من من خود استاد و فرمانده. من در خدمت هیچ پادشاه و ترس نه خدا. من زودتر برش صد گلو از توجه یک سفارش از زندگی انسان است. زمانی که من در اعتصاب من هیچ سه ماهه برای هیچ رحمت در قلب من فقط سرما یخ سیاه. من قمه است که من تنها دوست. شیطان است برادر من. من نمی بازیافت. هنگامی که من انجام می شود با یک بطری, من فقط پرتاب آن است. حتی اگر بازیافت شود ساخته شده آسان است برای من مانند وجود یک سطل سمت راست وجود دارد و آن را دارای برچسب "بازیافت" من بود من پرتاب بطری در زباله ها به طور منظم. من سیاه و سفید, استخوان ستمکاران بد ترین مهیب دزدان دریایی تا کنون شناخته شده است.
مرد تنها اعتماد من است و من همسر اول فاسد پیت رذل و من فقط به او اعتماد تا آنجا که من می توانم نگه داشتن من چشم و پوست کنده در قلاب خود را به دست. فاسد پیت است بنابراین فاسد, او می خواهم به فروش مادر خود را برای یک قطعه از هشت. من او را دیده ام چاقو خود میخکوب کردن محکم کردن پای خود را از طریق برادر جیغ چهره فقط به خود خنده. او یک ریش سیاه و سفید سمت راست به چشمان او و او را دوست دارد به نگه داشتن آن را نرم و صاف کردن با مرده خون مردان است. یک چیز در مورد او این است که او بود عدم تحمل لاکتوز و غیره وجود دارد برخی از چیزهایی که او نمی تواند غذا خوردن. اما دیگر از آن او هیچ ضعف و مثل من در قلب او وجود داشته باشد نه مرسی فقط یخ سیاه شبیه من بود.
در سال دو نفر از ما شده اند نمودار خونین البته در سراسر briny, آبی, غارت هر گاری روپوش دار احمق به اندازه کافی برای رانش به ما کن. هنگامی که ما از گرفتن یک جایزه ما صرف تمام غارت در عرق خوردن و آواز خواندن shanties 'til dawn. سپس ما را به جایی که بود باز اولیه در وعده صبحانه. و هر کس به ما می دهد و کثیف به نظر می رسد چرا که ما جدول بود با صدای بلند اما ما مهم نیست چرا که ما دزدان دریایی بود و چه چیزی باعث دزدان دریایی دزدان دریایی است که ما فقط به فکر خودمان.
داستان ما شروع می شود در این, خوشمزه, سه دکل ناوچه ساخته شده برای حمل و نقل قند بیسکویت. ما می hornswoggled کاپیتان به crewing ما با این ادعا ما مشترک بود تاجر ملوانان. اما به عنوان به زودی به عنوان ما میره گذشته قطع ما شلاق از ما اسلحه و اعلام کرد ما نیت واقعی.
"آمدید!" ما گفت. "ما دزدان دریایی است!"
در این مرحله خدمه کردم عصبانی کاپیتان برای crewing ما و او دفاعی و گفت: "چگونه من قرار بدانید که این آقایان بودند دزدان دریایی؟" و خدمه اش با اشاره به برخی از "پرچم قرمز" من و فاسد پیت داشتن مثل ما میخ و چشم ما تکه و طوطی من بود نگه داشتن بر من شانه که همیشه بود و گفت: "shiver me چوب" که بود خیلی دزدان دریایی چیزی می گویند. و کاپیتان را به صورت تبدیل شده رنگ قرمز-بود و او اعتراف کرد که او احتمالا باید اخذ شده است او را به برخی از مراجع است.
در هر صورت ما او را به راه رفتن تخته همراه با تمام خود را که زباله hoity-toity تحصیل افسران. و این زمانی است که من در زمان من نقشه گنج. من می خواهم آن را به دست آورد در یک بازی تاس بازی بزور و با تهدید در برابر دیوانه و آن را به ما جهت به تمام خاک سپرده طلا در جهان شناخته شده است. من میخ آن را به mainmast که در آن هر مرد می تواند آن را ببینید و ما همه ایستاده بود و اطراف آن را برای در حالی که خیره در آن در جوش آفتاب ظهر. و بعد از مدتی پاک می شه من گلو و گفت: "پس آیا کسی اینجا بود دانستن اینکه چگونه به خواندن؟" وجود دارد و برخی از ناله و لعن و من متوجه شدم شاید این یک اشتباه بوده است به قتل باشد تمام افسران تحصیل کرده.
در هر صورت با ما گنج تلاش و تحقیق در یک لحظه وقفه وجود دارد اما دریافت سه ورق به باد. بنابراین فاسد پیت شکست را به کاپیتان اسکله های فوق العاده درب پایین با چهره و ما نوشید تا همه عرق خوردن و سنگ خودمان برخی از shanties با من آواز قطعات اصلی و فاسد پیت انجام تمام هارمونی و ما در تلاش بودند به کار کردن دشوار پل بخش زمانی که ما شنیده عجیب و غریب زوزه سر و صدا که از عرشه. آن را تنها می تواند به معنای یک چیز: ما خودمان یک مسافر قاچاق.
در حال حاضر من و فاسد پیت را نه بیش از حد مهربانی به freeloaders. بنابراین به عنوان به زودی به عنوان ما شنیده خود را yapping ما لود کردن ما تپانچه با سخت ترین گلوله های ما می تواند پیدا کردن و رفت تا به یک مرد را. ندبه بود که از شکسته جعبه قند بیسکویت و ما دنده به انفجار چیزی به بیت زمانی که برخی از ابرها جدا نگاه داشته و در سفید روشن مهتاب, ما می توانید ببینید دو تا چشم مشابه در آمریکا و این زمانی است که ما متوجه قاچاق یک دختر کوچک.
او کوچکتر از یک ملوان را duffle, با, کوچک, مامان و scraggly ظروف سرباز یا مسافر از مو به عنوان وحشی به عنوان یک انبوه از اشنه دریایی. او به تن ژنده پوش از یک خیابان خارپشت و بدن او آغشته با خرده و بیت از شکر. او می خواهم سرگردان در هیئت مدیره از اسکله ما حدس زده به همه بیسکویت و در حال حاضر در اینجا او گیر با ما دزدان دریایی در دریا.
در حال حاضر من انتظار او را از ترس دولا شدن در نزد ما زیرا که او بود بسیار کوچک بود و ما آنقدر بزرگ و همچنین ما بود دزدان دریایی است. اما در عوض زمانی که او را دیدم ما او لب های خود را متوقف لرزش و او استشمام چند بار و دور چشم او اشک و سپس خیلی آهسته مانند او برگزار شد تا دست او فشرده چاق مشت به من نگاه کرد به من و گفت:"؟"
و فاسد پیت رو به من به آرامی گفت: "Arr من فکر می کنم او می تواند درخواست شما را به انتخاب کنید تا." و من snorted در فاسد پیت و گفت که مسخره بود. و او گفت: "Arr چرا آن را مسخره?" و من به یاد او که من نمی توجه به سفارشات از هر انسان زنده است. من زودتر برش صد گلو. که می تواند مانند یکی از من چیز اصلی. و فاسد پیت گفت: "Arr اما آن را نه یک مرد, آن را فقط یک دختر کوچک." و به من گفت: اگر او می خواست تا او را انتخاب کنید که کسب و کار خود را. و او گفت: "Arr, پس از آن من حدس می زنم من خواهد بود که یکی از ما برداشت او حتی اگر من با داشتن یک قلاب و آن را سخت تر برای من برای بلند کردن همه چیز است." و من می دانستم که او بود در تلاش برای منفعل-تهاجمی اما من چیزی نمی گویند چرا که وقتی او انجام می شود که من فقط آن را نادیده گرفتن.
و بنابراین فاسد پیت برداشت و ما او را به ما اسکله و ما او پیچیده در پتو و خشک کردن صورت خود را و به ما خیره شد در حالی که واقعا مطمئن نیستید که چه باید بکنید. از آنجا که ما می خواهم از طریق squalls و mutinies با هم غرق شده, شات, آوازهای سرزمین مادری ام و سمت چپ برای مرده. اما داشتن یک بچه بود متفاوت است. آن را مانند "هیچ دستی برای این کار است."
و پس از آن دختر شروع به صحبت و او گفت که او بود دو سال است که او را گرسنه تر بیسکویت. و فاسد پیت کشید کنار و گفت: "Arr چه چیزی شما فکر می کنم ما باید به او بیشتر بیسکویت ؟ او در حال حاضر شده است با خوردن مقدار زیادی از بیسکویت امروز. شاید ما تنها به او نیمی از بیسکویت و همچنین ساخت او بگو لطفا؟" و من گفتم: "چه جهنم می گذرد ؟ ما دزدان دریایی. ما فقط باید پرتاب او را در دریا و خوراک خود را به کوسه ها." و فاسد پیت winced و گفت: "Arr, بیا, ما نمی تواند انجام دهد." و من از او پرسیدم اگر او نرم است. و او گفت: "Arr, هیچ, من فقط فکر شما می دانید اگر ما بازی شیر یا خط او در دریا در شب کوسه ها خواهد آمد و آنها ممکن است کرک هال باز با باله های خود." بنابراین من تشکر کرد و گفت: "او می تواند باقی بماند سرنشین امشب اما به هیچ وجه او را در خواب در خواب." و او گفت: "ورود در آن ما خواهد بود با قرار دادن او؟" و من گفتم: "Arr, ما فقط می توانید با چوب او را در خود نگه دارد." و او گفت: "Arr آن را تاریک می شود به پایین وجود دارد و او را از ترس و جیغ." و من گفتم: "اگر او فریاد ما را بشنود و به پایین بروید." و او گفت: "Arr خواهد شد تا شما را به پایین اگر که اتفاق می افتد ؟ و یا آیا شما از من انتظار برای رفتن پایین؟" و در نهایت ما تصمیم گرفتیم ما را به نوبت رفتن به پایین.