یخی شب در اسلو و جستوجوی پیاده روی همراه wheeling, یک چمدان. او در راه خود را به تمیز کنید. ناگهان در وسط خیابان او مکث. یک دست را پوشش می دهد لنز دوربین مسدود کردن خود را مشاهده و شما از شنیدن زمزمه های معامله. معامله چیست ؟ سپس آن را به شما بازدید: این مرد خرید هروئین در مسیر به ناتوانی. اگر شما نمی دانید که آیا به خنده یا گریه هر دو را انجام دهد.
دنباله می آید از یک مستند جدید "نقاش و دزد" در نروژی مدیر بنیامین یابد. عنوان تانگ از یک افسانه و به عنوان بهترین fairy tales (یا بدترین حساب از اعتیاد به مواد مخدر) خلق و خوی است quaveringly تیره; حتی زمانی که همه چیز بهتر است شما صبر کنید آنها را به شاقول یک بار دیگر. در نظر بگیرید با چمدان. نام او کارل-Bertil, Nordland, معمولا شناخته شده به عنوان Bertil—و یا او به عنوان نشانه های خود را در پایان یک e-mail "به Bertilizer." او است که شما ممکن است می گویند یک تصویر: رنگ پریده و بی قرار و غنی نشان داده شده است. خالکوبی furbish گردن و شانه ها. جوهر در سراسر قفسه سینه خود را "افسانه Snitches یک نژاد در حال مرگ" است که بیشتر از یک تهدید از یک ضجه و زاری کردن. همچنین او اشاره می کند با یک اشاره از غرور "من دو شیاطین بر بازوی من کنترل همه چیز است. ما مبارزه است. اما من اجازه دهید آنها را در زمان." اگر به شما می گویند پس Bertil. برای قضاوت در این فیلم شیاطین آمده و رفتن به عنوان آنها لطفا.
اما چیزی شگفت انگیز اتفاق می افتد در "نقاش و دزد است." Bertil می شود یک تصویر. یک روز در سال 2015 او و همدست شکستن را به یک گالری در اسلو و سرقت دو نقاشی رنگ و روغن—از بین بردن آنها را از قاب خود نورد آنها را مانند فرش و خروج از طریق درب عقب. ما سارق مسلح در, قانون دستگیر شده در دوربین مدار بسته و آنها به زودی دستگیر. آثار هنری هستند که هیچ جا یافت می شود. در متعاقب آن محاکمه هنرمند است که آنها را ایجاد کرده Vilma Kysilkova روش Bertil و مودبانه می پرسد که در آن آنها ممکن است. "من نمی تواند به یاد داشته باشید," او می گوید و شما به او اعتقاد دارند. Unfazed او سرمایه گذاری های دیگر درخواست: "من دوست دارم برای ایجاد یک تصویر از شما." "که ممکن است" Bertil پاسخ.
چنین است که بعید است شروع دوستی, یا پیمان نهفته است که در مرکز Ree فیلم. پس از شنیده این پرونده در مراحل اولیه او وجود دارد به نمودار آن پیچ البته مصرف پایین—یکی دیگر از دیوانه جرم Bertil را این بار در چرخ یک ماشین و برگ او به سختی قادر به راه رفتن و زمین او را در زندان—و تعجب آور تر اوج. و عناصر كمياب است و در دست ترین شگرف روبرو می شوند از همه زمانی که Bertil بازديد Vilma استودیو به بازرسی عکسی از او را که او نقاشی کرده است. در ابتدا اگر آن را قابل ملاحظه جسم او ندارد و آن را متوجه. سپس او می کند. چشمان خود را گسترش مانند کسانی که از یک پسر بچه کوچک که داده شده است در حال حاضر کریسمس سخاوتمندانه تر از انتظار است. هنوز کلمات است که ظهور از لب های او هستند profanely بالغ و گلویی ناله می تواند کسانی که از حیوانی زخمی. "من بیش از . . . چه درآورد . . . من . . . شما این کار را از . . . هیچ . . . اوه." او اسلامپ و می ریزد.
گرفتاری Bertil متاسفانه به دور از بی سابقه است. پدر و مادر خود را طلاق هنگامی که او جوان بود مادر خود را به سمت چپ و او را با پدرش. (هنگامی که شما با دیدن عکس های او به عنوان یک بچه بور و نرم و ملایم آنها شکستن قلب خود را به عنوان اگر شما به دنبال کسی که به زودی از رفتن به جنگ.) این داستان قدیمی: عمیق ترس از رها بحرانی به آرامی به این باور است که به عنوان Bertil می گوید: "من سزاوار نیست خوشحال می شود." در نهایت باید توجه پرداخت می شود به مانند یک فرد به عنوان ویلی Loman را می گویند و بخش عمده ای از حضور در عناصر كمياب را در فیلم انجام می شود Vilma. از خود اراده او به دنبال Bertil شرکت scrutinizes او را در ظهر و بازتولید تمام است که او مشاهده. بیشتر چه سبک او است hyperrealist و این شکل است که ظهور بر روی بوم است که بی شک Bertil—او و هیچ کس دیگری را به هر نقطه از خالکوبی.
اما صبر کنید. نجات نخ همیشه درهم و این به هیچ وجه یک فیلم ساده. درخواست نیست—و یا نه تنها—چه نقاش می کند برای دزد. بپرسید چه دزد ممکن است انجام شود برای نقاش. "او مرا می بیند بسیار خوب اما او فراموش می کند که من می توانید ببینید که او هم" Bertil به ما می گوید و آنچه که او می بیند یک شخص مبتلا به. Vilma است و تکه های ما یاد بگیرند که او قبلا زندگی می کردند در برلین, در یک رابطه آزاردهنده و که برخی از نقاشی های او زخم. او در حال حاضر یک شریک Moose که تقریبا یک تقلید مسخره امیز از خفیف اسکاندیناوی, تحمل, نیست, سرزنش خود را برای او تثبیت در Bertil (که برای آنچه در آن است) اما به آرامی ابراز ترس که مربوط به خودش با چنین آسیب دیده روح است مانند اجازه دادن به یک کودک در بازی ترافیک. "من بازی در ترافیک در پراگ" او پاسخ. نه واقعا جواب این است که Moose بود و امیدوار.
لیست هنرمندان خلاق که رشد خطرناکی نزدیک به مدل های خود را و یا خود را در انتخاب افراد است که یکی از طولانی. یک سارق هر بیت به عنوان بد به عنوان Bertil جورج دیر وارد زندگی (و خواب) فرانسیس بیکن در سال 1963 الهام یا fomented برخی از ترین کابوسی نقاشی و مرگ او مصرف بیش از حد در سال 1971 در مدت کوتاهی قبل از بیکن گذشته نگر باز در پاریس. ما نیز باید ناگوار حماسه Jack Henry ابوت جنایی که نورمن میلر و دیگر نویسندگان زمان در زیر بال خود را مورد ستایش قرار داد و برای نیروی خود را نثر: در سال 1981 تا حدودی به عنوان یک نتیجه از لابی خود او از زندان آزاد شد تنها به ارتکاب قتل شش هفته بعد. Ree فیلم است تا هرگز گستاخی چشمگیر, هر چند واقعی وجود دارد ضرب و شتم از هیجان به عنوان Vilma سال پس از اولیه سرقت شکار برای کار در یک مرکز ذخیره سازی—سیاه چال خزنده قفس. او در حال حاضر یک مهاجم هنر از دست رفته.
اگر "نقاش و دزد" است که گاهی اوقات آزار دهنده این دلیل است که عناصر كمياب به دور است ، آهنگ های او به و وپیش در زمان سرچشمه موارد از شواهد بر ما بدون هشدار و منع دیگران است. (Bertil پدر عبوس و سبیل پرپشت, پاپ از هیچ جا.) در کل این فیلم بیشتر از متوسط حیله گر به عنوان اگر عناصر كمياب شد و اذعان است که نه او و نه ما می توانیم به طور کامل درک و یا سنج, نزدیکی برقی غرابت از جاذبه های بین قهرمانان. در یک نقطه بعد از Bertil زخمی شدن دست Vilma توقیف آن و خیره در stigmatic زخم. "این است عیسی!," او گریه می کند و درآمد حاصل از آن را به قرعه کشی با ظرافت و خویشتن داری. دو نفر از آنها رسیدن به یک پایان خوش از انواع, در عین حال من خودم نگرانی بیشتر در مورد Vilma و شکل آینده او از من در مورد Bertil. دیگر بینندگان را اختلاف نظر دارند و به همین دلیل "نقاش و دزد" است که چنین خوب مستند فیلم برای تماشا در اوایل شب و سپس استدلال در مورد بیش از اسپاگتی—یا با اسپاگتی اگر بحث شدید می شود. آخرین کلمه هر چند باید به Bertilizer. پرسیده شد که چرا او را به سرقت برده نقاشی از گالری او می گوید: "از آنجا که آنها زیبا بودند." هیچ استدلال با آن است.