"من شکست تقریبا هر روز": مصاحبه با ثمین نصرت

عکس توسط Aysia Stieb برای نیویورکرFacebookتوییترایمیلنسخه قابل چاپصرفه جویی در داستاندر سال گذشته نویسنده کتاب

توسط NEWS-SINGLE در 4 اسفند 1398
Image may contain Human Person Plant and Indoors
عکس توسط Aysia Stieb برای نیویورکر

در سال گذشته نویسنده کتاب آشپزی و Netflix ستاره ثمین نصرت چپ او دیرین اجاره آپارتمان در برکلی و نقل مکان به یک ترد سفید panelled کلبه در اوکلند. خانه جدید خود را تقریبا نامرئی است از خیابان; برای رسیدن به آن شما باید برای رفتن از طریق یک ضامندار دروازه و سپس حرکت به یک باغ سرسبز و پر از درختان میوه و گل و تخت مطرح گیاهی برای باغبانی و سپس شما باید برای کشف کردن که یکی از چندین خانه قبل از شما است.... اموال چیزی از مدرن کمون درست شمال کالیفرنیا fantasia: چهار مرتب خانه را می چرخاند در اطراف یک حیاط مشترک و جمعیتی بین نسلی یک آرایه از دوستان که با هم طبخ جمع آوری هر یک از دیگر ایمیل و تماشای هر یک از دیگر کودکان است. وجود دارد یک جمعی گودال آتش. درب بعدی وجود دارد یک بز است. زمانی که من وارد نصرت گفت: "خوش آمدید به خانه که Netflix خریداری شده است."

"نمک, چربی, اسید, گرما" نصرت اولین کتاب یک clear-eyed, مکالمه اغلب کاملا خنده دار وجودي از اصول اساسی خوب پخت و پز, نقشه کشی, در سال به عنوان یک حرفه ای آشپزی و پخت و پز ، منتشر شد در سال 2017—در چرخه زندگی اشپزی ابدیت پیش—و در عین حال حتی در حال حاضر آن را ثابت نگه می دارد در لیست بهترین فروشنده. (در سال گذشته, من نام آن را یکی از ده بهترین آشپزی از قرن بیست و یکم). Netflix بکشد سری به همین نام débuted یک سال بعد آن را به چهار قسمت سفرنامه که در آن نصرت به بررسی هر یک از این کتاب مرکزی موضوعات درجا—یادگیری در مورد نمک در ژاپن اسید در مکزیک, چاق, در ایتالیا و گرما به خانه در کالیفرنیا است. که نشان می دهد منتشر شد این احساس همه با Netflix ورود سقوط در عشق با نصرت همه در یک بار: او را خلع سلاح پوزخند او unselfconscious شور و شوق راه او انداخت و خودش را تا exuberantly به لذت های حسی هر دو ساخت و غذا خوردن. نشان می دهد طول می کشد این کتاب پایان نامه اعتماد به حواس خود را در آشپزخانه و آن را گسترش ظاهری: روی صفحه نصرت جشن دست anniversary تجهیزات صنعتگر-ساخته شده از مواد تشکیل دهنده, و, کند, کوچک, ثابت کسب و کار از تغذیه خود (و دیگران) با جدیت تمام لذت.

در فرد نصرت همان شدت و خلوص اما واضح تر لبه به او کمی کمتر از یک گرایش به طور پیش فرض به شادی. بیش از یک ناهار از چیپس سیب زمینی و سالاد تن ماهی را از فروشگاه مواد غذایی محلی و بعد با تلفن صحبت ما در مورد چالش های نوشتن کتاب بعدی او رابطه به شهرت او تلاش در گیاه خواری, و بیشتر.

این مصاحبه ویرایش شده و تغلیظ شده برای طول و وضوح.

وای این سالاد تن ماهی است که واقعا خوب است.

این خیلی خوب است. این خیلی بد است, اما آن را بسیار خوب است. من نمی تواند به توقف آن را خرید. این کاهو, تن ماهی, گشنیز.

و سس مایونز و—است که sriracha?

این کنسرو jalapeños! من سعی کردم به آن را در خانه, اما آن را فقط هرگز طعم راست. من با وسواس آن است.

شما احتمالا باید در مورد آن بنویسید.

من باید! من واقعا فقط می خواهید به نوشتن در مورد چیزهایی که من واقعا هیجان زده به غذا خوردن.

چه چیز دیگری شما واقعا هیجان زده به غذا خوردن در حال حاضر ؟

مرکبات و بیشتر. من واقعا خوشحال هستم در مورد مرکبات. این کمی Kishu ماندارین—آنها یکی از چیزهای مورد علاقه من است که به بازار آمده و در هر سال فقط این کوچک کامل میوه ها. و من عاشق oroblanco گریپ فروت اما چقدر مرکبات می تواند یک نفر بخورم ؟ بنابراین من فقط شروع به ساخت آب و نوشیدن آن. در سال گذشته شده است وجود دارد بسیار سفر بسیار overscheduling که به تازگی من فکر می کنم من را فراموش کرده ام آنچه من می خواهم به خوردن. بنابراین من تلاش برای انجام این کار کوچک همه چیز به پیدا کردن شادی.

شما در حال کار در حال حاضر در یک دوم کتاب است. به عنوان مشخصات خود را رشد کرده است ارتباط خود را به کار شما تغییر کرده است ؟

آن است. من بسیار احساس می کنید در حال حاضر دارم این محصول است. این یک چیز عجیب و غریب به نظر می آیند ، مهم است برای من به یاد بگیرند که چگونه به اعتماد که آنچه مخاطب می خواهد که فقط به من که من که من واقعا هستم چیزی است که آنها می تواند مربوط به. این مستلزم آن است که من خیلی صادقانه در مورد هر آنچه در آن است که من می گویم که من واقعا به معنی. از آنجا که من متوجه شده ام که اگر من دروغ گفتن کمی یا مبالغه احساسات من در مورد چیزی است که مردم پس از آن مانند "من دوست دارم که چیزی بیش از حد!" و احساس وحشتناک. بنابراین یکی از چیزهایی که من متوجه شدم این است که فوق العاده مهم است که مطمئن شوید من احاطه شده و این که من برای کار و با افرادی که می خواهید برای محافظت از نیروهای که تهدید صداقت و تهدید واقعی بودن—که مایل به دوست مایل به موفقیت. گاهی اوقات من هستم که با تهدید و زور! بنابراین من باید به مردم من می توانید اعتماد برای محافظت از من از خود من بیمار مغز است.

آیا شما احساس می کنید مانند شما یک دسته شهرت ؟

آن سخت است. من هنوز هم در حال آمدن به شرایط با آن است. من گاهی اوقات احساس خجالت در مورد موفقیت من اما من تصمیم گرفتم به توان احساس که در راه است. دوست من تامار آدلر اینجا بود که در طول تعطیلات و او گفت:, "من می توانید ببینید که چقدر سخت است برای شما دلیل این که شما صرف تمام عمر خود را که عملا نامرئی و در حال حاضر شما رفته ام تمام راه را به افراطی دیگر." آن زمان من در حالی که به تفسیر آن, اما این درست است. من قهوه ای, بچه, در یک سوپر سفید جهان است. من به نام یک "تروریست" در درجه دوم. من همیشه بسیار آگاه باشید که من متفاوت بود و من در مناسب نیست اما من هم همیشه تلاش بسیار سخت برای مناسب بودن بهترین هوشمندانه ترین مودب—هر آنچه در آن است شما باید از من به طوری که شما و مردم شما را قبول من است. من پشیمان نیستم که آن چه من در مقابله با چیزهایی که دلیل آن چیزی است که باعث می شود من قادر به در دسترس خواهد بود برای همه مردم—آن را به یک ابرقدرت. اما من احساس می کنم مثل من همیشه درخواست از جهان "ببینید من, see me, please." و در حال حاضر من مانند "نمی بینم من!"

آن را کاملا متفاوت و طعم ایستاده است.

من فکر می کنم به عنوان یک مهاجر بچه یا هر چه تمام ارزش خود را به استراحت در آنچه که من می تواند تولید خود را به جهان است. و من می دانم که این خطرناک است. و در عین حال, در همان زمان, من لذت بردن از تولید همه چیز و قرار دادن آنها در جهان است.

می تواند به بحث ما که در مورد "هر" که شما اضافه شده پس از "مهاجر بچه"?

من نه از لحاظ فنی یک مهاجر بچه; من در اینجا متولد شد. اما من فرزند مهاجران. و "هر"—من خودم فکر می کنم و می خواهم خودم را به عنوان یک خارجی نپرداخته کسی نیست کاملا مناسب است. در Instagram دیروز دیدم یک تشویق کوچک طنز در مورد کودکان مهاجران ما چگونه رشد می کنند تا با این نوستالژی برای این محل که در واقع نه ما. من تمام دوران کودکی پر بود از داستان ایران: این جادویی, مکان شگفت انگیز که در آن غذا طعم بسیار بهتر است که در آن همه چیز بسیار بهتر است. من بر این باور بودند که در سرزمین موعود که در یک محل توضیح داد که چرا من احساس می کنم به طور کامل و مناسب در اینجا در کالیفرنیا است.

اما پس از آن زمانی که من به ایران, زمانی که من چهارده متوجه شدم من در مناسب نیست در همه وجود دارد. در واقع من در جا حتی کمتر است. به عنوان فوق العاده به عنوان آن بود به ارتباط با محل که در آن مردم من آمد و از من قطعا در کالیفرنیا بچه. پس من برخورد کرد و با این احساس "حالا چی؟" من تا به حال اعتقاد بر این در این داستان برای من تمام زندگی و در حال حاضر که داستان دیگر صادق نیست.

آیا این تغییر احساس خود را از آنچه در آن به معنی ایرانی داره ؟

من در حومه شهر سن دیگو که در مجاورت بسیار ثروتمند و بسیار سفید و حومه و مادر من نمیفهمد که اگر من در زمان لاتین من می توانم به علاقه داشتن به مدرسه. بنابراین من در زمان لاتین و اجازه داده است که من و برادران من برای رفتن به این خیال باف مدارس. آن را بسیار سفید. نیز وجود دارد بسیاری از ایرانیان مهاجر, بچه ها, اما ما هرگز آنها را دوست دارم چرا که خانواده ما تا به حال چپ ایران به دلایل مختلف. من پدر خانواده بهایی و خانواده من مذهبی بودند پناهندگان. در حالی که تقریبا هر کس دیگری در ایران در مدرسه هوشمند به حال خانواده هایی که در سمت چپ سیاسی و پول دلایل و آنها فقط در یک های مختلف اجتماعی و اقتصادی واقعیت است. احساس کردم به شدت این حس "من نمی خواهم که."

این باعث می شود من فکر می کنم کتاب "محدودیت های سفیدی" توسط جامعه شناس ندا Maghbouleh در مورد لغزنده مفاهیم سفیدی داخل ایرانی-آمریکایی هویت.

که دیگر چیزی که خیلی عجیب و غریب: زمانی که من با پر کردن هر گونه اسناد و مدارک رسمی هر سرشماری چیز—از لحاظ فنی از نظر قانونی من سفید است. و در عین حال—منظورم اینه به من نگاه کن. من هرگز یک بار ساخته شده است به احساس می کنم مثل من مناسب در میان مردم سفید. پس از Netflix, نمایش آمد, کسی از من دبیرستان متقابل کشور تیم های ارسال شده یک عکس از همه ما در یک وان آب داغ در خانه کسی شب قبل از ملاقات. گاهی اوقات من فکر می کنم من بیش از narrativizing حدی که من احساس متفاوت است ؟ من فقط اغراق? و در این عکس وجود دارد شاید دوازده نفر از ما را در وان آب داغ. یازده بسیار عادلانه و دختران جوان غالبا بور, و سپس من. و با نگاه کردن به این عکس, من, مانند, آه, O. K. من نمی مبالغه. من نمی آن را تشکیل می دهند. اگر هر چیزی من نمی به اندازه کافی دور.

چگونه این در کار شما ؟

آنچه که من سعی کردم به من نشان می دهد که انتقال این ایده که خوب غذا در سراسر جهان است و بیشتر شبیه تر از آن متفاوت است و ما به عنوان انسان مشابه بیشتر از ما متفاوت است. ایده این بود که شاید با یادگیری در مورد کسی, غذایی, فرهنگ, شاید شما باید برخی از بیشتر دلسوزی برای آنها. خوب است که همه احساس واقعی در لحظه اما جهان را نگه می دارد گرفتن تیره تر است.

در پایان سال گذشته آغاز این سال و همه آنچه را که اتفاق می افتد با امریکا و ایران—این واقعا برای من سخت بود. سال گذشته من یک ویژگی برای بار در ده ضروری زبان فارسی, دستور العمل, و ما تا به حال چنین فوق العاده و واکنش مثبت به آن است. اما پس از آن به خوبی معلوم می شود که مردم می توانند مانند ما غذا و هنوز هم می خواهید به بمب ما. مدت زمان طولانی پیش پخت و پز و کار در مواد غذایی متوقف بودن در مورد مواد غذایی برای من شده است و در مورد مردم و من احساس می کنم در حال حاضر مثل من واقعا خودم به وظیفه برای آنچه که من در تلاش برای انتقال با من کار می کنند—آیا این واقعا مهم است ؟ می توانید مواد غذایی تفاوت دارد ؟

است کتاب بعدی خود و رفتن به سعی کنید برای پاسخ به این سوالات ؟

بعدی کتاب همه چیز در مورد بیرون رفتن به جهان و پخت و پز با دیگر افراد و کمک به آنها را کشف کردن شرایط خود را در آشپزخانه. این کتاب که در تلاش برای پاسخ به این پرسش که "چگونه شما می دانید آنچه به طبخ؟" با "نمک, چربی, اسید, گرما" در پایان, من احساس می کنم قرار دادن هر داستان من بود که در یک کتاب. و در حال حاضر من هیچ داستان بیشتر, بنابراین من متوجه شدم که برای این کتاب من نیاز به رفتن به برخی از داستان های جدید. وندی MacNaughton که مصور "نمک, چربی, اسید, گرما" است که با من کار می کنند دوباره. من آموخته زیادی در مورد گوش دادن و قصه گویی از او—قدرت فقط در گوشه ای ایستاده و اجازه دادن به مردم انجام چیزی که خود و برای انجام آنچه شما انجام در حال حاضر است که به فقط اجازه دهید فرد صحبت کردن نگه دارید.

بنابراین برای این کتاب بعدی ما در حال رفتن به بیرون بروید و گزارش را با هم به یک دسته کامل از محیط های مختلف: یک وعده های غذایی بر روی چهار چرخ, آشپزخانه, ذن آسایشگاه یک رفتند مادر کارگر خانه کسی که فقط یک کودک به حال کسی که تا به حال یک تصادف کسی است که دیگر-abled. ما در حال رفتن به ببینید که چگونه همه آشپز آنچه را در محدودیت هستند. چه کسی می داند چه خواهد آمد که, اما من می دانم که آن را خاص و زیبا و بسیار شگفت انگیز تر از فقط برخی از گوز خنده دار شوخی. که ما احتمالا نیز انجام دهید.

هر آشپزی نیاز جوک گوز.

این خنده دار—این کریسمس من تا به حال فقط بدست بازگشت از مکزیک و من به وندی یک شیشه epazote چون همیشه پس از اولین کتاب او آمده واقعا عشق به طبخ برخی از مسائل از جمله لوبیا. من خیلی خوشحال به آن را به او بدهد و می گویند: "O. K. بنابراین شما اضافه کردن فقط یک خرج کردن برای عطر و طعم و همچنین آن را می سازد شما گوزیدن کمتر!"

چیزهای که همیشه ذهن من: تحقق است که همه چیز در خدمت توابع در دستور العمل است که راه فراتر از فقط "این سلیقه خوب" حتی اگر در طول زمان شاید ما از دست دادن دسترسی به دانش از قابلیت های یک عنصر یا یک تکنیک است.

یا یک ابزار! من نمی دانم این تا زمانی که به تازگی زمانی که من در حال انجام تحقیقات برای چیزی, اما یک دلیل وجود دارد که لوبیا اغلب پخته شده در گلدان سرامیکی. معلوم می شود که بسیاری از پخت و پز سرامیک گلدان کمی قلیایی و قلیایی است که چه چیزی باعث باقلا پوست حساس—به همین دلیل من به طور معمول اضافه کنید و کمی جوش شیرین می کنم و لوبیا. اما معلوم است که باقلا سبز گلدان را خوب لوبیا به دلیل وجود قلیایی در خاک رس است. این شگفت انگیز است. کسی آن را نمیفهمد در طول راه.

من عاشق انجام مشق شب در دستور العمل ها و سنت ها و پیدا کردن چیزهای که. و من واقعا دوست دارم بدانند چگونه من می تواند بهترین ارتباط این برای شما—چگونه می توانم این ترجمه به شما ؟ من هیجان زده برای نشستن وجود دارد و خواندن و پژوهش است. من دوست دارم به عنوان یک خواننده وقتی که, من, مانند, وای, وجود دارد, بسیار, زمینه اینجا را در آنچه که شما نوشته اید و من احساس امن تر در دست خود را برای آن.

خیلی از همه چیز گفتن با صدای بلند در مکان های عمومی, در هر رسانه فقط ادعا اقتدار خود را. و آن چنان آرام به من در زمانی که مردم تا قدرت خود را.

من شده فکر کردن در این مورد زیاد, در واقع. من به تازگی در اوآخاکا و در ابتدا من واقعا ناراحت آنچه به نظر می رسد به من به عنوان یک جهت گیری مجدد از سنت محلی به درخواست تجدید نظر به یک بسیار خاص و بسیار محدود مخاطبان آمریکایی.

توریستی زل زل نگاه کردن?

آره. آیا شما خواندن این قطعه در Vox چند سال پیش در مورد این ایده از "حریم هوایی"? من شده است با توجه به این که بیش از چند سال گذشته در سفر من به وجود این نوع بسیار خاصی از کافه بسیار روشن بصری مختصر برای "سلام ما در خدمت مخاطبان خاص در این نظام."

"در اینجا یک محل که در آن شما می توانید Instagram خود را cortado."

آره دقیقا! من تا به حال هرگز به Oaxaca قبل از; من واقعا هیجان زده برای رفتن. و سپس به من نشان داد و من واقعا شگفت زده با درجه ای که من در بر داشت بسیاری از کسب و کار سنتی و صنایع دستی گرا نسبت به خدمت ثروتمند مخاطبان غربی و خاص خود زیبایی سلیقه. برای مثال در تئوتیتلن یک بافت شهر در نزدیکی Oaxaca تمام فرش ما شاهد بودند که در یک بسیار خاص خنثی پالت همان است که در هر فروشگاه از یک نوع خاص در شهرستانها از یک نوع خاص. بهترین دوست من بود و با من—او یک مورخ هنر و بسیاری از کار خود را به انجام با استعمار و مکزیک است. او گفت که زمانی که او شده است می خواهم به Oaxaca در آخرین پنج سال قبل از این پالت های خنثی نشده بود در همه وجود داشته.

من خودم واقعا ناراحت این به خصوص به خاطر من رفته بود به این سفر خیلی هیجان زده برای به اشتراک گذاشتن آن را به نحوی به نوشتن در مورد Oaxaca و یا به یک نشان می دهد وجود دارد اما پس از آن من احساس می کردم که چرا من از دیدن بود در یک راه واقعی نیست. من خیلی تضاد در مورد آنچه که من مسئولیت بود. من ریختن من جرات در مورد آن را به دوستان من Niki Nakazawa بود که یک تهیه کننده برای من نشان می دهد و زندگی در اوآخاکا. Niki بود مانند "ثمین من واقعا قدردانی خود را نداده اما هیچ سیاه و سفید در مکزیک است. هیچ خوب و بد در مکزیک است. این اتفاق می افتد شده است از آغاز زمان. برای شما به می خواهید سنتی صنعتگران به تنها خود را اهل سنت و تکامل هرگز نوع دیگری از استعمار."

و معلوم است که نیمی از نوجو فرش فروخته شده در سانتافه که در آن نوجو فرش از لحاظ تئوری وجود آمده از افغانستان به هر حال.

این همه فقط خیلی پیچیده است و من به طور کامل آگاه باشید که من نیز سود برده و سود از این به عنوان مثال با داشتن یک نمایش با بومی تولیدی صنعتی مایان فولاد زنان, بنابراین من بخشی از آن را بیش از حد. بنابراین من فقط در تلاش برای مبارزه با چه چیزی مسئول برای من انجام دهید.

من می خواستم به صحبت کردن با شما در مورد اخیر خود را در آغوش از "روز گیاه خواری" حتی اگر ما فقط به خوردن ماهی تن.

ما انجام داد. بله. ما فقط به خوردن ماهی تن. من در طول روز گیاه خواری: من تلاش سخت و من موفق تقریبا هر روز. اما من در تلاش هستم. من صحبت کردن در مورد آن است. من درگیر شدن با آن است. من خیلی نگردند تا با من Oatly شیر و من وگان پنیر چدار و همه همیشه مثل "در اینجا به برخی از کرم پنیر شیرینی!" من احساس می کنم باید به پیمان هر هفته.

که در آن منافع خود را در گیاه خواری شروع کنم ؟

با Jonathan Safran Foer کتاب "ما آب و هوا." این واقعا یک چیز خنده دار چرا که "خوردن حیوانات" کتاب خود را قبل از این یکی از من متنفر بودم. من متنفر بودم که کتاب بسیار است. من احساس آن را یک چیز بسیار خطرناک بود که به حلقه در واقعا با وجدان کشاورزان با همان وحشتناک سیستم آنها در حال تلاش برای رفع. لایحه Niman که یکی از مهمترین و مسئول دامداران در این کشور رو فشرده با تمام گوشت دام داری در بزرگ که به من احساس بسیار غیر مسئولانه است. بنابراین من از دست من و ذهن من نوشت: جاناتان واقعا دیوانه e-mail و سپس او حتی به من نوشت و چیزی که خیلی frustratingly ذن درست مثل "با تشکر از شما برای نظر شما." در آن زمان من به عنوان خوانده شده "ما آب و هوا" من در حال حاضر احساس آماده برای پیام. من شده است خواندن خیلی در مورد تغییر آب و هوا و فقط نشسته با آنچه در آن به معنی خوردن حیوانات و محصولات حیوانی—هزینه های زیست محیطی از آن بیش از هر چیز. این همه به سر آمد و زمانی که من خواندن جاناتان کتاب; او فقط گذاشته حقایق به وضوح. و من فقط آهی کشید و به خودم مانند "اوه خدای من واقعا به انجام این کار است." من رفتن به یک کسی که عمل می کند و یا من برای رفتن به یک فرد که نمی کنند ،

چگونه است آن را تغییر رابطه خود را به پخت و پز ؟

من زندگی خودم و من معمولا در پخت و پز, فقط برای خودم, بنابراین من معمولا فقط ممکن است ساده ترین چیزی که—به طور معمول که برنج و سبزی و تخم مرغ و یا توفو یا شاید یک سالاد. اما اگر شما به غذا خوردن است که چند بار در روز است که سخت می شود و آن را خسته کننده است. از جمله بخش بزرگی از آنچه باعث می شود من عاشق خوردن و پخت و پز انواع و کنتراست—این فرصت را به طعم بسیاری از چیزهای مختلف در طول دوره از یک روز. پس از یادگیری در مورد گیاه خواری و من را وادار به درمان پخت و پز برای خودم با همان مراقبت و خلاقیت است که من درمان پخت و پز برای افراد دیگر.

هر گونه پخت و پز خاص آيات?

من یادگیری خیلی از Isa Chandra Moskowitz که نوشته شده تا بسیاری از وگان آشپزی. من یادگیری زیادی در مورد امکانات بخارا و مخمر تغذیه. من همیشه به حال یک راه من را توفو و در حال حاضر من, مانند, وای, وجود دارد بسیاری از راه های دیگر! تاپیک های زیادی برای کشف و مورد فکر می کنم. هفته گذشته من در پخت و پز را با مقدار زیادی از طعم تایلندی و آن را ساخته شده من شروع به تعجب در مورد وگان کاری رب. سنتی تایلندی رب کاری اغلب ماهی عنصر به آن و ساخت آن گیاهی است چیزی برای من جالب به بازی با شکل.

این تغییر نیز من را مجبور به منعکس کننده به طور کلی من استفاده بیش از حد از پنیر پارمسان که چیزی که من در همه چیز. این ساده ترین و خوشمزه ترین میانبر به شور و اومامی و خوش طعم و من متوجه شدم که خیلی در زندگی به طور منظم—و یا اجازه دهید بگویم من غیر گیاهخوار زندگی متکی بر پارمسان. همچنین در آنچوی! بدون آنها من هستم که مجبور به نگاه در جاهای دیگر برای منابع اومامی و عمق از عطر و طعم.

است که آن را آسان به تغییر ؟

من یک مقدار زیادی از خشم! من فکر می کنم این امر می تواند نادرست برای elide که. من بسیار ناقص در طول روز وگان. من انجام شده بود خوب با آن تا زمانی که من به تازگی به یک پچ از افسردگی و در حال حاضر من فقط مانند "من باید به خوبی به خودم." دیروز من واقعا افتخار می کنم به این دلیل که تنها حیوانی محصول خوردم یکی تخم مرغ. گاهی اوقات من باید من قهوه با Oatly و پس از آن من باید نان تست با کره. من هرگز قادر به به طور کامل از همه چیز. اما من فکر می کنم این عمل است و من را وادار به در نظر گرفتن برخی از سوالات است که من قبلا به عنوان نه با ارزش. و شاید من و شما در مورد آن صحبت خواهد اجازه دهید شخص دیگری بود که احساس دارای لیت و لعل زیاد در مورد آن در نظر گرفتن آن و یا در مورد آن را بخوانید یا آن را به یک میز شام با خانواده خود را که در مجموع آب و هوا منکران حق است ؟ بیشتر بحث ما در مورد چیزهایی که مردم نمی خواهم به بحث در مورد آن بهتر است برای همه. من می خواهم راه و نه در حال حاضر بحث در مورد تغییر آب و هوا یا افسردگی من از فراموش تر از من نفس خود را ارتقاء.

حتما اجازه دهید بحث در مورد افسردگی. چگونه افسردگی خود را رفتن ؟

من تا به حال افسردگی احتمالا من تمام زندگی بزرگسالی اگر نه دیگر. هفت یا هشت سال پیش من شروع به مصرف داروهای ضد افسردگی که یک کلان تغییر مثبت است. وجود دارد تیره و وحشتناک گره در معده من که من تا به حال همیشه شناخته شده است یک گره من هرگز نه آگاه بود که ناگهان در عرض چند روز از مصرف دارو وجود ندارد دیگر. آن شگفت انگیز بود. من به درمان هر هفته و من سعی می کنم واقعا آگاه و واقعا مراقب باشید و توجه به وضعیت روانی و عاطفی است. فقط امروز من در درمان, و من متوجه می شوند که بخشی از این دوره تاریک برای من این است که این اولین بار است که من تا به حال شانس خود را برای گرفتن نفس من. آن بود که شاید اجتناب ناپذیر است که وجود دارد خواهد بود و پس از تمام کردن.

همچنین من فقط تبدیل چهل. من هرگز تا به حال بسیاری از سنی های مربوط به اضطراب و یا هر حس است که وجود دارد برخی از جدول زمانی من پشت در. اما من فکر کرده ام چگونه می توانم من می خواهم به برای بقیه عمرم را در این محل که در آن فقط رفتن به ادامه دریافت بسیار مشکل تر برای بسیاری از انسان ؟ و من متوجه شدم که من نمی تواند فکر می کنم در مورد این نظر کل جهان یا همه مردم پس از من در اینترنت یا تمام افرادی که در حال رفتن به خواندن کتاب من, چرا که فلج شده است برای من. من فکر می کنم آنچه که من نیاز به انجام است که فکر می کنم در مورد آن نظر که زندگی در خیابان ؟ من که هستم نزدیک? چگونه ما را مراقبت از هر یک از دیگر ؟ چگونه من را به مکان های کوچک و بار احساس خوب است ؟ و سپس سوال واقعی این است که "چه می توانم از آن یاد که من پس از آن می توانید به اشتراک گذاری با یک گروه بزرگتر از مردم؟" و شاید که توجیهی برای خوردن برخی از ماهی تن در وسط روز.



tinyurlbitlyis.gdv.gdv.htu.nuclck.ruulvis.netcutt.lyshrtco.detny.im
آخرین مطالب