اگهی برای تحلیلگر: Richard C. فریدمن و سرکوب افسردگی من

Dr. F discernments به من کمک کرد تا کمتر عصبانی به قطب نمای من غم و اندوه خود را برای دیدن مردم در اطراف من به

توسط NEWS-SINGLE در 21 اردیبهشت 1399
Dr. Robert C. Friedman on a boat
Dr. F discernments به من کمک کرد تا کمتر عصبانی به قطب نمای من غم و اندوه خود را برای دیدن مردم در اطراف من به وضوح به عنوان Dr. F من دیدم.عکس ارمیا فریدمن

در سال 1995 من به شدت افسرده و سوار halfheartedly در فرآیند انتخاب یک روان درمانگر. من حداقل با یک دوجین بازگویی داستان من بارها و بارها در چه آمد به احساس می کنم مثل یک مطالعه تک صدایی. من کشیده شد به Richard C. فریدمن در بخشی به دلیل میل شدید برای وضوح و نظم است. من پایدار ترین دوست درمانگر به حال به شدت توصیه می شود او را. اما من احساس نمی گرمی از او که من فکر کردم من می خواستم. وجود شخص دیگری در حال اجرا است که تا به حال صنعتی-قدرت همدلی و فریبنده به سبک شخصی. پس از من تا به حال ملاقات با فریدمن چند بار من به او گفتم که او یکی از فینالیست. او گفت: ماده-از-factly "شما باید یک شديد روان-سلامت. من کاملا مهم در این زمینه من و شما خوش شانس هستید که من باید زمان و تمایل به شما را در." من این نمایش ظاهری از غرور اما من هم جالب اطمینان آن است. خود من اعتماد به نفس دراز خرد در اطراف من و او به نظر می رسید به طور خاص او می تواند درمان من است. من یک سال از یک تجربه آسیب زا با یک روانکاو که تا به حال توقیف عمل او ناگهان و من نمی خواهم به تحمل درمانی یکی دیگر از بحران است. من احساس کردند که من می تواند اعتماد فریدمن که او می دانست آنچه که او انجام شده بود. من نمی نیاز به جذابیت و او که قرار بود برای گول زدن من برای من هزینه. او را دیدم چیزی در من است که به ارزش زمان خود. من نمی دانم آنچه در آن بود و من نمی توانستم خودم را. اما من به طور غریزی می دانست که او می تواند به من کمک عملی هر آنچه او درک شده است. من چپ دیگر فینالیست توسط ایستگاه فرعی.

من کمی تصور که من را به دفتر خود هر پنج شنبه برای بعد از ربع قرن از آن زمان من سی و یک به وقت من پنجاه و شش. من اعتقاد روان درمانی, اما من تا به صورت کامل روانکاوی دوباره. ما توافق کردیم در هفته دو جلسه نود دقیقه. ما نمی ساخته اند آن را شش ماه گذشته اگر من تا به حال خیلی لذت بردم از شرکت خود را. او خنده دار بود و سخاوتمندانه از روح اما نیروی مغناطیسی که من نگه داشته در مدار خود او بود بی شفقت فراست. هیچ کس دیگری دیده بود من به وضوح به عنوان او. من سعی می کنم به نوشتن و زندگی صادقانه اما من همچنین ساخت خودم در تمام روابط انسانی و من خیلی کمتر با فریدمن از با هر کس دیگری. بیش از زمان من شروع به مراجعه به او محبت به عنوان Dr. F.

من صرف چند سال اول carapaced قبلی مشکلاتی که مانع از باز کردن. او به نظر می رسید unfazed توسط من رزرو. بر خلاف قبلی من تحلیلگر, Dr. F هرگز گمراه کننده است. او داده شده بود به پرواز از تغزل در نفیس ، او با توجه به گفتمان روشنفکری در یک اتاق زرد پر از مقالات در حدود کثیف, هرج و مرج روشن در درجه اول توسط unflattering لوستر. من خودم را در تغزل بیش از حد اغلب. حتی به عنوان من بنا دفاعی در جلسه من با دکتر اف او بی دریغ مجهز به رادار نافذ زمین است که می تواند تشخیص قنات مبانی سازه مدتها پیش نابود شده است. من می خواستم او را به مثل من; من می خواستم هر کس به مانند من. در عین حال حتی در تلاطم انتقال من می دانستم که در آن در اوایل روز است که به شهوت و میل خود من بود از توجه به او.

او به نظر می رسید به یک را از فولاد یک عزم راسخ دارم و او اغلب با صحبت تکان دهنده یقین است. به عنوان یک عمده در ارتش او تا به حال مواجه می شوند شرایط شدید که گالوانیزه او. این غم و اندوه و درد از سربازان بازگشته از ویتنام به او یک درک جدید برای آنچه روح و روان انسان می تواند تحمل و او را متقاعد که حتی کسانی که در ترسناک تنگه می تواند کمک کرد. او به ندرت پیشنهاد هر چیزی به عنوان یک احتمال او در صحبت مطلق. در عین حال او نیز قدردانی مشروط است. من اغلب می خواستم برای مرتب کردن مردم به قطبی دسته به ترسیم خوب و بد. او را به هیچ یک از آن. در حالی که من سعی کردم برای رسیدن به مفرد آیات که در معرض کسی کل شخصیت Dr. F می گویند بارها و بارها "شما در حال صحبت کردن در مورد یک فرد. مردم نیست و ساده است. آنها پر از نکات دقیق وظریف و تناقض است."

در اوایل سی سالگی من خودم در نظر گرفته غم انگیز شخص که زندگی هرگز کار خواهد بود. چند سال در, Dr. F. گفت: "اگر شما می خواهید برای ساخت یک سازنده رابطه عشق شما آنچه در آن طول می کشد." او تا به حال شده است به طوری هوشیار تا آن زمان که اعتماد به نفس خود را به من داد قابل تامل است. من نمی تواند وانمود کند که او خیالی یا دست بالا گرفته چرا که او تا به حال نکردن اطمینان در مورد بسیاری از چیزهایی که در بسیاری از موارد است. او در حال حاضر averred که من تا به حال انعطاف پذیری برای یک زندگی خوب است که من می خواهم با کسی که من می تواند کودکان اگر من می خواستم و دوست دارم آنها را اگر من تا به حال آنها که نوشتن من می تواند پیدا کردن مخاطبان خود و کمک به دیگران است.

من به ندرت گریه با Dr. F. او یک جعبه بافت درست در کنار بزرگ Eames صندلی که من نشسته بر تمام کسانی که پنج شنبه ها. اما من احساس نمی کنم نیاز به علامت گذاری داستان من با اشک. ما صحبت در مورد من گریه نمی کند. من تا به حال تصور آن دفاع اما او فکر کرد در غیر این صورت. او کمک به من به نوبه خود اين غم به غم و اندوه مشترک و ما اغلب پردازش چیزهایی که در مورد من در حال حاضر می خواهم گریه در جای دیگر. او در اتاق کوچک برای احساسات. خود هدف نیست به کسی را دست انداختن و بیشتر احساسات شدید از من به عنوان قبلی من تحلیلگر انجام داده بود اما به وضع لخت شبکه های تردید در پشت هر احساس من تا به حال—و تردید نیست و در کل یک گریان دولت است. من theatricalize زندگی خود من و او سخت dramaturg از من زیاده. در طول زمان با او من کمتر شد ، او توضیح داده من به عنوان "بسیار واکنشی" و ما مشغول به کار بودن من کمتر.

در اوایل زندگی حرفه ای دکتر F حال بررسی نقش که خستگی در خطاهای پزشکی ساخته شده توسط کارورزان و دستياران. او نشان داده که مجازات برنامه آسیب دیده نه تنها نخستین پزشکان بلکه بیماران خود وحی است که انقلابی عمل بیمارستان. سپس او به توسعه بعید است علاقه به "منحرف جنسی" نوشتن "مرد همجنسگرایی" این کتاب از سال 1988 که destigmatized همجنسگرایی در زمینه روانکاوی. آن را نه یک موضوع محبوب در میان راست پزشکان و تمایل خود را برای دیدن گی مردم به عنوان برابر بسته بندی رادیکال پانچ حتی مدت ها پس از آن نظرات وارد جریان اصلی. Dr. F نه تنها پذیرفته شده است که همجنسگرایی احتمالا بیولوژیکی بلکه averred که آن را کسری. سپس او چیزی فوق العاده: او ستایش قدرت و انرژی و زنده دلی, گی مردم. او در کتاب خود نوشت "معاصر پزشک دیگر نیاز به در نظر گرفتن که چرا همجنسگرا مردان پارانوئید از آنجا که هیچ مدرکی وجود ندارد که آنها به طور کلی هستند. آن را در حال حاضر باید پرسید چرا همجنسگرا مردان هستند نه بیشتر پارانوئید. همجنسگرایی در دوران کودکی آغاز می شود و بسیاری از افراد همجنسگرا رشد در محیط های که در حال virulently ضد همجنس و جنسیتی. یکی ممکن است انتظار می رود که به عنوان یک نتیجه . . . همجنسگرا مردان تمایل به توسعه پارانوئید آسيبشناسی. پس از این رخ نمی دهد با غیر معمول فرکانس ما باید بپرسید که آیا غیر منتظره ای ماهر مکانیسم های مقابله ای همزیستی با همجنسگرایی در بسیاری از افراد است."

چون من به او گفته بود در اولین جلسه ای است که من نمی توانستم تحمل دیگری ناگهانی ختم او به من گفت که در اوایل خود را در مورد آسیب پذیری فیزیکی. او در مورد نیاز های متعدد قلبی روش و در درمان آن است. در طول سال ها او از دست رفته به جلسات به دلیل قلب مربوط به مداخلات و او همیشه به من می گفت چه می گذرد. در این راستا ما به متقابل بودن. او گفت که من سزاوار می دانم. او خصوصی حتی گاهی اوقات مرموز بلکه بی پرده است. دانستن زمانی که او دچار یک شکست set me free به جونگ بقیه از زمان.

بر خلاف بسیاری از درمانگران و تحلیلگران او بسیار زیاد بود و او را درک مغز و بدن و نحوه ارتباط آنها. برای خود من و نه پیچیده psychopharmacological نیازهای او با اشاره مرا به خود eponymous همکار, Richard A. فریدمن که هدایت زیست شناسی مغز من همیشه از. آنها حرفه ای همکاران و دوستان شخصی.

شاید پنج سال به کار ما هم که من به پایان رسید تا در اجتماعی, صحبت با یکی دیگر از روانپزشک به من گفت در مورد Dr. F مشکل ازدواج و فرزند از او جدا شد. من نمی خواهم برای مقابله با Dr. F با شایعات, اما من احساس نمی کنم می تواند در درمان بدون بیان آنچه من می دانستم که. بنابراین من به او گفت آنچه که من شنیده ام. او به سادگی گفت: که او احساس عمیق پشیمانی در مورد اشتباهات او ساخته شده است که زندگی شخصی او تا به حال هیچ ارتباطی ما با هم کار کنند. من چندان مطمئن نیستم. چند هفته بعد او گفت: او می خواست به من بگوید که او فوق العاده از, ازدواج, است که همسر خود را به نام سو و این که آنها تا به حال یک پسر رشد ارمیا و آنها را ستایش. ما باز تعجب آور متقابل آن روز که او ساخته شده بود نه معمول خود راه برقراری ارتباط با بیماران. بیش از دو دهه است که به دنبال او ارائه شده گاه به گاه, معمولا, شاد, نگاه اجمالی به ازدواج خود و تجربه شخصی است. من آمد به می دانم Dr. F زندگی توسط پروکسی. اتفاقی من مصاحبه یکی از دوستان نزدیک خود را به صورت یک کتاب نوشتم. هنجار روزنتال ستایش Dr. F و Dr. F صحبت در مورد هنجار با شوق و ذوق. البته Dr. F کنترل سمت خود را از ما گفت و گو و آنچه من می دانستم که در مورد زندگی او تنها آنچه که او را انتخاب کرد و به من بگوید; اما من متقاعد شده ام که او تا به حال ساخته شده برای خود و نوع زندگی او بود که به ساخت.

در طول اولین دهه هم من گرفتار خودم در دو روابط عاشقانه به پایان رسید که در ویرانی. پس از دومین انشعاب در سال 1999 من کبوتر به افسردگی است. من universalized خستگی ناپذیر. من مطمئن بود که من بیش از حد آسیب دیده را به هر چیزی کار می کنند. Dr. F فکر می کردم همه چیز foundered بود چون من تا به حال ساخته شده ضعیف رابطه انتخاب و که من می تواند بهتر. من ازدحام در Eames صندلی زانو تا زیر چانه من غرق در ناامیدی. او گفت: هرگز مرا به جلو و من و جوراب و با آن اما او هم گفت که من اشتباه می تواند آموزنده است. او implacably آرام است. آرامش او اذیت من است. در حالی که ریچارد A. فریدمن کار می کرد به شدت در بیوشیمی, Dr. F به سادگی گفت که من تا به حال جان سالم به در دیگر افسردگی و زنده ماندن خواهد بود. او به من خانه خود را, تعداد, حال, و گفت: من باید در تماس اگر من احساس افسردگی شد افزایش. زمانی که من افسرده او خواهد بود در تماس با پدر من (زمانی که من جوانتر بود) و یا با شوهرم (در سال بعد) و به آنها بگویید که چگونه به نگه داشتن چشم در من. ما توافق کردیم که حفظ حریم خصوصی بیمار در طول یک بحران وحشتناکی مبالغهشده.

در سال 2001 من ملاقات جان. رابطه ما تا به حال یک سنگی, شروع, اما, Dr. F معتقد بودند این یکی کار می کنند—و اگر آن را نمی, من را در پیدا کردن یکی دیگر. او مربی من در کنار و من رفتم از طریق یک فاز از اشتیاق برای پنج شنبه ها, وقتی که من می تواند درجه نارضایتی که من تا به حال بردبار و ذکر در خانه. Dr. F اغلب در زمان جان به سمت در استدلال من بازگو کرد که تشدید اما عاقلانه است. جان و من برخی از زوج درمانی, اما من اغلب پیدا کردم من می تواند شرایط چه بوده است گفت: ما مشاور تنها پس از آن تا به حال به دست آورده Dr. F مجوز و پروانه. یک راه یا دیگری ما ساخته شده آن را از طریق دوره خشن و از طریق مذاکره در مورد داشتن یک خانواده است. زندگی من شروع به شکل گرفتن است. زمانی که جان من و ازدواج در انگلستان در سال 2007 من دعوت Dr. F که سزاوار اعتبار زیادی برای رسیدن به این لحظه. من آرامش با داشتن او وجود دارد و او نشسته در کنار خاخام که برکت اتحادیه. که مقدس جدول.

در طول سال من نوشتن چیزهایی که او گفت که به خصوص شوخ یا باهوشتر. یک شنبه من تقریبا هیستریک در مورد بی عدالتی از کسی که به من اعتماد کرد. زمانی که من اذعان کرد که من زیاده اما شکایت کرده که من نمی توانستم خودم آرام گفت: "شما باید یک مخزن مستقل بیقراری که شما ضمیمه به هر شرایط زندگی راه خود را می آیند." زمانی که من صحبت در مورد کسی که احساس کردم تا به حال مرا درمان بی میلی گفت: "او یکی از آن دسته از افرادی که احساس تنهایی دوست داشتن کسی دیگری نه افزایش آن. او نه کسی که احساس می کند که سایر افراد افزایش می دهد او معتقد است آن داراي او و این که او چگونه عمل می کند." من شکایت کرده است که کسی که می خواستم به پرتاب من زیر اتوبوس; Dr. F گفت: "شما تحت اتوبوس در حال حاضر. فقط سعی کنید به Gumby و مقابله با تاثیر است." و زمانی که من گفت: من احساس می کنم آن را به ارزش طولانی کردن بحث با کسی که به من صدمه دیده بد به او گفت: "اجازه نمی دهد قضاوت خوب به upstaged توسط بشر دوستانه ارسال مقاله."

Dr. F سرگرم شد توسط من عادت ضبط چنین اظهاراتی بر روی کارت های شاخص او نگه داشته در کنار صندلی که من نشسته ، "اما آیا شما برنامه ریزی برای انجام با آنها ؟" او می پرسند و من می خواهم به او بگویید که در مورد این رمان من بود به نوشتن مجموعه ای در یک روانپزشک ، آن را هرگز به من رخ داده است که خود را aphoristic سخنان خود را برای اولین بار در یک ياد مانند این یکی. هنگامی که کسی تا به حال با من برخورد بد من گفت که وضعیت ساخته شده من می خواهم به خودکشی. "چرا شما نمی کشتن او و ترک کردن واسطه?" Dr. F گفت. زمانی که من در توصیف این اختلال در یک آشنایی را به ازدواج او گفت: "او فکر کرد که او می تواند با استفاده از ثروت خود را به او انجام آنچه او می خواست و او فکر او می تواند با استفاده از ثروت خود را به انجام آنچه او می خواست. آنها هر دو نا امید شده است." اما این امر می تواند یک اشتباه را نشان می دهد که رابطه ما شد مبتنی بر حاضر جوابی. در اواخر کار ما به من گفت که من در هرج و مرج افسردگی و احساس من ذوب دور. او به من نگاه کرد برای یک لحظه و سپس گفت: "اگر شما را تبدیل به یک استخر آب من پیدا کردن یک شیشه است."

برخی از مردم به درمان چرا که آنها می خواهند برای رهایی از محدودیت های خود را. من می خواستم برای شکستن برخی از من بود—اما آنچه که من واقعا می خواستم مهار شد. زمانی که من کشف و به دست آورد راه هایی برای رهایی او به طور مداوم در بر داشت شیشه ای. در زمان های دیگر که من احساس سلامت روانی پایدار بود از من پرسید این ابزار از صرف وقت بسیار در درمان است. من گاهی اوقات می خواستم من پنج شنبه ها برای مقاصد دیگر. اما زمانی که من احساس حتی لحظه ای unhinged من می تواند به Dr. F و به او بگویید که چه می گذرد و ماهیت خود را گوش دادن و صاف کردن دندانه دار خط از زندگی عاطفی. او اذعان کرد که من تا به حال بسیار گسترده ای عاطفی محدوده و دلسرد من گاه به گاه آرزو می کنم که آن را باریک تر می شود. "شما زنده تر از زندگی بیشتر مردم" او یک بار گفت. او فکر نمی کنم من تا به حال کمتر احساس خواهند برد; او فکر کردم من تا به حال به یاد بگیرند که چگونه به جای اسب و گله احساسات من با درک ریشه های خود را با وضوح بیشتری. کار ما بود به شدت روان در این راستا; من بررسی آنچه که من احساس درک ریشه های خود را و پس از defanged از غم و اندوه و وحشت است که در محاصره من وقتی که من ناخوش شد. ما هر دو می دانستند که من تا به حال هسته ناپایداریهای اما او باور نمی کند که من در ابتدا که آنها غیر قابل کنترل; او معتقد بود که آنها را می توان تنظیم شده است. کار ما بود بینش گرا در اصطلاحات مخصوص یک صنف ما بعد; من نمی توانستم تصور کنید که چه درمان خواهد بود و اگر نیست آن را برای بینش. Dr. F discernments به من کمک کرد تا کمتر عصبانی به قطب نمای من غم و اندوه خود را برای دیدن مردم در اطراف من به وضوح به عنوان Dr. F من دیدم. بینش دراز پشت خود خورنده شوخ طبعی است. بینش او را به نوعی به من وقتی که من نامهربان به خودم. او ساخته شده من فکر می کنم حتی زمانی که من نمی خواهم به. او بر این باور است که احساسات بودند حقایق است.

برای چهلمین روز تولد او به من داد یک Steuben قلب شیشه ای. هنگامی که پسر من جورج متولد شد او به من داد یک چینی کوچک جعبه با "G" در آن; من قرار دادن یک قفل از مو از جورج اول کوتاه کردن مو در آن نشسته است و آن را بر روی میز در اتاق خواب ما. هنگامی که او به من داد یک مجموعه ای از سی دی از باخ کامل پیانو, موسیقی و من اغلب گوش دادن به موسیقی در حالی که من می نویسم; من با گوش دادن به آن در حال حاضر. من به او گاه به گاه هدایای کریسمس با دقت انتخاب شده ، ما لذت می برد این مواد مبادلات. من یک بیت از یک شیک پوش در حالی که دکتر F بود و نه یک مرد از نفس سبک شخصی. او هر چند یک مجموعه قابل توجهی از کراوات و من قدردانی از او در مورد علاقه های شما. ما نقطه تماس بود عقل اما جهان فیزیکی ما ساکنان هر چند در ظاهر مشترک اندکی از ماده است. در سال 2016 پسرش, ارمیا, حال, دختر, تس, Dr. F اولین نوه. او در مورد آنچه که تعجب او شد. او به من نشان داد تصاویر, اما زمانی که من به او یک نوزاد در حال حاضر او به نظر می رسید flummoxed.

دو سال پیش Dr. F به حال زونا و در زمان تقریبا چهار ماه ، من می دانستم که او اختصاص داده شده بود به کار خود را در بیست و سه سال او تا به حال از دست رفته و تنها تعداد انگشت شماری از جلسات. هنگامی که ما در نهایت ملاقات دوباره او را تکان داد کمی برگزار شد بر روی میز خود را زمانی که او ایستاده بود. او در توصیف وحشتناک درد نوروپاتيک که تا به حال ادامه برای ماه می باشد. او تا به حال شده است تجویز فنتانیل او به من گفت: اما یک روز متوجه می شوند که او معتاد شدن اما نه دستیابی به بی دردی او پاره پاره خود را وصله و حل و فصل را بدون آن انجام دهد. او هنوز در درد هنگام ملاقات ما اما هیچ چیز ضروری در او تغییر کرده بود. او در مورد شکایت را برای مراقبت از او را با چیزی نزدیک به خلسه. او تا به حال شده است unflagging; او نمی خواهد که جان سالم به در برد ،

آن را در این ماه است که به دنبال آن است که من از او پرسیدم که آیا رابطه ما فراتر معاملاتي. او گفت: "البته آن را ندارد. ما ساخته شده است چیزی بسیار واقعی بیش از این سال است. ما یکدیگر را دوست دارم." من گفتم: "این چیزی است که من فکر می کردم, اما من می خواستم مطمئن" و او دست هایش را در روش مشخصه. من در زمان به امضای برخی از پیام های ایمیل "با عشق اندرو"—اما او همیشه به پایان رسید "گرم احترام, RCF, MD." او گفت: من می توانم او را Rick اما من خیلی استفاده Dr. F که من هرگز ساخته شده سوئیچ. بموقع یک روانپزشک برجسته با آنها من تا به حال مسیرهای عبور, Dr. F به من گفت که او می توانست تا به حال بیشتر عمومی حرفه ای اگر او تا به حال "بازی"—یک بازی او فکر کرد که من بیش از او. من از او پرسیدم که آیا او ابراز تاسف خود را انتخاب کنید. او آهی کشید و گفت: من تعجب,, "بله, اندرو, من آن را پشیمانی." سپس او متوقف شد و افزود drily, "من می توانم آن را انجام داده اند که دیگر راه بدون عظیم روانی فشار است. آن را به ارزش آن را به من. اما من آن را پشیمانی به هر حال."

Latterly او مرا هدایت از طریق یک بحران خانواده و خیره به پایین سفت افسردگی که برای من در سال 2018 است. من اغلب تصور او برگزار سلامت عقل من در دست او است. اما او همچنین گاهی اوقات خندید من که من پیدا کردم ناراحت کننده. من می خواهم آنچه که من فکر معقول بیانیه و او را به نشستن در صندلی خود و به یکی از کامل خود را-بویژه guffaws. من می خواهم به او بگویید که او مرا عصبانی trivializing آنچه که من در تلاش بود صادقانه به فاش کردن. حدود نیمی از زمان او ساخته شده من خنده هم در پایان. حدود نیمی از زمانی که من سمت چپ دفتر خود ادای سوگند من هرگز بازگشت.

من باید توجه داشته باشید که در حالی که دکتر F بینش های دیدنی و جذاب بود خود را عملی می تواند بی منطق. او توصیه در برابر روابط خاصی که تبدیل به حفظ ، او پیشنهاد کرد دوره از عمل با خانواده من است که تنها می تواند منجر به فاجعه است. او پیشنهاد کرد که یکی از بستگان که نشان داد برخی از چالش ها در بیمارستان بستری شود بلافاصله; فرد در سوال فقط نیاز به برخی از درمان. او را مورد سوال چیزهایی که من صرف پول در راه است که به نظر می رسید به تراز مالی خود را با ارزش به جای من. اما او همچنین پیشنهاد عجیب هزینه های که به وضوح از لیگ من. "چرا شما استخدام کسی برای رسیدگی به آن?" او بپرسید و یا "چرا شما نمی توانید یک هواپیما؟" او فکر کرد که من درد پشت پایین تر فاجعه بار بود در حالی که من فکر کردم آن صرفا آزار دهنده و پیشنهاد بالای شهر ورزشگاه که در آن چینی prizefighters می تواند به من دستور چگونه برای حذف آن از طریق استفاده از اکروبات ورزشهای سبک بدون وسیله. او به من گفت که بهترین راه برای از دست دادن وزن به نوشیدن دو خونین مریم هر شب و جست و خیز شام. او گاهی اوقات تلاش برای محروم کردن من نوشتن در مورد مشکلات شخصی هر چند نوشتن در مورد چنین مشکلاتی این است که جوهر از آنچه من انجام.

بیشتر نگران کننده او پیش بینی هوموفوبیا بر روی مردم به چه کسی آن را نمی اعمال می شود و بنابراین بنابراین به طور مداوم که من شروع به تعجب آنچه که هوموفوبیا درنگ در او. زمانی که برادر من من را دعوت نمی کند به آپارتمان خود را در حالی که برای او پیشنهاد ممکن است چرا که او نمی خواست مردم در لابی در معرض سکس خواهر و برادر. هنگامی که پدر من نا امید برخی از انتظارات او فکر آن را هوموفوبیا دوباره حتی به عنوان ما به بررسی آنچه به نظر می رسید به من مانند بیشتر محتمل انگیزه. به عنوان او از من خواست ساده لوحانه سوال در مورد, گی, شیوه ها و پیشنهاد بی منطق پیشنهادات در مورد من صمیمی زندگی من تا به حال به خودم یادآوری کنم که دکتر F مشاهده شده گی و زندگی بود, گی, بیماران, اما, بود, خارج, گی فرهنگ است.

من سلامت روانی همیشه خواهد بود تا حدودی متزلزل اما در بسیاری از, من این زندگی من امیدوار است زمانی که من برای اولین بار نشست که Eames صندلی. من با خوشحالی ازدواج کودکان آنها را دوست دارم لذت بردن از موفقیت شغلی مناسب. من یک رابطه متعادل با خانواده من از مبدا. من یک بار گفتم Dr. F که اگر من تا به حال شده است قادر به دیدن یک روز از زندگی من پنجاه زمانی که من برای اولین بار وارد دفتر من نمی خواهد که تا به حال از طریق خیلی غم و اندوه و خطر در طول راه. او پاسخ داد که اگر من تا به حال رفته طریق بسیار غم و اندوه و خطر در طول راه من نمی خواهد که به پایان رسید تا با زندگی من بود.

سه هفته به کروناویروس خاموش من یک تماس از شکایت یک تماس من همیشه مخوف و برای آن من بود با این وجود آماده. Dr. F مرده بود ظاهرا از مجتمع سوخت و ساز مسائل و فشار خون پایین. ما نمی دانیم که اگر COVID-19 تا به حال نقش داشته است. شکایت کرده بود تصمیم گرفتند در برابر یک شکافی در زمینههایی که وجود دارد بیشتر اهداف فوری برای پرسنل پزشکی در طول بیماری همه گیر. خروج خود را به من چپ بیبهره نه تنها از او بلکه از خود من تاریخچه و برخی از درون من زندگی است. او مرده بود به سرعت به عنوان مردم این روزها. من هرگز دوباره رفتن به دفتر خود در پارک مرکزی غرب, که در آن بسیاری از زندگی عاطفی افزایش یافته بود به زبان; هرگز دوباره احساس سوزش خفیف در مورد گره در طناب خود را از لامپ طبقه ، تک و خسته فیروزه حوله دست خود را در حمام; هرگز دوباره تحریک ناگهانی خود را خنده. من هرگز دوباره دراز کت من بیش از کتاب در daybed; ما هرگز دوباره بحث در مورد باخ موتزارت فروید. برای بیست و پنج سال من در دانه چوب در کنار میز او و دیدم چهره انسان, اما آن را هرگز به نظر می رسید مثل این لحظه مناسب به آنها نشان می دهد به او. من هرگز خواهد بود.

آن است که بشدت عجیب و غریب را از دست داده اند و او در طول شیوع کروناویروس—سخت تر چرا که ما نمی خواهد بود قادر به صحبت کردن از طریق احساسات پیچیده در اطراف همه گیر اما همچنین آسان تر به دلیل قرنطینه به معنای ریختن بسیاری از ساختارهای خارجی زندگی است. من را فراموش کرده ام گاهی اوقات که از دست دادن او را بیشتر دائمی از دست دادن هر کس و همه چیز است که پناه در محل. سپس همه ناگهانی من شوکه همه را دوباره و دوباره. من تا به حال همیشه خوشحال با سبیل خود را که شبیه یک اثر باقی مانده از نوزده-دهه هفتاد. در حال حاضر من خودم را در حال رشد سبیل: تا حدودی فقط به نگه داشتن زندگی سرگرم کننده و تا حدودی شاید در راه است که اعضای باند افتخار افتاده برادران با خالکوبی تصاویر آنها را بر روی بدن خود را. دلبستگی ما شده بود پوشش نقره ای در ابر از افسردگی است. به عنوان پدر من باقی مانده جسمی شدید اما کاهش در ظرفیت های در نود و سه, Dr. F هفتاد و نه و از لحاظ جسمی ضعیف و ناتوان باقی مانده بود کاملأ شفاف; او یک نوع متفاوت از پدر برای من. ما کمك پدر و مادر ما—اما از دست دادن آنها هنوز هم ویرانگر. انتقال سر در گم می شود آن را احساس مانند آن.

ما وجود داشته باشد برای خودمان در بخش های موجود در چشم دیگران و هنگامی که کسانی که دیگران ناپدید می شوند را می توانید مانند ما در حال حل کردن. مانند بسیاری از نویسندگان من گاهی اوقات احساس می شود که در زندگی من بود ورزش در گزارشات و تا به حال اغلب فکر می کردم که من در زندگی عاطفی پیچیده تجربه در مورد من چگونه خواهد بازشماری آن را به Dr. F. در گفتن او در این هفته درام من آنها را به داستان های من می تواند مدیریت. Dr. F نمی تواند صدمه دیده است با آنچه من گفتم و یا به سادگی می تواند وضع لخت داستان زیر داستان من با ظالم وضوح. مرگ او بیشتر احساس غیرواقعی و سپس آن را به طور ناگهانی عود دوباره و من شوکه نو. من می دانم که زمانی که ما بازگشت به زندگی در شهر نیویورک پس از coronavirus آن را همه احساس واقعی دوباره که من باید برای آمدن به مقابله با این واقعیت است که من از دست داده ام هر کس دیگری تنها به طور موقت اما Dr. F به طور دائم.

به عنوان دوستان در نهایت از من خواست در مورد پیدا کردن یک جدید درمانگر من مجبور شده اند به رسمیت شناختن است که در دهه پنجاه وجود دارد یک سطح از صمیمیت فراتر از آن من نیست به راحتی با افراد جدید است. من نمی نگه داشتن اسرار بزرگ از آنها, اما وجود دارد برخی از وحشی آسیب پذیری که من هیچ دیگر نمی تواند تظاهر به. Dr. F کمک کرد من که هستم. در برخی از سطح من تبدیل به خودم و نمی تواند تغییر اساسا از تراژدی. این طبیعت وسط سن. من می دانم که من انجام خواهد داد بیشتر روان درمانی; کسی که با من بیثباتیهای داخلی نیاز به یک چشم ناظر. به عنوان Dr. F یک بار گفت: "اندرو ما هرگز فراموش نکنید که در این اتاق است که شما به طور کامل قادر به گرفتن بیان آسانسور به زیرزمین معامله سلامت روان است." اما در حالی که یک درمان جدید ارتباط خواهد بود بدون شک از مد افتاده آن را هرگز خواهد بود مثل من فقط از دست داده است. من می توانم استنباط اطمینان و اسرار از خودم در مقابل شخص دیگری اما من می توانم آنها را غرق خواهد دیگر هیچ. در این روز که به دنبال سو, تماس, من پیدا کردم خودم را تصور چگونه Dr. F و من خواهد بود صحبت کردن در مورد آن است. شده است وجود دارد بدون از دست دادن بزرگ پس از گذشت مادر من است که من نمی خام با او; من احساس می کنم من باید بحث در مورد این موضوع با دکتر, F, اما Dr. F باقی مانده maddeningly در دسترس نیست به بحث در مورد مرگ خود را.

من را تصور کنید آنچه که من می گفت: اگر من تا به حال شناخته شده است که ما نهایی جلسه نهایی ما بود جلسه. من احساس نمی کنم که ما بسیار ناگفته گذاشته است. او به من کمک کرد پیدا کردن چیزی برای نگه داشتن بر روی: نه تنها قابل تصور, آینده, اما, همچنین شناخته شده گذشته است. من دست او را با تمام قلب من, اما من می دانم که آنچه که من احساس غم و اندوه و ناامیدی نیست. به عنوان من همچنان به صحبت کردن با او را در سر من می شنوم آرام و مداوم راه او به من اطمینان که من می تواند مدیریت زندگی خود من است. زمانی که من یک بار به او گفت که من می ترسید ازدواج من بود foundering او گفت که با لبخند کنایه امیز "خطر در کمین اندرو. خطر نحوه lurks. اما شما به اندازه کافی قوی به صورت آن است."



tinyurlbitlyis.gdclck.ruulvis.netcutt.lyshrtco.de
آخرین مطالب