پدرش خواهد گفت: "شما خوب نیست خود را به خاطر. که احتمالا نیست و حتی ممکن است. شما خوب به عنوان یک حسن نیت ارائه میدهد به هر کس در اطراف شما. نگه داشتن یک وعده و یا شکستن آن را گفتن حقیقت یا دروغ—این چیزها مهم به کسانی که در اطراف شما. بنابراین خوب وجود دارد شما می توانید انجام دهید و همیشه می توانید دوباره انجام دهید. شما لازم نیست که به باور شما خوب هستند در جهت عمل به خوبی در هر مورد خاص. شما هرگز از دست دادن این گزینه."
او گفت: این از منبر اما او گفت: آن را به جک که به او منحرف از تجزیه برخی از های اخیر فساد تا به حال تقریبا به جلب اعتماد پدر خود را که او تا به حال برخی از شک و تردید در مورد روح خود را. این نزدیک به اعتراف شد و احتمالا به معنای به هم بزنید پدرش به نوع ملایم غضب این بدان معنی است که او می تواند brooding در مورد جک برای یک هفته و موعظه به او در روز یکشنبه—آن دیگری پسرانه شوخی واقعا حتی اگر چه او به پدرش گفت درست بود به اندازه کافی. کل جماعت را درک زمانی که پدرش گفت که رفتار خوب شد عالی آغاز یک نوع نظم و انضباط است که می تواند منجر به واقعی فضیلت زمان داده شده است. جک می تواند بسیار مودب است. هر کس که در محراب بود که به اندازه کافی قادر به کوچکترین بدبینی خواهد بود تفکر کره را ذوب نشده در آن پسر ، او در محیط دندان در لبه. آنها همچنین قابل درک است که یک وزیر بود به امید پیدا کردن جایی که او می تواند مانند هر کس دیگری. جک گاهی اوقات در کنار پدرش, پوزخند, دست دادن به عنوان گله واصل شده بسیار بیشتر از, جذاب و پدرش سوزش و خجالت خواهد ثبت نام به عنوان یک لرزش در دست او قرار داده و در اطراف او.
از همه پدرش دقیق آموزش این خطبه در رفتار خوب شد یک آموزش که جک دور گرفته بود. سپس یک جوان سیاه و سفید در یک اسطوخودوس کت کاهش یافته و یک بغل از مقالات در پیاده رو در یک باد و باران و او با عبور از خیابان برای کمک به او را جمع آوری آنها. ده ها تن از واژگان آزمون. "استفاده از هر یک از این کلمات در یک جمله: پود یواشکی, استنسیل." باد با ارسال تعداد کمی از آنها scudding و او دست خود را در چتر و زد و چند قدم به گرفتن آنها را. وجود دارد خنده درگیر است. او گفت: "با تشکر از شما, کشیش," از احترام برای کت و شلوار تیره او صادقانه به اندازه کافی به فروش هنگامی که آن را خشک کرده بود به طوری که او می تواند جلوگیری از فریب مردم که در راه خاص. او تا به حال خریداری آن استفاده می شود برای مادرش, مراسم تشییع جنازه, اما او می دانست که او نمی خواهد آن را در خانه و در کنار او scrupled. عدم تمایل خود را به اسباب بازی با آنچه که گاهی اوقات مردم را بهتر انگیزه آورده بود که کلمه به ذهن است. کمی وجود دارد به اندازه کافی برای به دست آمده از کت و شلوار در هر صورت. وجود دارد unseemliness در درخواست یک همکار برای یک سکه یا یک دود در حالی که با پوشیدن یک دست کت و شلوار دارم که یکی. که نشده بود هیچ کمک کند. یک یا دو بار او شنیده ام یک سخنرانی دراز وشدیداللحن در فساد روحانیت توسط کسی که او را گرفته بود و واقعی زندگی عادی برای او راز زندگی—تا به حال فکر می کردم او یک واعظ در طرف بد از شهر خسیس با نوشیدنی و به طور کلی انحلال. که کت و شلوار ساخته شده از یک منافق از او.
هنوز هم زمانی که به او شده بود و خیلی مودب گفت "ممنون " کشیش" این بود که اگر او فکر او می دانست که او را به عنوان اگر نظر او مساعد شد فراتر از واقعیت از خود داشتن لنت او یک چتر—که او را مجبور به بازگشت از وزش انتظاری از بیان او ساخته شده او را خاص او به خلاص شدن از شر است که کت و شلوار که مستهلک توسط دقیقه است. بنابراین او در زمان چتر از دست او و راه او به در خانه او با بهره گیری از رشادت از ژست خوبی متعادل بين ظاهری و واقعی است. او چتر خود را به عقب کاملا بدون در نظر گرفتن آن را از او. و هنگامی که آنها به او درب او خواسته بود او را در. "باران ممکن است اجازه کمی," او گفت:, "اگر شما هم برای یک فنجان چای. . . ." این قطعا پررنگ او از او یک مرد سفید هر چند او اشتباه او را برای یک وزیر ممکن است به نظر می رسد به این موضوع کمتر است. او فکر کرد که یکی از خواهران خود را—شکوه, شاید—آیا دعوت از یک غریبه در خیابان در توصیه از یک روحانی نگاه و جزئی مهربانی هرگز فکر بپرسم که آیا او تا به حال برای مثال از زندان رها شده به تازگی. در یک زن و شوهر از ده سال او تا به حال به دست آورد و عادات او می دانست که او ممکن است هرگز بیشتر زنده بودن. حتی پس از در نظر گرفتن یک صندلی در یک میز کوچک با یک پنجره و احاطه نسبتا خوب نظم و کلی teacherliness از آپارتمان او نگه داشته جستجوی حافظه خود را برای یک کلمه که قافیه با "scruple." "چهارگانه." او آرام بخش خود را که بدان معنی است که او عصبی است. عیسی در آنجا بود در میان تصاویر بر روی پیانو که تنها یک در رنگ. "Quintuple" نمی قافیه. چگونه می تواند باشد ؟ شیرین عیسی به من اجازه نمی گویند هر چیزی عجیب و غریب است. بنابراین او گفت:, "چه شما به ارمغان می آورد به سنت لوئیس?"
"من به تدریس در سامنر."
او به ارمغان آورد چای در یک قدیمی چین گلدان با یک تراشه در آن فواره زدن اب. او به او یک فنجان و نعلبکی که به نوعی بزرگداشت ممفیس. یکشنبه چیزهایی چرا که او وزیر بود. او نمی تواند ببینید که چه جام او را گرامی داشتند اما آن را کوچک و مزین بود. مانند فنجان که صف باریک قفسه در آشپزخانه در خانه در یک بار تیز و futilely از خود برسد. کسانی که کمی دستگیره شکسته شدن که به راحتی و آنها واقعا نمی تواند چسب دوباره. خواهر خود را به حال سعی و تلاش کرد. امید, موسیقی, خواهر, تا به حال دست او بلند و باریک و به نوعی پر جنب و جوش. او گفت: "شما را به بازی؟"
"نه واقعا. نه خیلی خوب. آیا شما?"
"'بعد سربازان مسیحی.' "او خندید. در واقع تنها بخشی از زندان او از دست رفته و غیر قابل پیش بینی ناهار شد و نواختن پیانو برای خدمات نمازخانه که گاهی اوقات مجالس ترحیم. او تا barrelhouse نسخه های بسیار جدی سرودهای.
او گفت: "پیانو متعلق به زن من و به اشتراک گذاری این محل با. مادر او در سمت چپ آن را به او. او واقعا زیاد بازی یا نه."
او گفت: برای برخی از این دلیل: "من اغلب پشیمانی . . ." و فکر کردم این بهترین نیست به ادامه.
او راننده سرشونو تکون دادن. "پدر و مادر من تا به حال یک زمان وحشتناک من برای تمرین. من به آنها گفتم من می خواستم به یک شاعر!"
جالب است. "آیا شما تا کنون متوقف مایل به یک شاعر؟"
او شانه ای بالا انداخت. "من متوقف نشده است. من فرض کنید روزی خواهد شد. من لازم نیست برای نشان دادن آن. مادر بزرگ من ملاقات پل دانبار یک بار. من حدس می زنم که به من این ایده. من یک کتاب او را امضا کرد ، آن گنج خود را. در حال حاضر آن را به من گنج است."
او گفت: "این بسیار خوب" و او فکر آن را نشان نمی دهد به من. قرار نیست آن را در هر نقطه در نزدیکی من است. که همکار dozing روی یک نیمکت با خود چتر قلاب بیش از آن و عصا هم باید واکد تا زمانی که باران شروع شد و hobbled کردن جایی لعن خود به خود اعتماد به طبیعت است. پس از آن آمد که مشکل جبر: آیا غضب جک باعث شده بود که لغو مهربانی او انجام داده بود تحت الهام از خوش تیپ چتر ؟ مهربانی انجام می شود به این خاص بانوی چرا که او آماده بود برای لذت بردن از حسن نیت ارائه میدهد که بسیار تازه و fortuitously ممکن است برای او ؟ او یک چهره شیرین یک گرم بخندی. و او امیدوار است او می خواهم که کمک به او را جمع آوری تا مقالات خود را در هر مورد. اما چتر ساخته شده و عملکرد آن است. به عنوان او با عجله به او آن را برداشته کمی شامل او در زیر آن است. سپس او آن را بیش از او و راه او را به درب خود را. او او را به نام دين و به او پیشنهاد چای و او پا بیش از یک آستانه به یک جهان که در آن وجود دارد می تواند یک سرودی باز در پیانو شانس و به پایان می رسد از یک مادر بزرگ چین بدون شک صد بی ارزش همه چیز در همه ارزش سرقت که او می تواند لغزش را به جیب خود ، او گفت: "من به شما نشان می دهد که کتاب است." او گفت: "لطفا نیست." اما در یک لحظه وجود دارد آن را باز در او دو دست را به صفحه ای با امضا. سپس او آن را بر روی میز با مبل و دوباره به صندلی خود را. "من همیشه می ترسم من از نشت چیزی در آن است."