یک افسانه است که تلاش برای توضیح غیر قابل توضیح; در حال ظهور به عنوان نشانی از آن را از اساس حقیقت آن است که محدود به پایان رسید در غیر قابل توضیح.
ما چهار افسانه در مورد Prometheus. با توجه به اولین از آنها برای خیانت خدایان به انسان او دستبند به یک قله در قفقاز و خدایان فرستاده عقاب خوردند که در کبد به عنوان آن را نگه داشته و در حال رشد.
با توجه به این درد سیخ زنی منقار سوار Prometheus همیشه عمیق تر به سنگ تا زمانی که او با آنها.
با توجه به سوم, خیانت او به فراموشی سپرده شد در این دوره از هزاره: خدایان فراموش عقاب را فراموش کرده و او خودش را فراموش کرده است.
با توجه به چهارمین همه رشد خسته از این روش که تا به حال خود را از دست داد علت وجودی. خدایان بزرگ شده, خسته, عقاب, بیش از حد. حتی زخم خسته میشد و بسته شده است.
معما واقعی بود و کوه.
•
زیادی قرص نان دراز روی میز. پدر در آمد و با چاقو آن را برش در نیمه. اما حتی اگر چاقو و تیز و نان نه خیلی نرم و نه خیلی سخت و چاقو نمی تواند به آن را قطع. ما فرزندان تا در نگاه پدر ، او گفت: "چرا باید به شما تعجب ؟ آیا این تعجب آور تر اگر چیزی موفق تر اگر آن نتواند ؟ رفتن به رختخواب شاید من مدیریت آن را بعد از آن." ما به رختخواب رفت اما در هر حال حاضر و دوباره در همه ساعات شب به یک یا یکی دیگر از ما و craned گردن خود را به نگاه پدر که ایستاده بود وجود دارد یک مرد در کت بلند, پای راست خود را محکم پشت سر او به دنبال درایو چاقو به نان. هنگامی که ما از خواب بیدار در صبح زود پدر بود فقط تخمگذار چاقو کنار و گفت: "شما ببینید, من موفق نشده است که چقدر سخت است." ما می خواستیم به تشخیص خودمان و او به ما اجازه امتحان کنید اما ما به سختی می تواند بلند کردن چاقو که رسیدگی هنوز هم تقریبا درخشان از پدر تلاش ها; به نظر می رسید به عقب تا از ما درک. پدر خندید و گفت: "اجازه دهید آن را برو. من قصد دارم در حال حاضر. من دوباره سعی کنید امشب. من نمی خواهد اجازه دهید یک قرص نان را یک میمون از من. آن را محدود به اجازه خود به خود قطع می شود در پایان; البته این اجازه را به مقاومت در برابر آن را مقاومت در برابر." اما حتی به عنوان او گفت که نان به نظر می رسید به چروک های مانند دهان یک ظالمانه فرد تعیین می شود و در حال حاضر آن را بسیار کوچک نان در واقع.
•
یک کشاورز متوقف شد من در بزرگراه ها و التماس من برای بازگشت به خانه خود را با او. شاید من می تواند کمک کند -- او می خواهم در حال سقوط بود با همسر و استدلال آنها این بود مخرب در زندگی خود. او نیز تا به حال برخی از ساده فکر کودکانی که تا به حال معلوم هست; آنها فقط ایستاده بود و به اطراف و یا رو به فساد می باشد. من گفتم: من خوشحال خواهد بود برای رفتن اما تردید بود که آیا من یک غریبه خواهد بود قادر به کمک به او را در هر راه من ممکن است قادر به قرار دادن کودکان به برخی از کار مفید, اما من می خواهم احتمالا درمانده با احترام به همسر خود, چرا که quarrelsomeness در یک, همسر معمولا منشاء آن در برخی از کيفيت و پس از او ناراضی بود با این وضعیت او احتمالا در حال حاضر گرفته شده درد به تغییر خودش اما تا به حال موفق, پس چگونه می تواند من احتمالا بیشتر موفقیت است ؟ در بسیاری از آنچه که من می تواند انجام دهد منحرف کردن خشم به خودم. در ابتدا من صحبت شد بیشتر به خودم نسبت به او اما پس از آن من او را خواسته آنچه او خواهد پرداخت من برای من مشکل است. او گفت: ما به سرعت در حال آمدن به برخی از توافق; اگر من معلوم بود از استفاده از, من می توانم به خودم کمک کنم به هر آنچه که من می خواستم. که در آن من را متوقف کرد و گفت که این نوع از وعده مبهم بود و نه رفتن به برآوردن من—من می خواستم دقیق توافق به عنوان به آنچه که او را به من در هر ماه. او شگفت زده شد که من می خواهم خواستار چیزی مانند یک دستمزد ماهانه از او. من به نوبه خود شگفت زده شد که او شگفت زده شد. آیا او گمان من می تواند در رفع یک زن و شوهر از ساعت چه دو نفر انجام داده بود اشتباه بیش از این دوره از زندگی خود را و او انتظار دارند من در پایان آن دو ساعت را یک کیسه نخود فرنگی خشک شده, بوسه دست خود را, قدردانی, بسته نرم افزاری خودم در من ژنده پوش و حمل در پایین جاده یخ زده? مطلقا نه. کشاورز در سکوت گوش با سر کاهش داد اما تنش. راه من آن را دیدم به او گفتم: من را مجبور به ماندن با او برای مدت زمان طولانی به تبدیل شدن به آشنا با این وضعیت و فکر می کنم در مورد امکان بهبود و پس از آن من را مجبور به ماندن و حتی دیگر برای ایجاد نظم مناسب اگر چنین چیزی بود و حتی ممکن است پس از آن من خواهد بود و خسته شده و نمی خواهد رفتن در هر نقطه اما می خواهم استراحت و لذت بردن از با تشکر از طرفین درگیر است.
"که نمی شود ممکن است" کشاورز گفت. "در اینجا شما مایل به نصب خود را در خانه من و شاید حتی درایو من از آن در پایان. پس از آن من خواهد بود حتی مشکل تر از من در حال حاضر."
"مگر در مواردی که ما به یکدیگر اعتماد ما نمی خواهد آمد به یک توافق" به من گفت. "من نمایش داده نمی شود, من با اعتماد به شما ؟ همه من باید کلمه خود را و می تواند شما شکستن ؟ پس من می خواهم همه چیز مرتب مطابق با خواسته های خود را نمی تواند شما را به من ارسال و بسته بندی برای تمام وعده های خود را?"
کشاورز نگاهی به من کرد و گفت: "شما هرگز نمی خواهد اجازه دهید که اتفاق می افتد."
"آیا آنچه شما می خواهید" به من گفت: "و من فکر می کنم شما لطفا اما فراموش نکنید—من و گفت: این به شما در دوستی به عنوان یک انسان به دیگری—که اگر شما من را با شما, شما نمی قادر خواهد بود به آن را برای زمان بسیار طولانی در خانه خود را. چگونه شما می رویم به رفتن در زندگی با همسر خود و کسانی که کودکان ؟ و اگر شما نمی توانید یک شانس و من را با خود به خانه شما پس چرا همه چیز را رها کرده و تمام مشکلات شما را در داشتن در خانه و با من بیا. ما در جاده ها با هم, و من نمی خواهد نگه داشتن سوء ظن خود را در مقابل شما است."
"من در آزادی برای انجام این کار" کشاورز گفت. "من شده است به زندگی با همسر من در حال حاضر به مدت پانزده سال آن را دشوار است من حتی نمی دانند که چگونه من آن را انجام داده اما با وجود که من فقط نمی تواند او را رها بدون داشتن سعی کردم همه چیز را که ممکن است او را قابل تحمل است. سپس من تو را دیدم شما در جاده ها و من فکر می کردم ممکن است یک نهایی تلاش با شما. با من بیا و من شما را به هر آنچه شما می خواهید. شما چه می خواهید؟"
"من نمی خواهم زیاد" به من گفت. "من نه برای بهره برداری خود را از مخمصه. من می خواهم شما را به من به عنوان کارگر برای زندگی است. من می توانید انجام تمام انواع کار می کنند و بسیار مفید خواهد بود برای شما. اما من نمی خواهم به درمان می شود مانند دیگر کارگران—شما به من سفارشات من باید مجاز به انجام چه کار کنم لطفا در حال حاضر این شرکت که در حال حاضر هیچ چیز در همه, فقط به من لطفا. شما می توانید از من بپرسید برای انجام کاری به عنوان طولانی به عنوان شما بسیار ملایم در مورد آن, و اگر شما می بینید که من نمی خواهم به آن را انجام دهد و سپس شما را مجبور به قبول این واقعیت است. من نمی خواهد نیاز به پول اما لباس و منسوجات و چکمه های تا به استانداردهای موجود و جایگزین در صورت لزوم; اگر چنین چیزهایی unobtainable در روستای خود را و سپس شما باید برای رفتن به شهر برای خرید آنها. اما نگران نباشید که من در حال حاضر لباس های گذشته باید من برای سال. خوشحال میشم با استاندارد کارگران' کرایه فقط من اصرار داشتن گوشت در هر روز است."