بی خانمان در شهر گشته توسط طاعون

جیلیان Freyer

تصویر بالا: اعضای بزرگ سیاه دانه نویسندگان گروه یک بار در هفته جلسه برای بی خانمان نویسندگان در مرکز شهر بوستون عکس در 7 آوریل سال 2020


من از نشستن در بازار, شارژ گوشی من تماشای مردم راه رفتن توسط. آنها نگاه مانند آنها نمی دانند که آنچه آنها انجام می دهند و یا جایی که آنها در حال رفتن. من صحبت کردن نیست "خرید رفتن" و یا "خرید چیز"—منظور من از آنها هیچ اطلاعی ندارم که چه خبر است. آنها تمام زندگی در یک حباب بزرگ است که آنها فکر می کنم در حال رفتن به حفاظت از آنها. اما زمانی که گه بازدید از طرفداران آنها خواهد بود که برای اولین بار به اجرا و پنهان کردن و زندگی مردم در خیابان ها وجود دارد خواهد بود تا شاید کمک کند و شاید نه. من کمک خواهد کرد هر کسی که صدمه دیده و یا به کمک نیاز دارد.

این کلمات نوشته شده بود در سال 2016 توسط مردی به نام رابرت. او نوشت: آنها در سیاه دانه نویسندگان گروه یک بار در هفته جلسه برای بی خانمان انتقالی و به تازگی قرار دارد نویسندگان که من اجرا در مرکز شهر بوستون است. ما انجام داده ایم نویسندگان و نشر و نویسندگان کار در یک مجله به نام زائراز 2011. رابرت (من او را دیده در چند ماه) استفاده می شود تا قهوه—معروف بود برای آن در واقعیت است.

خواندن رابرت کلمات امروز من احساس می کنم فشار زیادی در پشت چشمان من. آخرالزمانی یا millenarian فکر ثابت در بی خانمان جامعه است. چند بار در طول سال به من هشدار داده شده است در مورد چینی black ops FEMA سلول اردوگاه در بیابان دوم آینده ، که یک سر طیف است. در دیگر ساده X-ray درک از جامعه دیده می شود از پایین به بالا. این بالينی آن نبوی و آن را به ما می گوید بارها و بارها که در آمریکا زندگی آمریکایی خود را به عنوان در حال حاضر (و یا قبلا) تشکیل استوار بر ستون از توهم.

من در مرکز شهر در ساعت 9:30 در اخیر صبح روز سه شنبه در اتاق زیرزمین کلیسای سنت پل به صورت منظم جلسه از نویسندگان ، این گروه در ادامه به دیدار و همچنان ادامه دارد (تحت فشار) به شکل آن را نگه دارید اما این بود که ما اولین پاندمی جلسه—هر چیزی اما به طور منظم. بیست یا نویسندگان در حضور نیمی معمول ما مشروط. وجود دارد هیچ قلم و هیچ کاغذ: من نمی خواهم هر گونه مواد رفتن به عقب و جلو. در غیر طاعون سه شنبه تیم من و من شده اند توزیع نویسندگان تایپ کردن و استاپلر هم نسخه از آنچه آنها می خواهم کار می کرد در هفته گذشته; هیچ کدام از آن در حال حاضر. تا جایی که می شده اند وجود دارد نوشتن که در آن وجود دارد که عبارت وجود دارد از یک درجه اعتبار ساقط است. خلق و خوی در اتاق این بود که در درون ما به طور منظم خلق و خوی محدوده است که می گویند تا حدودی شاد تا حدودی تنش—در اینجا یک جیب انتزاع وجود یک ادا و اصول—اما حل و فصل و آرام به طور کلی با یک rarefied شوق و شعف و رحمت و شفقت.

Members of the Black Seed Writers Group, a once-a-week session for homeless writers in downtown Boston, photographed on April 7
اعضای بزرگ سیاه دانه نویسندگان گروهی عکس در 7 آوریل سال 2020 (جیلیان Freyer)

من متلاطم بود. من طرز فکر jangling با اطلاعات بود خارج از سنکرون. به عنوان افراد نزدیک من, مردم من به طور معمول آغوش, مشت دست انداز و یا در غیر این صورت محبت برخورد با من گیر آبی-دستکش دست مانند یک gendarme در '50s فیلم. "شش پا! شش پا را!" هیچ یک از این نویسندگان را به من آموخته است که بیشتر هماهنگ به شانه خالی کردن از یک بی میل شهروند هیچ کس نمی داند بهتر است ترس که می گذرد به عنوان روزمره fastidiousness از کسی است که زندگی در خیابان. خود را ندارد و یا حس ششم; آن را خود و یا هفتم یا هشتم. در حال حاضر نویسنده پس از نویسنده قوی کردن من عصبی میدان نیروی. اجتماعی فاصله به عنوان بورژوا قطع. لوکس مانند "فضای شخصی." واضح است که نه. به وضوح نیست. درست است ؟ من احساس schizoid در این لحظات.

ما نمی تواند بنویسد بنابراین من خواندن برخی از اشعار با صدای بلند. من به عنوان خوانده شده دیلن توماس "و مرگ باید بدون سلطه" W. H. Auden است "همانطور که من راه می رفت یک شب" تد هیوز در "کلاغ را می گیرند." جدی, زیبا, سخت, شوخ چشم باز اشعار که نه شانه خالی کردن. که نمی رم. بسته به یک چرخ در عین حال آنها باید شکستن نیست ... شما باید عشق خود را کج همسایه / با خود کج و قلب ... کلاغ بازگشت سوخته سیاه ... به شدت, tolerantly نویسندگان گوش. من declaiming من شنیده غرند از موافقت. ضعیف یا meretricious شعر را جان در آن جو را فر و درگذشت. این اشعار نیست. من به عنوان خوانده شده " فیلیپ لارکین "در شمال کشتی": بلوری اوایل لارکین. سه کشتی; یکی می رود از شرق و یک غرب می رود.

اما سوم رفت و دور
به یک دریای بی رحم
زیر آتش ریختن ستاره
و آن را تقلب برای یک سفر طولانی است.

سپس نوشت: خود ما شعر به صورت خوراکی در یکی را با هر کسی که می خواست به کمک یک خط:

چگونه احساس می کنم ؟ مانند یک سرگردان باد.
این دیوانه چه می گذرد.
این مزخرف از اینجا.
Fucked-تا نا امن عصبی و عاطفی.
اگر آنها انصراف از بهترین دوستان دوچرخه سوار جرقه پرواز خواهد کرد.
ما در حال گرفتن اقدامات احتیاطی. من فکر می کنم ما در حال مفاصل آن.
گیج کننده حرکت برای پیشرفت و ترس باعث می شود ما کودکان است.
تغییر یدکی. افرادی که تغییر باید برای در امان خواهد بود.
من احساس خوب و احساس من عبادت.
هر روز من هنوز هم یادگیری به شما بدهد.
ما ممکن است به دنبال ترحم اما این لعنتی ویروس مزخرف گرفتن انت.

رابرت قطعه از سال 2016 به پایان می رسد مثل این: "زمانی که گه بازدید فن مردم از قدرت و عدم اجرا و آنها اهمیتی نمی دهند اگر کمی یا فقیر زندگی می کنند و یا می میرند چرا که همه آنها این است که از خود نگاه کنید." بی خانمانی زندگی است از قرار گرفتن در معرض و خطر و از دست دادن کنترل. که شما با آنچه که آنها در حال دادن به شما و یا از شما—شما هیچ می گویند. بنابراین همه ما بی خانمان در حال حاضر در این صورت این چیزی است ؟ هیچ. در حال حاضر اگر شما در خیابان در بوستون, شما در حال تجربه یک کاهش شدید در جاهایی برای خوردن غذا و مکان برای نشستن مکان برای استفاده از حمام مکان برای شارژ تلفن خود را مکان امن و مکان بود. ما قرار دارد و راحت نمی تواند تصور آن را نمی تواند تحمل آن است. ما لازم نیست که به خرد است. آنها واقعا بی خانمان به ما کمک خواهد کرد اگر آنها می توانند. البته آنها کاملا محافظت نشده. واقعیت متعلق به آنها را در حال حاضر و همیشه. خدا را دوست دارد محرومان و این است که چرا.


این مقاله به نظر می رسد در ماه ژوئن 2020 نسخه قابل چاپ با تیتر "چگونه احساس می کنم ؟ مانند یک سرگردان باد.'"

ما می خواهیم به شنیدن آنچه که شما فکر می کنم در مورد این مقاله. ارسال یک نامه به سردبیر و یا ارسال به letters@theatlantic.com.



tinyurlbitlyis.gdclck.ruulvis.netcutt.lyshrtco.de