شریک زندگی من بوده است ساخت یک کلامی توجه داشته باشید هر بار که او می آید در سراسر یک نشانه ای از امید است. او خواستار این نشانه "نهال." یک دوست بی توجه سازمان های غیر انتفاعی می یابد هدف جدید ارائه وعده های غذایی بسته بندی برای جدا بزرگان در یک مهاجر جامعه است. نهال. یک مرد اجرا می شود, برهنه-chested در امتداد یک جاده در کنار اقیانوس هوا تکان دادن یک پرچم آبی با یک عکس از زمین است. نهال. ما در دیدار با گروهی از همسایگان ما که به جمع آوری امن و پاک در حیاط ما به اشتراک بگذارید برای چه آمده است به نام "BYOB اجتماعی-فاصله یک ساعت یک مبارک." نهال.
من شریک می داند که بیش از بسیاری از, چقدر بد یک نقطه ما هستید. او مشغول به کار در اورژانس طب کل زندگی بزرگسالان از آن به عنوان یک تکنولوژی معمولا یکی از اولین کسانی که شما ببینید زمانی که شما وارد در اتاق اورژانس. به عنوان فاجعه هماهنگ شهری در بیمارستان گذراند هفته در FEMA آموزش در آلاباما حفاری برای یک احتمال دقیقا مثل این گیر یادگیری چگونه برای بازیابی مناسب دارو از یک قفس که اطلاع مراکز کنترل و پیشگیری از بیماری هنگامی که آن را باز کرد.
او در بخش اورژانس دیگر با تشکر خوبی برای من است. ما نقل مکان کرد و در سراسر کشور به کالیفرنیا در سال گذشته به منطقه خلیج و برای اولین بار در زندگی خود او گرفته شده که نمی تواند جای او را در میان اولین پاسخ دهندگان. در عین حال او هنوز هم در ابتدا به ببینید که فدرال پاسخ نمی رفته راه خود را قرار است به. یکی از مقبول محل شریک زندگی من آموزش بود که دولت فدرال باید بهترین پاسخ را در چه آشکار و چه باید بکنید. این باعث می شود روزانه کاخ سفید جلسات دشوار است برای تماشای دانستن در حال حاضر که تنها چیزی که احتمالا کشنده تر و بیشتر ویروسی از COVID-19 در این لحظه است که یک رئیس جمهور را دروغ.
به تازگی من خودم فکر کردن در مورد کتاب ایستگاه یازدهتوسط امیلی سنت جان مندل که برد یک تجدید حیات در میان همه گیر است ، من لذت می برد postapocalyptic رمان برای بخش عمده ای از زندگی من ایستگاه یازده یکی از مورد علاقه های شما. تمرکز این کتاب یک گروه از نوازندگان به نام سفر سمفونی که از شهر به شهر در یک توخالی جهان و ارائه ساکنان با لذت و غنی سازی از طریق هنر است. یک طرف منجر کاروان حامل یک شعار از قسمت Star Trek: "از آنجا که بقا کافی است."
آمریکایی ها خواسته شده است که برای پاسخ به این سوال: کدام بخش از ما زنده خواهد ماند ؟ این بیماری نمی تواند کشتن همه ما اما آن را در حال حاضر فرفورژه بیش از حد از دست دادن برای ما برای فرار از این فاجعه کامل. این ضرر و زیان شده اند فشردن ما در سفت محافل غم و اندوه خفگی کسانی که می خواهم از دست داده بیشتر از قبل. یک همکار. همسایه درآمد. مادر من goddaughter. در حال حاضر ما هستند گفت: ما باید انتخاب کنید چه چیزی را ذخیره: ما راحتی ؟ ما بشریت ؟ بزرگان ما? ما شغل ؟ ما رای گیری حقوق ؟ شیوه زندگی ما? جامعه ما?
ما خواسته به انتخاب کنید که چگونه ما اولویت کارهای ما ارزش است. این سوال از ما چگونه "باز کردن این کشور" را به عنوان آن را قرار داده است و همچنین یک سوال در مورد چه چیزی و چه کسی زنده می ماند. آن است که نه تنها برای رئیس جمهور به پاسخ و یا برای فرمانداران و یا شهرداران و یا کارفرمایان یا نه. این یک سوال برای هر یک از ما در فردی ترین حس در مورد چگونه ما در تعامل با یک دیگر در مورد زمانی که و چگونه ما رفتن به فروشگاه مواد غذایی در مورد چگونه ما ارزش افرادی که صرف روز خود را غنی سازی فرزندان ما و به ما سواری در مورد آنچه ما هستند و نه مایل به سازش برای کارفرمایان ما. و در عین حال سخت ترین سوال ما درخواست خودمان را هنوز هم بیش از حد کوچک به دلیل زنده ماندن کافی است.
من بیم چه این بیماری همه گیر در فروشگاه برای ما و در عین حال من خودم با کمی دلتنگی برای ارزان راحتی از زندگی ما قبل از آن همه رفت. فقط چند سال پیش در واشنگتن, دی سی, شریک زندگی من و من به زندگی در آسیا shoebox یکی از بسیاری از این شهر وسیع جدید مجتمع های آپارتمانی که ساخته شده تا به صورت گزاف اجاره و پلاستیک وسایل با پشت بام استخر و چاله آتش و یک ورزشگاه پر از صنعتی دستگاه های تناسب اندام است که ورزش احساس کارخانه کار می کنند. ما دوست چند همسایه ما می دانستیم که در ساختمان بود اما دشوار است برای ساختن جامعه وجود دارد که در آن یکی می تواند در یک سرایدار بودن در انجام وظیفه در تمام ساعات برای دریافت بی پایان آمازون بسته بندی و غذایی-مونتاژ کیت اما نه در آن سرایدار که در اطراف برای مدت طولانی. دربان بود و همیشه بهترین فرد در ساختمان—که شغل: به حرف و در عین حال بیش از حد سازمان یافته و یکپارچه مرور 60 نیازهای مردم در یک بار مانند یک رهبر ارکستر. آنها ساخته شده ساختمان احساس علاقه داشتن به کمک آن مبهم بی امان ناپایداری و زودگذر راحتی. هر نوستالژی من احساس می کنم برای یک ساختمان مانند است که خو با من پشیمانی چگونه در کوتاه ترین زمان آن را به آخرین ساخته شده است و چگونه آن را به لینک به افرادی که خود را صرف زندگی وجود دارد.
ما بزرگترین شهرهای overstuffed با تنگ و در عین حال غیرقابل تحمل ساختمان زیرا کسانی که در شهرستانها تبدیل شده اند برندگان را-همه مراکز از زندگی آمریکایی. شغل برای روزنامه نگاران خوشه در انتخاب شهرهای بزرگ با نازک شدن پاسگاه در بسیاری از دیگر شهرستانها در سراسر کشور. این پرواز به شهرهای بزرگتر گریبان بسیاری از مشاغل فراتر از معدن برافروختن یک بحران مسکن بود که واقعا زندگی بحران بیکون از شغل خوب رسم ما مانند پروانه به مکان های که سوخته ما. مدتها قبل از coronavirus درست در خارج از درب ما مردم بدون خانه های انبوه تحت بزرگراه چرا که آنها نمی تواند در هر نقطه بهتر و با وجود بسیار زیاد گریخته از تخلیه شهرهای سراسر کشور که در آن زندگی همچنان ادامه دارد چرا که از آن خواهد شد. گرایش ملت رسانه های جمعی و فناوری, سیستم عامل آینده به عنوان آنها را از بزرگترین مترو اغلب اشاره ما به سمت بلندترین نسخه از خودمان به طوری که مردم ما را تماشا در تلویزیون و در برنامه های ما منعکس عمدتا محدوده باریک از قصه که می تواند متراکم کردن بزرگترین مخاطبان است.
هنگامی که من سمت چپ سی آن را در بخشی به دلیل من می دانستم که من نیاز به گوش دادن به معنی صدای گمشده در صدای ناهنجار و خشن از جمله خود من. و در حال حاضر من امیدوارم که صدای آرام در درون شما است که به شما گفتن به من به من گفتن که هیچ قصد بازگشت.
"طبیعی" است که از روی میز برای لحظه ای به عنوان یک گزینه. شاید این داستان تخیلی بود ما هم روز به روز. و شاید ما در حال حاضر واقعا باید به شکل از آنچه ما در آن داستان می شود. زندگی ما شده اند زدم به طور کامل خارج از ماشین چین دهنده, اما چقدر به ما پانتومیم یک حالت عادی است که رشد غیر طبیعی سال پیش. عادی از اینجا دنیایی است که ما قادر به با هم.
من امیدوارم که یک روز منعکس طنز که در حال حاضر بسیار در طول عمر من زمانی که من فکر کردم این ملت نمی تواند بیشتر از هم جدا ما آموزش داده شد که ما بهترین دفاع در برابر نامرئی دمدمی مزاج قاتل خواهد بود به فاصله خودمان را به بیشترین حد ممکن از یکدیگر است. و پس از آن که در سراسر شکاف به کشف کردن که آیا به گسترش آن و یا به نحوی پیدا کردن یک راه را به منظور جلب با هم.
در حال حاضر خیلی زود شروع به مارک هر نوع نقطه عطف است. و در عین حال اگر نشانه هایی از امید می تواند حتی نمی توان شاهد امید غیر ممکن می شود. این یک معمای. من از ترس حتی به کلمه صحبت می کنند با صدای بلند چون من احساس می کنم من نمی تواند اجازه آن را داشته باشد. نه در حال حاضر. نه با خیلی خطر نزدیک در دست است. امیدوارم که یک چیز از یک کمپین از سال گذشته زمانی که امریکا تا به حال رهبران. چه از چپ به ما اگر اثرگذارندهها همه ما داشته باشد ؟
این ویروس در حال خروج بسیاری از ما در حریص نیاز به تقویت شده توسط غم و اندوه. آن را نمی تواند کشتن بسیاری از ما است. اما آن می تواند ما را در برابر یکدیگر است. آن می تواند ما را وادار به استفاده از بیت doublespeak مانند کارگران ضروریاصطلاح در حال حاضر اعمال می شود به کسانی که به نظر می رسد به عنوان درمان ترین یکبار مصرف. آن می تواند ما را حتی بیشتر بی رحمانه به یک دیگر از ما تبدیل شده اند از این گذشته بسیاری از سال است.
من در سایه یک ویروس که زده outcasts مانند من در حالی که جهان در نگاه در بی تفاوتی. HIV و SARS-CoV-2 ممکن است اختلاف بیشتر از شباهت ها اما من پیدا کردن یک فرد آشنایی در یک ویروس است که طعمه اولیه انسانی نیاز برای اتصال.
بیماری این ویروس باعث می شود به نظر می رسد به امید. آن را می شود بهتر قبل از آن بدتر می شود و با درجه lulling ما را به یک لحظه آرامش قبل از حفر چاقو در دورتر. بیماران متعدد توصیف کرده اند حملات ظاهری می تواند در بهبود, به دنبال یک جدید تر و وحشتناک مرحله بیماری است. تب و خستگی و درد و تنگی نفس شروع به فروکش اما فقط پس از آن برخی از ناامیدی از ریه ها طول می کشد نگه دارید که نمی تواند موفق شود. شریک زندگی من و من شنیده ام یک داستان مردی که در اواسط 30s که انتوبه بهبود یافته تلقی می شد مناسب توسط پزشکان در نظر گرفته شود ونتیلاتور و پس از آن شروع به سقوط.
من سعی کنید تصور کنید آنچه در آن می خواهم به این باشد که مرد خانواده به شنیدن این که نتیجه. من تصور مه گیر رنج می برند و بدون دسترسی به یکی از بستگان که در حال مرگ, تصویر که یک دوست در پشت یخچال کامیون. من تصور وسوسه لعنت پزشکان به جای ویروس برای سرنوشت بیمار است.
و سپس من سعی کنید تصور کنید که کارکنان پزشکی, ساخت غیر ممکن است تصمیم گیری در مورد که در آن به طور مستقیم اندک زمان و منابع است که در حال ناپدید شدن توسط دقیقه شاهد اعداد غیر قابل تصور از مردم در لحظات پایانی تحت آرامبخشی و تنهایی. من تصور بیمارستان به طور ناگهانی گرسنگی از درآمد آنها می خواهم یک بار gorged در نظر گرفتن اینکه آیا در این لحظه نیاز به خدمات خود را بزرگترین است. آن را دشوار است با توجه به این چشم انداز به توجیه و امیدوارم.
و آن را آسان به تصور چرا که این اتفاق می افتد به من صنعت بیش از حد. روزنامه نگاران هر دو مرگ و از دست دادن شغل به این ویروس در همان زمان مردم از جان گذشته است برای کسب اطلاعات در مورد آن است. مردم متعهد دلار آنها به ندرت می تواند به استطاعت برای کمک به خبرنگاران شناور باقی می ماند. اما از آنجا که بسیاری از دلار است که نگهداری این روزنامه نگار در کسب و کار آمد, از, تبلیغ, اخبار سازمان—حتی کسانی که با سالم مخاطبان—در حال مرگ هستند. سنگین وزن روزنامه ها در حال سقوط به سمت چپ و راست. به کلیولند فروشنده سادهیک 180 سال کاغذ که یک بار تا به حال newsroom صدها نفر از روزنامه نگاران قوی است که به یک تعداد انگشت شماری از روزنامه نگاران برای پوشش یک شهر نزدیک به 400 ، 000 نفر.
چرا از آن است که یکی ممکن است بپرسید که خدمات مانند بیمارستان ها و سازمان های خبری در حال بسته شدن زمانی که مردم به نظر می رسد نیاز دارید و می خواهید آنها را بیشتر ؟ پاسخ این نیست که ما بد پرستاران یا بد خبرنگاران یا این که مردم را تبدیل به دور از مقامات پزشکی و مطبوعات رشد کرده است بیش از حد لیبرال به جمع آوری یک مخاطب انبوه است. پاسخ این است که اقتصاد ما به استراحت آمده بودند, در طول سال های ارزان و بی مصرف از چیزهایی که هزینه های واقعی بودند به دقت پنهان از ما یک زرنگی از دست ما به نام financialization. ایا قسطی هزینه تلفن خود در طول دوره از یک سال و آن را تقریبا به نظر می رسد مقرون به صرفه است. ایا قسطی هزینه سلامت خود را به یک طرح بیمه و آن را به شما به راحتی تا زمانی که شما به آن نیاز. ایا قسطی هزینه زندگی حرفه ای خود را در طول مدت وام دانشجویی و تنها به عنوان سن شما خواهد قیمت شروع به رشد می کنند. ایا قسطی هزینه خانه خود را بیش از یک طول عمر و حداقل می خواهد چیزی برای تصویب به فرزندان خود. در این راه ما شد یک ملت از بدهکاران قیمت برای زندگی ما مجموعه توسط صاحبان واقعی از تلفن های ما با ما خانه ما مراقبت های بهداشتی و آموزش و پرورش ما. چیزهایی که ما بدون پرداخت خود را کامل هزینه های آمده از یارانه ها. هزینه ها همه پنهان است. تا زمانی که مردم درآمد پایدار سیستم با این نسخهها کار برای تقریبا مردم به اندازه کافی برای نگه داشتن آن رفتن.
من صنعت تا حد زیادی ساخته شده بر روی یارانه از تبلیغات اگر چه اندازه از بخش غیر انتفاعی رشد کرده است یارانه توسط انسان دوستی است که یارانه توسط دولت است. بنابراین هزینه های واقعی از روزنامه نگاری تا حد زیادی مبهم شده است به بسیاری از مردم حتی در حالی که اینترنت گسترش یافته مخاطبان ما به شدت. مردم بیشتر در ادامه مطلب روزنامه نگاری از آنها ممکن است هرگز قبل از در عین حال از آن شده است در دهه های پس از ما تا به حال به چند نفر ساخت که روزنامه نگاری به عنوان ما امروز انجام می دهیم. مطبوعات آمده است شامل کمتر و کمتری از مردم بیش از چند دهه در حالی که این کشور خود رشد کرده است. بیشتر روزنامه نگاران در حال گذاشته شدن روز به روز و حتی به عنوان صدها نفر از مردم در رسیدن به هر یک از ما با اطلاعات آنها به شدت می خواهید برای دریافت یا ارسال ،
خبرنگاران محلی و جوامع آنها در خدمت رونق و گرسنگی در همزیستی. به عنوان جمعی ما توجه به purveyors از اطلاعات و سرگرمی در نیویورک سی هالیوود و دره سیلیکون کمتر شد اختصاص داده شده به مردم در ما فیزیکی و مجازی محله—کسانی که در فروشگاه های مواد غذایی ما کسانی که ما به اشتراک گذاری جاده ها و خطوط حمل و نقل با کسانی که آوردن ما کالا از سراسر جهان است. نه تنها هزینه های اما مردم از ما پنهان با صفحه نمایش و برنامه های خود و وسیله ، بیچهره سرویس جایی را قادر می سازد به مسافران برای جلوگیری از کثیف کسب و کار بحث در مورد چه نوع از نوک آنها ممکن است مایل به پرداخت برای یک راننده بود که تا 4 صبح تا آنها را سوار یک ساعت از آن است که راننده امیدوار به صرف روز خود را.
و در حال حاضر از ما خواسته شده است به تنهایی آنجا که ما می توانیم و تصمیم بگیرید که چه بخشی از هر تجربه ما بیشتر ارزش. هیچ انتخاب در اینجا بین "زندگی انسان" و "اقتصاد". فقط احتمالا یک سری بی پایان از گزینه های در مورد چگونه ما را با دیگران زندگی می کنند و پس از آن چگونه ما را با زندگی خودمان.
شاید آن را یک سکته مغزی از فضل که این جنگ علیه یک خنگ دشمن—یک ویروس است که می داند حتی خود است که نه آژانس به نام زندگی و نه قدرت برای مرگ آن را به ارمغان می آورد به کل. شاید آن را برای آماده سازی ما برای یک جنگ علیه دقیق دشمن, یکی که فکر می کند می داند چه زندگی است و تصمیم می گیرد آن هیچ ارزشی ندارد. شاید که جنگ در حال مبارزه در درون ما.
این ویروس می تواند با استفاده از هر تعداد از سلاح در برابر آمریکا و ترس و دروغ و حرص و گرسنگی است. تا زمانی که بسیاری از مردم تست شده و ایمنی بدن, آیا با واکسن و یا قرار گرفتن در معرض ما به ظاهر همچنان آهسته و دردناک بازی شطرنج با همه گیر آن حرکت می کند و تنها شدن آشکار هفته پس از ما را به ما. یک لحظه بی دقتی می دهد قاتل باز. بنابراین شاید بهترین اجرا در کنار ما مراقبت است.
ما نیاز به مراقبت با شواهد و احتمال. ما در حال یادگیری است که مراقبت از خودمان را به معنی نوعی مراقبت از کسانی که در اطراف ما. ما خواسته به مراقبت نه تنها برای چیزهایی که در زندگی ما و تاثیر خود را در جهان ما اما برای کسانی که آنها را ساخته و آنها را به ما داد. هیچ تضمینی وجود ندارد به هر یک از ما که حتی اگر ما این مراقبت ما زنده خواهد ماند. اما از آنجا که ویروس آن را به عنوان گسترش نیز گسترش آگاهی عمیق و دیرینه شکنندگی در جامعه ما من خودم امیدوار است که ما ممکن است در تلاش برای چیزی بیشتر از زنده ماندن است.
امید می تواند دردناک. این باعث می شود من تعجب می کنم اگر کسانی که محافل غم و اندوه نیست فقط واپیچیدن به اندازه کافی محکم دور گردن من هنوز به جلو و من پشت به واقعیت است. آن را نگه می دارد تا در شب, این, امید, کشتی بی وقفه با این ترس است. اما امیدوارم که من متوجه ندارد به تعلق بدهی از غم و اندوه یا ترس. که حاصل جمع صفر تفکر آموخت به من جامعه ای که پردازش هر جنبه ای از تجربه انسانی در بازار از نظر. اگر من امتیاز به احساس امید من فکر می کنم من ممکن است باید مسئولیت آن را به اشتراک بگذارید.
در ماه گذشته نشان می دهد Radiolab بخشی از یک مصاحبه با نوازنده اسپرانزا Spalding یک فرد به نوعی به اندازه کافی جسورانه به صورت جهان با امید فروزان در نام است. این خواسته او را به فکر می کنم از یک جمله است که او ممکن است می خواهم برای انتقال به نسل بعدی است که می تواند بسته ترین بینش کمترین کلمات. قبل از او گفت: حکم او گفت یک داستان زیبا است که ممکن است کمک به او معاصران درک این جمله معنی است.
Spalding داستان بود در مورد آنچه اتفاق افتاده است زمانی که حفاظت از زیست شناسان دوباره به راه افتادند گرگ به پارک ملی یلوستون. اول کنترل نشده جمعیت آهو و گوزن, احساس تهدید جدید, درنده, متوقف شد, کاهش داد پایین مراتع و شروع به جستجوی غذا بالاتر در تپه. این اجازه درختان و دیگر قوی تر زندگی گیاه شروع به رشد تقویت و رودخانه به نقطه ای که beavers در آغاز ساختمان سدها. بزرگتر حیوانات و پرندگان شروع به بازگشت به پارک به این اکوسیستم جدید رونق گرفت. "بنابراین اساسا" Spalding گفت: "این یک گونه بود که تبدیل غالب و بسیار راحت و در بالای زنجیره غذایی—فقط حضور آنها نیاز به مقابله با به طور منظم و پاسخ خلاقانه به کمی ترس به طور کامل تغییر و سلامت چشم انداز و پایداری اکوسیستم."
"پس شاید آن را فقط که" Spalding گفت: ارائه آخرین حکم او: "تمایل به پاسخ خلاقانه به ترس بدون تلاش برای از بین بردن منبع ترس است."
زندگی ممکن است نیاز به ترس به عنوان یک اعلان برای حفظ بقا است. اما بشر, من فکر می کنم نیست مطالب صرفا زندگی در تنش زدایی با ما ترور. ما اختراع امیدواریم که به ما حرکت رو به جلو برای درک منبع از ما وحشت و یاد بگیرند که چگونه به مراقبت با آن است.
عموی من در طرف پدر و مادر به تازگی از من خواست به رونویسی و ویرایش مقاله او نوشته بود با دست در مورد پدر من برادر خود را در قانون است. این مقاله توصیف پدر من موفقیت به عنوان یک کارگر تبدیل کارآفرین در گویان که عموی من نسبت به پدر من بی غیرت تفکر مثبت است. آن را می سازد به من احساس افتخار پدر و مادرم و آن را اجازه می دهد تا من به عقب در زمان و همکار در جامعه از دوستان که من مطرح شده و آنچه آنها انجام زمانی که آنها جوان بودند از من در حال حاضر. من شده است با مصاحبه با پدر و مادرم و در پایان مصاحبه اخیر خود پدر من خواسته به دولت چیزی برای رکورد. من به او گفتم به جلو بروید.
عشق خود را پدرم به من گفت. هنگامی که شما فکر می کنم چیزی در مورد خودتان که بخشی از شما می داند آنچه شما فکر می آید و به نمایش جهان که در راه است. بنابراین اگر شما در حال بد خلق با خود شما خواهد بود و بد خلق با جهان است. اما اگر شما خودتان را دوست دارم, شما دیدن جهان از طریق منشور از عشق.
نهال.
مراقبت کافی است نتیجه گیری من. بازمانده یارانه و هزینه.
ما می خواهیم به شنیدن آنچه که شما فکر می کنم در مورد این مقاله. ارسال یک نامه به سردبیر و یا ارسال به letters@theatlantic.com.