه به گاه?
نه واقعا من می گویند.
من نمی دانم که چگونه کار می کند, Mitsuko می گوید.
من فکر می کنم این برای همه یکسان است.
آن نیست Mitsuko می گوید.
او می گوید: من مطمئن هستم که شما می توانید بگویید که مایکل و من بسیار نزدیک است.
ما شده ایم با هم به مدت چهار سال من می گویند. بیشتر یا کمتر است.
بیشتر Mitsuko می پرسد یا کمتر ؟
کمی بیشتر به من می گویند.
اما فقط یک کمی او می گوید.
مایک بهتر با اعداد من می گویند.
این برای من رخ می دهد که وضعیت من کاملا fucked up. Mitsuko را بی عیب و نقص است حتی در تکیه. بنابراین من راست و سپس من خم شدن و Mitsuko افزایش ابرو.
او snorts و می گوید: پسر من نمی تواند بدتر با اعداد.
پس از آن ما می خوریم در سکوت. پراکنده اسپانیایی فیلتر از طریق پنجره. بچه ها در کنار درب و پا زدن توپ فوتبال در برابر دیوار تا زمانی که خود را پدر بزرگ ونزوئلا شخص مراحل خارج از فریاد پرسید که کدام یک از آنها را از دست خود درآورد ذهن است.
در حالی که Mitsuko را متمرکز بر روی مواد غذایی خود را, من واقعا او را نگاه کنید. روشن است که در یک نقطه او یک startlingly زن زیبا.
سپس او با چشمان من. چشمک زدن من چیزی را در آنها.
او می گوید: من می دانم که این را باید عجیب و غریب برای شما بیش از حد.
نه من می گویند, آن را خوب است.
بنابراین شما یک دروغگو Mitsuko می گوید.
من صادق بودن. واقعا....
من مسلط به, خوب, Mitsuko می گوید. خوب معنی ای. آیا پسر من به شما بگویم چه مدت او می تواند رفته ؟
یک ماه من می گویند. شاید دو. من نمی دانم. ما نمی بیش از حد صحبت در مورد آن.
البته که نه.
اما آیا او به شما بگویم ؟
به من بگویید چه کنم ؟
چگونه او می خواهم به من می گویند. یا این که او را ترک?
Mitsuko ترک او پنجه در مقابله. او می گوید:. پسر من غفلت به من بدهد که اطلاعات. اما این می تواند یک چیز خوب است. من نیاز به خارج شدن از ژاپن در حالی که برای. هیچ حس در عجله بازگشت به توکیو به نگاه یک مرد در حال مرگ.
پس من از شما در حال اقامت در اینجا ؟ تا زمانی که مایک می شود ؟
من صدای ترک فقط یک کمی. اما Mitsuko آن را می شنود. او grins.
که خواهد بود یک مشکل ؟ او می پرسد.
نه من می گویند. این چیزی است که من به معنای.
پس از آن چه شما چیست ؟
ببخشید من می گویند. من واقعا فقط درخواست.
Mitsuko عبور از سلاح های خود را. او خم بر ضد او ورقه کردن شانه های او. من را از یک نقطه به نقطه آهسته به من تنفس اجازه دهید به شانه های من افسرده و مایوس شدن فقط یک کمی.
پس از آن من فکر می کنم ماندن در اینجا این است که دقیقا آنچه که من انجام Mitsuko می گوید. من می توانم با استفاده از زمان. جای خود را کثیف است اما آن کار خواهیم کرد تا مایکل باعث می شود آن را به عقب.
و این کاملا O. K., من می گویند. کاملا کامل است.
به یاد داشته باشید, Mitsuko می گوید: شما کسی است که به او اجازه ترک.
شما راست می گویم. من یکی که اجازه او را ترک کنند.
چگونه سخاوتمندانه, Mitsuko می گوید اما پس از آن او نیست و هر چیز دیگری می گویند.
هنگامی که او به پایان رسید او بشقاب او قطره آن را در سینک. او در شیر آب. می رسد برای معدن. املت خوشمزه بود این نوع از چیزی که مایک را طبخ چرا که او همیشه همه چیز را انجام داده و من فکر می کنم که این ممکن است مشکل برای شروع با.
خوب چت, Mitsuko می گوید و عذرخواهی می کنم اما من مطمئن هستم که چرا.
•
در اینجا این است که ریشه مشکل ما مشکل: در رختخواب قبل از اینکه ما ایرانی شب قبل از مایک پرواز به اوزاکا به دیدار پدر خود را—یک مرد که می خواهم به سمت چپ متحده زمانی که او یک نوجوان; مردی که صدای مایک نشنیده بودم در بیش از یک دهه; مردی که در مبارزه با سرطان با هیچ امید بهبودی فقط برای پسر خود را به عنوان داوطلب به پرستار او را به بستر مرگ او—از او پرسید: اگر من به فکر ما مشغول به کار بودند.
چه از نوع سوال است ؟ از من خواسته. مشغول به کار است. آیا شما گفت ما انجام می شود ؟ درست بعد از ما را به خانه خود را گاییدن مادر, گاییدن, فرودگاه ؟ به دیدار شما ؟
من سوال مایک گفت. که تمام است.
فقط آن را می گویند. نمی تواند یک کمی ،
بن من به معنای واقعی کلمه تنها درخواست آنچه شما فکر می کنم.
من فکر می کنم شما فقط باید بیرون می آیند و می گویند آنچه شما در حال تلاش برای گفتن به من گفت. اگر شما فکر می کنم ما در حال انجام, فقط آن را می گویند. من بسته گه من فردا.
آن را که ساده نیست مایک گفت و سپس او قرار دادن چهره خود را در کف دست خود را.
اما از آن است که من گفتم.
شما در حال یکی است که شده است لعنتی در اطراف من گفت.
این دوباره مایک گفت.
بله. دوباره. دوباره و دوباره و دوباره. و در حال حاضر شما در حال خروج از افراد می داند که در آن. برای کسی که تماشا می داند که چگونه ،
شما منصفانه مایک گفت. که عادلانه نیست. این پدر من است.
که شما نمی تواند به!
که نمی لعنتی توجه به زمانی که او مرده است.
ما می خواهم زمزمه. ما تا به حال به نگاه در هر یک از دیگر. من احساس مایک بدن استراحت در کنار من.
نگاه مایک گفت. فقط به این دلیل که چیزی کار نمی کند به این معنا نیست آن را شکسته است. شما فقط باید به می خواهید به آن را تعمیر. که می خواهید به وجود دارد.
به من بگو به من گفت. آیا شما می خواهید به آن را تعمیر کنید ؟
من حدس می زنم که آنچه من در تلاش برای پیدا کردن.
•
آن شب Mitsuko پخت و پز سیب زمینی و okayu و بریدن از ماهی است. او مجموعه در یک کاسه جدا برای من با برخی از scallions نقش برآب بیش از فرنی. سپس او جرعه چای با مقابله و من نوشیدن آب مانند یک مرد در حال غرق شدن و من هرگز او را یک قرص و یا بررسی فشار خون و یا هر چیز دیگری.