انت کمی TEVYE, برادر بزرگ, 1980
من شام با پدر و مادر و دوستان خود را در اتاق ناهار خوری. صندلی های بزرگ و سخت به حرکت می کند. هر زمان که من تا به حال برای رفتن به حمام من خواهد خزیدن راه من زیر میز برای دریافت وجود دارد.
برخی از بزرگسالان که من خار در برابر پاهای خود را ساخته شده برای تلفن های موبایل شگفت زده و گفت: jokey چیز است.
"وجود دارد یک سگ در اینجا ؟ من نمی دانم شما تا به حال یک سگ!"
"این خانه باید خالی از سکنه است. یک شبح لمس پای من!"
من می دانستم که آنها می دانستند که من می دانستم که آنها تظاهر. ما همه در شوخی هم مردم.
هنگامی که ما بودند در وسط شوخی و پدرم گفت: "عسل" به مادر من در خود صدا. او دوست نداشت که من زیر میز.
پس از استفاده از توالت من پا بر روی جعبه و شسته دست من دو تا پدر من خواهد بود افتخار من است. سپس من به یاد او نمی تواند همه چیز را ببینید. او نمی خواهد می دانم آنچه من می خواهم انجام می شود مگر اینکه من به او گفتم. و من می دانستم که اگر من به او گفت که او می خواهم به من بگویید که برای نشان دادن, بنابراین من تصمیم گرفتم من می خوانم. آواز ضرب و شتم دو بار شسته دست توسط یک مایل.
پدر من به آهنگ های مورد علاقه بود و نه "If I Were a Rich Man" از "نقب زن روی بام" و در عین حال برای برخی از دلیل من فکر کردم آن بود. من می دانستم که نیمی کر و من فکر کردم من تا به حال خیلی خوب رقص که رفت و با آن یک مرغ به دنبال رقص که در آن شما flapped خود را خم و بازوها و انداخت وری مشت در حالی که از پله بالا و یا پریدن.
بازگشت از حمام من رقصید که رقص و آواز می خواند نیمه کر:
به جز پدرم, بزرگسالان آن را در بر داشت ، شما می توانید بگویید با لبخند. پدرم لبخندی زد و گفت: "O. K.," چند بار اما او نه معنی آن را. نبود O. K.
من می دانستم که آن را به بهترین ترک در حالی که پیش, پس, پس از سه و نیم دروس من متوقف به آواز خواندن و رقص توقف در کلفت قبل از ادم بیکار و تنبل!, و کبوتر در زیر میز.
آن را در میان پاها که من اشتباه است. بزرگسالان شد و کف زدن و گفت: "دوستداشتنی" و "پس خلاق" و من فکر می کنم بزرگترین چیزی که می تواند آنها را دوباره به نواز دعوت. من فکر کردم این امر می تواند هر دو خنده دار و موسیقی شروع به آواز خواندن دوباره از ادم بیکار و تنبل! من می خواهم رها شده است. بخشی از رقص که رفت با ادم بیکار و تنبل! بخشی که در آن شما شروع به پریدن کرد به طوری که انجام دادم ، من سر زده جدول نقره clanged چین من افتاد یک زن unshod پا—فرش ما سفید بود—و زن فریاد می زد به جیغ زدن تبدیل به یک نفس بریده بریده و پدرم گفت: "آدم. Goddammit. آدم." او در بازگشت به صدا. اما زن نگه داشته شده giggling و مادر من giggling, بیش از حد, بنابراین من فکر کردم من می تواند برنده.
من از زیر میز محکم سر من تقلید می کنی لنگی و من به همه بزرگسالان با گریه چهره. زنان سن شروع صداسازی بازتابی ساخته شده برای تلفن های موبایل و شوهران خود گفت: چیزهایی مانند "هی در حال حاضر دوستان" و "می خواند که یکی از بزرگ pal."
به عنوان به زودی به عنوان من احساس fakeout از دست دادن قدرت من جمع من مشت در زیر بغل و راه اندازی دوباره به "مرد ثروتمند."
پدر من ایستاده بود و با اشاره به سقف. او گفت که من تا به حال برای رفتن به اتاق من. مادرم گفت: "عسل" به پدر من در خود صدا. پدرم به مادرم گفت که "او اقدام مانند یک ادم سفیه و احمق." پدرم به من گفت: "یک لعنتی ادم سفیه و احمق."
•
چند ماه بعد پدر و مادر من آورده خواهر خانه. من نمی دانم که نام متعلق به آن است. کسی که می خواهم زرد شده است از طریق پنجره در بیمارستان بود دیگر زرد است. او کوچکتر از یک دیگر اما به جز که آنها همان نگاه کرد و شما می توانید تفاوت در اندازه در چهره خود را.
پدر من تا به حال آنها را در انتهای کوچ هنوز هم در صندلی ماشین و من فرار به جلو و عقب از یکی به دیگری می روی گونه و گفت: "من شما را دوست دارم راشل" و "من شما را دوست دارم پائولا." من این تا حدی به این دلیل که مادرم شد و او فکر آن بود ، همچنین هر چند من آن را به معنای. ویژگی های آنها بزرگ شد.
یک خواهر مال من خواهد بود اما من نمی دانم که. مادر گفت: آن را به من. بود که ما مقابله.
چند روز بعد من را انتخاب کرد راشل یکی کوچکتر. ابرو او را یک چیز را هنگامی که او گریه کرد—یک نوع از سمت داخل و به سمت بالا خزنده و ضخیم شدن—که به نظر می رسید به سیگنال نوعی از قصد که او را واقعی تر و من می خواهم با عجله او را در آغوش بگیرید. زمانی که پائولا گریه او مثل یک حیوان است.
عروسک خیمه شب بازی 1981
یک عروسک خیمه شب بازی نشان می دهد من دوست داشتم به تماشای در صبح پایین بود در دهان و نشستن بر روی یک تخته سنگ. با تردید تقریبا به عنوان یک سوال این عروسک خیمه شب بازی اظهار داشت: "من فکر می کنم پس من هستم." آن را همگانی روندی به زمین و تکرار عبارت کمتر آزمایشی است. سپس آن را با لبخند و ء و شعار می دادند عبارت با افزایش محکومیت تا زمانی که در آخرین آن به قدم زدن تبدیل به رقص و این شعار تبدیل به یک آهنگ دست نشانده خواند به لحن از "کشاورز در دل."