"Michael Kohlhaas" یک سال 1810 رمان آلمانی شاعر و نمایشنامه نویس Heinrich von Kleist یک کار تقریبا کل فاجعه. سرعت آن و زمین شناسی نیروی قابل لمس از بند باز کردن:
روایت است که به شرح زیر است که در آن قهرمان eponymous به دنبال جبران بیش از یک تخلف جزئی است که هر دو satisfyingly atavistic و indelibly مدرن است. آزادانه در زندگی یک شانزدهم-قرن تاجر کتاب اولیه خشونت بی رویه—غارتگر, آتش سوزی, نقص عضو, اعدام, دهد, راه, در نیمه دوم آن به کیهانی inscrutability. اسب-فروشنده قسم خورده تلاش برای عدالت مانع توسط کدورت از قانون است. (که این رمان بود محبوب فرانتس کافکا است که شاید تعجب آور است. "این یک داستان خواندم با درست تقوا" او نوشت: به زودی به شود نامزد Felice بائر در سال 1913.) آن ته ابهام و حس بیهودگی پیش بینی مدرن رمان نزدیک به یک قرن نه تنها کافکا اما نویسندگان به عنوان نامتجانس به عنوان Samuel Beckett, توماس برنهارد, Witold Gombrowicz و J. M. Coetzee هستند غیر قابل تصور و بدون Kleist به عنوان مثال.
زندگی او مانند بسیاری از کار کوتاه بود و چشمگیر است. متولد ارشد هشت فرزند در فرانکفورت an der دیگر Kleist عضو پوتسدام گارد هنگ در چهارده; مبارزه ناپلئون; به طور خلاصه مورد مطالعه قرار قانون; تجربه "کانت بحران" که در آن او نومید شدند از دلایل; سرگردان جور در پاریس و سوئیس; قطع تعامل خود را به یک آلمانی pastellist; دستگیر شد توسط فرانسه به عنوان یک امکان جاسوسی; دچار شکست عصبی و کشته های خود را در سی و چهار در ساحل وانسی, در یک پیمان خودکشی با یک بیماری علاج ، کار خود را اغلب eulogized اروپایی فرهنگ بالا که می تواند تحریک opprobrium از آن بزرگتر دولتمردان. (گوته که Kleist هر دو تحسین و نفرت به نام او "نوردیک فانتوم acrimony و مالیخولیا.") او جلب شده بود به یک زندگی regimented تقریبا نظامی سفارش حتی به عنوان بی نظمی روانی او را فرا گرفته. این درگیری آشنایی Kleist را œuvre قابل توجه آن حتی تکان دهنده حس تناقض و آشفتگی.
"Michael Kohlhaas" که به تازگی درخواست صدور مجدد توسط مسیرهای جدید و درخشان در ترجمه جدید از مایکل هافمن باعث می شود برای خوب نقطه ورود به Kleist را پرشور چیز عجیب و غریب, هیستریک و عمیقا عجیب و غریب بدن کار می کنند. آن شروع می شود آن را به عنوان به پایان می رسد اداری گرفتاری. Kohlhaas مسیر به لایپزیگ, بازار متوقف شده است توسط یک دژبان در استخدام شوالیه ونزل فون Tronka که خواسته به دیدن یک سفر اجازه. فاقد لازم ویزا Kohlhaas است وادار به ترک دو از بهترین اسب به عنوان وثیقه همراه قابل اعتماد داماد به تماشای بیش از آنها را. در حالی که عبور از درسدن او می آموزد از یک دفتر اسناد رسمی دولت که مجوز است که در واقع یک افسانه است. به طوری که اغلب رخ می دهد در "Michael Kohlhaas" قانون است و تنها استناد به ریخت توسط انسان cupidity. این دژبان صرفا یک نماد برای اولین بار از چهره های مختلف که آگاهی از قانون اجازه می دهد تا آنها را به شکل و یا منحرف آن را به صورت خصوصی با هدف. Kleist معرفی خود خدمت تکنوکرات مترجم ادبیات مدرن.
فوق العاده cruelties احاطه Kohlhaas در جانشینی سریع. او را برمی گرداند برای پیدا کردن اسب در نزدیکی فروپاشی و داماد شدت مورد ضرب و شتم. خواسته های خود را برای جبران می خندید با Tronka و همراهان او. در یک رنگ پریده به نوبه خود, همسر مورد علاقه خود را است ضرب مجروح در حالی که آوردن تقاضای خود را قبل از حاکمیت. (یک overzealous گارد له او جناغ سینه.) Kleist ارائه می دهد کمی روانی چاشنی زدن به این جشن بزرگ رنج می برند. قهرمان خود را شکست هستند رله با فشرده سازی و impassivity از یک تمثیل البته کسی که اخلاقی ثابت گریزان. Kleist می آید به ساکن همان وحشتناک دور به عنوان کار خدا بی رحم, obscurely انگیزه و بالا نیست کمی مسخره.
پس از چنین دقیق پورنو, Kohlhaas هدر هیچ زمان در وقف خود را به "کسب و کار از انتقام است." نصب و راه اندازی یک گروه از مردان وفادار او حملات Tronka قلعه در شب هنگام کشتن هر کس او را می یابد و سوزاندن قلعه به آن پایه است. زمانی که خود معدن موفق به فرار او درآمد حاصل برای حمله به مناطق جوامع سوزاندن خانه ها و کلیساها و تار و مار نظامی جدا فرستاده برای سرکوب شورش خود را. خود را در عفو است در نهایت با میانجیگری توسط هیچ یک دیگر از مارتین لوتر. (خود را غیر محتمل, مخفی tête-à-tête یک دیالکتیک تعجب می کنم. "دیوانه گیج کننده و هولناک مرد" لوتر تماس او.) در حالی که Kohlhaas در انتظار محاکمه در درسدن یک دام است مجموعه ای با نامه ای از یکی از غارتگران. او داده شده است تا به عنوان یک خائن و بی درنگ محکوم کشیده می شود و quartered.
Kohlhaas است مثالی برای نوع خاصی از شخصیت: مرد کوچک باعث فراتر از حد تحمل. این رقم اساسا مدرن و به خوبی در داستان و فیلم. ما تشویق این بد استفاده مردان—Andreas Pum در یوسف راث رمان "شورش" می گویند و یا ویلیام فاستر در Joel Schumacher فیلم "سقوط"—به عنوان آنها داد و بیداد fruitlessly در برابر جوامعی که سرکوب آنها. شهدا یا معنوی تروریست ها خود را بی قانونی آنها می توان یک وضوح رد شهروند به طور متوسط. خود اقتدار اخلاقی دقیقا به موازات شدت از كار خود رفتند. این شوالیه های immoderation همه اسب-فروشنده وارثان.