زمانی که من چهار یک جت بوئینگ با aqua stripe آورده جرالد فورد به سمت شرق شهرستان بندر ولادی وستک. او وجود دارد برای دیدار با رهبر اتحاد جماهیر شوروی لئونید برژنف و به بحث در مورد نکات ظریف از یک اسلحه-کنترل پیمان به نام نمک II. قبل از فورد ورود به این شهر رئیس حزب تبدیل مرکز شهر ولادی وستک به یک بی عیب تازه رنگ شده مجموعه فیلم است. مردان در اتوبوس ها گرد drunks و بی خانمان و سوار آنها در خارج از محدوده شهر برای "درمان است."
مذاکرات صورت گرفت و در یک آسایشگاه در یک روستا در نزدیکی Okeanskaya. حزب رئیس تصمیم گرفت که جاده از آسایشگاه به شهر ولادی وستک—مسیر همراه است که برژنف و فورد اتومبیل خواهد, سفر, در سفر گشت و گذار—را منعکس شهر تولد دوباره. در چند روز پلیس معلوم شد خانواده زندگی در کابین و ناب-tos در امتداد جاده و سوخته در خانه های خود. خدمه از کارگران کاهش چند صد نفر از منطقه Primorsky را بلندترین straightest firs, trucked آنها را در جنگل های اطراف گیر کرده و آنها را درست در امتداد جاده در تازه بولدوزر بانک ها از برف است. این یک تنوع در یک سنت دیرینه. برخی از مورخان ادعا می کنند که زمانی که فیلد مارشال Potemkin صف متروک بانک ها از رودخانه Dnieper با توخالی نقاشی استادانه نمای طول ملکه کاترین سفر به کریمه در سال 1787 او را برای کاترین بهره مند شوند اما برای تحت تاثیر قرار دادن فرستادگان خارجی در سفر ،
در روسیه حضور همیشه اهمیت بیشتری از واقعیت و قضاوت بر اساس ظاهر ما در زندگی سوسیالیستی Arcadia است که پدربزرگ و مادربزرگ های ما تا به حال قربانی خود را به ساخت. این است که چگونه من در مورد کشور ما حتی پس از ما به سمت چپ آن است. این یک اعتقاد القا تقریبا از بدو تولد با کارتون و کتاب های رنگ آمیزی, توسط مهد کودک "upbringers" که به ما آموخت که "دبیر کل است که کودکان را بهترین دوست" و به صراحت با ما معلمان است. پدر و مادر من در نظر گرفته من میهن پرستی جالب اینجاست اما می دانستم که بهتر از آن را در تضاد مبادا من تکرار خصوصی خود را, جوک و نظرات در کلاس.
تا آنجا که من می توانید ببینید بزرگ انقلاب سوسیالیستی اکتبر محو قرن ها از کلاس جنگ و نابرابری جنگ بزرگ میهنی برنده شد و ترور بود کنار گذاشته توسط نیکیتا خروشچف و mothballed توسط برژنف. چیزی زیادی باقی می ماند که باید انجام شود ؟ اقتصاد شوروی شد دومین پس از ایالات متحده است. در سال 1974 به طور متوسط شوروی کارگر ساخته شده و به عنوان یک آمریکایی در ابتدا از نوزده-بیست و زندگی در سرانه فضای طبقه هشتاد و دو متر مربع یک سوم که از همتای آمریکایی خود را. در عین حال ما مراقبان و معلمان به ما یادآوری هفتگی که کشور ما افتخار پیشرفت ایالات متحده نمی تواند: رایگان مراقبت های پزشکی و آموزش و پرورش, برابری جنسیتی نزدیک به کل سواد و ماشین آلات در هر یک از مناطق کشور که توزیع مخلوطی از آب معدنی و میوه شربت به partaken از یک مشترک شیشه ای.
جایی بود که این ناز و نعمت بیشتر آشکار از تلویزیون. این عدم برنامه نویسی مستند در مورد برنامه ریزی شهری در بلغارستان استالین دوران موزیکال و جنگ جهانی دوم درام ساخته شده است به تدریج به سوی سال جدید و در آستانه پخش یک پس از صرف غذا مراسم تقریبا در هر شوروی خانه چراغ های رنگی و زرق و برق دار در سال جدید, درختان, روشن برجسته روی صفحه. این برنامه شبیه جایزه نشان می دهد که برای افراد مسن. حزب nomenklatura در کت و شلوار سیاه و روابط—روابط تعظیم بوده است nixed به عنوان بورژوا دهه پیش از آن—و همسران خود را نشسته در دور جداول وحی کف داخلی ستاره ترانه و صفحه نمایش. معمولا این به معنای یک فیلم در مورد مونتاژ در سراسر کشور overfulfillment از برنامه پنج ساله به دنبال یک باس-باریتون حوله یک Glinka آریا و در نهایت یک medley توسط Alla Pugacheva ما دولت-تحریم lite-سنگ songstress. او tropically mascaraed چشم و سینتی سایزر-سنگین آبا pastiches—در مورد خورشید چیزی با نقاط رنگارنگ بهار صبح و بی تزویر عشق جوان—bleated از میلیون ها نفر از تلویزیون در سراسر یازده مناطق.
زیبایی گل همه در اطراف ما در مسکو. بسیار پایین تر از خیابان ایستگاه های مترو' دیوار و colonnades خوشحال من با برنز-امداد ارقام گوشت گوساله کشاورزان و جوش است. من از مادر بزرگم تامارا به من را به نمایشگاه دستاوردهای اقتصاد ملی پارک برای دیدن ورا Mukhina را تخریب مجسمه یاد ماندنی "کارگر و جمعی مزرعه زن است." من می دانستم که آن را به عنوان گردان مرکز Mosfilm آرم که قبل از "تراکتور رانندگان" و دیگر فیلم های مورد علاقه من فکر کردم من تشخیص داده و چیزی غیر قابل انکار, وابسته به عشق شهوانی در راه قدرت ساخته کارگر و پر گوشت, زن مزرعه خود را برگزار می داس و چکش و خیلی نزدیک به هم. در خانه من صفحه به صفحه از طریق تصویر کتاب از آثار تاریخی. به نظر من هیچ کدام نسبت به "سرزمین مادری تماس" در ولگوگراد که قبلا شناخته شده به عنوان استالینگراد, سایت برخی از جنگ بزرگ میهنی مرگبارترین جنگ. در هشتاد و پنج متر است و از جهان بلندترین مجسمه های یک شکل از یک زن thrusting یک شمشیر به هوا و striding در سراسر گستره آراسته چمن با بیان رزمی وجد.
من خیره شد بیش از حد در فضای داخلی از نانوایی ها و فروشگاه های مبلمان سیما یا جنبه بخصوص اتاق گچ بری سقف به کف با گروه یکسان پرتره از دفتر سیاسی—افراد خود را یکنواخت مرد مسن و سفید—به عنوان اینکه ما یک کشور جزیره ای است که تا به حال راه اندازی یک گروه پاپ به جهان آگاهی است. این دفتر سیاسی ما بود Menudo. تنها نقطه در امتداد دیوار از مغازه های ما نه پوشش داده شده با ماده چاپ شده بود که قرار گرفتن یک امده پلاستیک-محدود تومه به نام "کتاب شکایات و پیشنهادات." یک مداد خرد گره خورده است به یک رشته dangled در کنار آن است. اگر آن را در نظر گرفته شده برای جلب مشتریان به شکایت در مورد خطوط بی پایان و یا نشان می دهد این است که در این انبار بیش از یک تک انواع پنیر هیچ کس در زمان طعمه. این کتاب با خود اطمینان صفحات خالی شد موضوع صدها نفر از جوک خصوصی.
قبل از تعطیلات ملی, من, تماشا, تامارا, شوهر, میخائیل Mikhailovich, ظالمانه لغزش یک بطری براندی و برخی از پیچیده بسته به یک کیف برای ارائه به رئیس خود را یک مدیر منطقه ای که نام هرگز صحبت با صدای بلند در آپارتمان. میخائیل Mikhailovich ابلاغ آن به جای آن با جنبش های ظریف ابرو. فهمیدم که بدون این مرد خواهد بود وجود دارد هیچ روزانه trunkful از تولید و نه حتی یک ماشین به آن بار به که در کشور ما خطوط ترین زندگی گرديد فوری و برتر است.
من این تجربه دست اول پس از ثبت نام در کلاس اول. تامارا مطمئن ساخته شده است که آن را در هر مدرسه است اما در یک آکادمی برای پسران و دختران apparatchiks دیپلمات و عالی رتبه و افسران K. G. B. در آن آموزش زبان انگلیسی اجباری بود. شش صبح یک هفته میخائیل Mikhailovich به من رمه را به یک تقاطع نزدیک Noviye Cheryomushki مترو متوقف و مرا در مقابل مدرسه دهاتی نمای. مدرسه—یک ژاکت و شلوار اقیانوس آبی پلی استر با یک پچ به تصویر می کشد خورشید بیش از صفحات یک کتاب باز دوخته شده تا نیمه راه راست آستین بود تازه اتو. دوخته به من برگردان شد یک ستاره قرمز با چهره کودک لنین ارائه شده در طلا امداد مشابه serenely از مرکز آن است. ستاره مدلول عضویت در munchkin تقسیم کمونیست اخوان—شناخته شده به عنوان اکتبر کودکان oktyabryata—وظیفه و افتخار هر پسر و دختر در سن هفت تا نه است.
در روزهای شنبه من به ارمغان آورد ما معلم کلاس اول دبستان قطع hirt—اپل زده تامارا به عنوان پایین بازار است. معلم نام نینا Petrovna و او تقسیم ما روز به قلم, حفظ و صدای موج کپی کردن متن از تخته سیاه. گاهی اوقات ما با شتاب در گراف ما-کاغذ نوت بوک برای چند ساعت در سکوت چیزی که خوشحالی او به عنوان مثال از سن مناسب رفتار است. او هشدار داد ما روزانه در مورد خطرات ناشی از smudging جوهر در حاشیه و راه می رفت بالا و پایین راهرو به مطمئن شوید که ما دست به دست شد و بی عیب. "Povtorenie حصیر uchenyia," او می گویند: تکرار مادر یادگیری است. نینا Petrovna تا به حال شانه طول مو پس از رنگ پریده من فکر کردم او شسته و آن را هر روز صبح با صابون است که ميزان نشت آن از رنگ. او تشکیل شده چهره او در بیان غمگین فداکاری—ما تا به حال آموخته و در عین حال به افتراق جدیت از ناخشنودی حد انتظار از یک سوسیالیست مربی.