R., یک مجسمه ساز سوار یک اتوبوس شاتل به زندگی پس از مرگ. او تا به حال هیچ بار. که مقصد این بود زندگی پس از مرگ بود درک داده شده. این واقعیت R. نمی توانست توضیح داد. او به ندارد. هیچ یک از دیگر در اتوبوس—آن را شل بسته بندی شده شاید یک سوم از کرسی کامل به چالش کشیده R. یقین. آنها می دانستند که به عنوان خوبی.
مرکز بزرگ بود. در یک نگاه همه او تا به حال زمان برای, R. موفق به دیدن محدودیت های آن است. گسترده ای درب های شیشه ای کشویی باز و رضا و هموطنان مسافر نقل مکان کرد و در داخل به عنوان اگر جاروب و در عین حال با میل و رغبت. هنگامی که آنها در کل موضوع از اتوبوس به نظر می رسید قبیله از راه دور. (تا به حال یک فیلم شده است بازی در یک سربار صفحه نمایش ؟ تا به حال R. خواب? چه چیزی باعث او را به پرداخت کمی توجه کنید به صحنه خارج ویندوز سفر بود که به رهبری او را در اینجا به زندگی پس از مرگ؟) در واقع به عنوان R. آسیاب در مورد او به زودی از دست رفته دید از درهای که در آن او می خواهم وارد شده است.
مرکزی اتاق, اگر آن را می تواند به نام یک اتاق تقریبا غیر قابل تصور گسترده است. دهلیز? که یک کلمه R. دانست. این نبود دهلیز و نه آن را یک آشیانه. سقف هر چند زیاد نبود بنابراین بالا که یا قوسی. به جای آن یک تخت شیرین و مطلوب شبکه پانل های شفاف کتمان منبع نور است.
با وجود این اندازه R. تقریبا بلافاصله آگاه از حضور طرف اتاق. در ادامه به جاروب کلی ضروری حرکت بود که هدایت خود را از ورود او و دیگران از اتوبوس که او شروع به احساس خاص بود تنها ترین پراکنده و پرداخته شده است. وجود دارد اتاق به اندازه کافی. R. تبدیل به یک گوشه به یکی از سمت مناطق, یک نسبتا خالی. پنجره و سیما یا جنبه بخصوص در شرایط دیگر آن شده اند که یک اتاق بزرگ. آن را کوچک تنها در مقایسه با منطقه بزرگتر در R. برگشت. وجود دارد در آغاز تنها سه یا چهار نفر دیگر در اینجا دیگران که مانند R. نگه داشته در حال گردش در سراسر بی پایان زمین در برخی از موارد تبادل کلمات. وجود دارد به نظر می رسید هیچ منع گفتار.
R. کار تلاش های خود را برای دهه گذشته یا بیشتر (کار خود را gallerist حال تبلیغ به عنوان خود را "امضا") شامل سبز-خاکستری بلغور جو دوسر سطح اعمال می شود بیش از انواع حاد زاویه اشکال انتزاعی. آنها به اندازه ایستادن بر روی زمین و در ارتفاع سه یا چهار پا برای ایستادن به عنوان unthreatening, مبهم بدن در فضا. سطح بود زبر و مات نه دقیقا fleshlike و نه گیاهی. آن را نزدیک طبیعی در تحت تاثیر قرار دهد هر چند که در واقع متشکل از پلیمرها و رزین. اشکال مشتق شده بودند از عناصر اشیاء کاربردی—کامپیوتر غرفه رسانه های الکتریکی, ظرف, قفسه ها و غیره.—آواره از خود متن و سینه های بزرگ, بنابراین به عنوان برای تبدیل شدن به غیر قابل تشخیص است. مجسمه سازی بود که در همه جا آن را تنها در زمان چشم خود را به آن را می دانم, و چند حرکات به آن را ارائه و کت آن در سبز-خاکستری ترکیب بلغور جو دوسر. چشم او خوب بود. کار خود را به فروش می رسد در خوشه.
در این محل به عنوان در هر نقطه R. چشم scouted برای غیر بد بو و یا برازنده ویژگی های طراحی—bannisters یا دستگیره sconces یا دریچه مقاطع جایی که لوله کشی ملاقات سقف یا کف. او این نمایه در هر کجا که او رفت و تبدیل به بهترین او در بر داشت به مجسمه. در اینجا هیچ کدام وجود دارد.
R. شروع به تعجب که آیا او می خواهم پیدا کردن هر کسی که او را می دانستند. حتی به عنوان او ثبت شده فکر او قابل درک است که این دغدغه در میان بسیاری از کسانی که رومینگ طبقه. در واقع او را دیدم در حال حاضر که این ضروری است که دیکته کلی جنبش مشخصه دایره فرز. همه در حال حاضر به حال تصرف در آن را با غریزه نیاز به مرتب سازی از طریق چهره دیگران در جستجوی شناخت. R. شد به این. بیشتر بدن تا به حال نقل مکان کرد و به سمت اتاق شاید احساس یک نوع معکوس هراس از مکانهای بسته یک ترور از وسعت اصلی فضا است.
او فورا درک که وجود دارد هیچ دلیلی برای انکار غریبه اذعان. و یا بیش از اذعان—مختصر و دوستانه تبریک. در عین حال اشوب militated در برابر انجام بیشتر. یکی رانده شد. وجود دارد همیشه ممکن است فرد یکی می دانستند از قبل اگر کسی تنها به دنبال نگه داشته. در چنین شرایطی حتی, خلاصه آشنایی خواهد دلالت فوق العاده.
یک نوجوان-ager ، grinning رسیده و لمس زانو از R. شلوار. این حرکت ظاهرا مبهم و نه لزوما غیر دوستانه. در هر صورت, نوجوانان آمیخته به بدن و از دست داده بود. جمعیت سست در ابتدا به نظر می رسید به رشد متراکم تر است. این اتفاق تنها در یک سمت اتاق او می خواهم وارد? شاید آن رشد کرده بود شلوغ با کسانی مثل رضا که می خواهم احساس کنجکاو برای دیدن آنچه در آن برگزار می شود. آن را به نظر می رسد به عنوان هر چند در انتهای سمت اتاق آن را باز کرد و به یکی دیگر از عظیم فضای سرپوشیده یکی شاید به عنوان بدون مرز به عنوان یکی که R. تا به حال فقط سمت چپ. در عین حال تراکم بدن در اتاق جاری ساخته است نچسب به تلاش برای عبور. بنابراین R. برگشت و به سمت اتاق بزرگ که از آن او می خواهم به دنبال فضای آزاد.
هر چند همه چیز رشد کرده بود به طور کلی شلوغ تر از آن بود شل تر وجود دارد بله. او احساس کمی انیمیشن در این کشف و هیجان—برای اولین بار ؟ دوباره ؟ —در این حد از این فضا و امکان برخوردهای موجود در آن است. کوچکتر اتاق او را دیدم در حال حاضر شده است یک اشتباه و اتلاف وقت است. او از سر گرفت و با جدیت فرز. نقطه ای بود برای لذت بردن از آزادی در اینجا به رد محدودیت. و در میان این اعداد R. احساس خاص او می خواهم پیدا کردن اگر نه واقعی آشنایان و سپس کسانی که مانند خود—خود قبیله خود را در نوع خود مردم.
"من می شنوم—"
"هیولا هستند ما—"
"آیا این به در؟"
"Apropos از هیچ چیز—"
"همه چیز اتفاق می افتد در احزاب است."
"آیا به یاد شما را غمگین؟"
"من به او گفت: اگر آینده از جنسی است که مردان طاس با ponytails من می خواهم هیچ بخشی از آن است."
"—آهنگ های خوانده شده توسط ارواح—"
"آنها ترک جوراب زنانه ساقه بلند, مینی بار—"
"به من بگو در مورد زمان کسی به شما پول برای چیزی است که دیوانه است."
"چه اتفاق می افتد به شما می گه که شما رفته؟"
"—نیابتی تعطیلات آخر هفته—"
"من نیاز به یک تاریخ است."
"—کاملا خوب آپارتمان خالی در Bed-Stuy—"
"خنده دار است ؟ یا احمق ؟ یا در طعم بد؟"
لحظه R. هماهنگ به بیان آن افزایش یافت و در او. قطعات jostled گوش خود را مانند بدن jostling در این فضا است. اگر او می توانست نوشته شده کلمات پایین آنها می خواهم حماسه متوسط شعر یا شاید شعر برای یک پست-پانک گروه است. در اینجا در حال حاضر بر روی زمین بود که به نظر می رسد انجام می شود درست است که نوشتن در یک حرکت-مانند تکه کاغذ اما هنگامی که R. زانو زد کنار او او را دیدم که صفحه خالی بود و آنچه از او گرفته بودم برای یک قلم تند بود تنها با یک حرکت انگشت. این مرد تا به حال ریش و عینک او حداقل شبیه یک شاعر است. به دست انسان توجه با پیوستن به او را در طبقه تشکیل پناهگاه کمی در دریا حرکت R. فکر نجات روبرو می شوند.