ارزش یک همسایه خوب افزایش یافت در طول این بیماری همه گیر

دوستی فایل "من استفاده می شود به شوخی و بگو:" اگر من از دنیا در آپارتمان من می دانستم که باربارا بود کسی ک

توسط NEWS-SINGLE در 3 مرداد 1399
Wenjia تنگ

هر قسط از دوستی فایل ویژگی های یک مکالمه بین اقیانوس اطلس's جولی بک و دو یا بیشتر از دو, دوستان, بررسی تاریخچه و اهمیت خود را در ارتباط است.

این هفته با دو زن که در همان آپارتمان در شهر نیویورک ساختمان برای 20 سال است. آنها به تنهایی زندگی می کنند و همیشه در نگاه کردن برای هر یک از دیگر—اما خود را در ارتباط بوده است اضافی برای آنها مهم در این بیماری همه گیر. در این مصاحبه آنها یاد خود را در مورد سال زندگی سراسر سالن از هر یک از دیگر سهم خود را همه گیر عادات و تأمل در آنچه در آن به معنی به همسایگان خود.

دوستان:

باربارا طلا, 84 بازنشسته بیمارستان مدیر که در نیویورک زندگی می کند
ناندیتا Shenoy, 48, یک بازیگر و نمایشنامه نویس که در نیویورک زندگی می کند

این مصاحبه ویرایش شده برای طول و وضوح.


جولی بک: شما بوده ام همسایگان برای 20 سال—آیا شما به یاد داشته باشید که چگونه شما را ملاقات کرد و آنچه خود برداشت اول از هر دیگر بود ؟

باربارا طلا: من زندگی کرده بود در ساختمان قبل از ناندیتا نقل مکان کرد و من بسیار خوشحالم که او به عنوان یک همسایه به این دلیل که افرادی که در آن زندگی می کردند قبل از اینکه نمی شد و بسیار دوستانه است. من واقعا نمی که صرف زمان زیادی را در خانه [در آن زمان] از آنجا که من مشغول به کار ساعت های طولانی, اما من بسیار خوشحال بود برای دیدن یک بانوی جوان خوب حرکت در.

ناندیتا Shenoy: خرید آپارتمان در سال 2000 با پول من را نجات داد بعد از یک سال و نیم در جاده با پادشاه و من. من بسیار افتخار از موفقیت. من به یاد داشته باشید اولین بار است که من با باربارا اما من به یاد داشته باشید او همیشه می گفت سلام و من پرسیدن اگر من نیاز به چیزی. چون من یک بازیگر من صرف دوره از زمان در خارج از آپارتمان. پس من باربارا به نگه داشتن چشم را اگر من نمی تواند وجود دارد. ما فقط به دنبال ریتم زندگی یکدیگر برای این همه سال.

باربارا: زمانی که او در نقل مکان کرد او استفاده می شود برای تمرین مقیاس آواز. این خیلی فوق العاده بود. من متنفر بودم که او داد که تا.

ناندیتا: من تا به حال بیشتر انجام موسیقی تئاتر زمانی که من نقل مکان کرد. من می خواهم سعی کنید صبر کنید تا 9 ساعت پس از آن انجام ترازو و پس از آن من را به کلاس را استماع و یا هر چیز دیگری. من همیشه احساس بسیار بد است چون من فکر می کردم اذیت و آزار دیگران در ساختمان است.

باربارا: نمی توانم از آن لذت می برد.

ناندیتا: من استفاده می شود به شوخی و بگو: "اگر من از دنیا در آپارتمان من می دانستم که باربارا بود کسی که به پیدا کردن من." و این است که حتی زمانی که برادر من زندگی می کردند در این ساختمان است.

بک: آیا شما شده است به طور معمول نزدیک با همسایگان خود است و یا این یک رابطه منحصر به فرد?

باربارا: من حدس می زنم آن را منحصر به فرد. تنها جایی دیگر من تا کنون زندگی می کردند بود با پدر و مادرم. زمانی که من نقل مکان کرد در اینجا وجود دارد یک زن زندگی سراسر سالن استفاده می شود که به سجاف لباس من برای من. بنابراین من می دانستم که در راه است. اما پس از آن ناندیتا نقل مکان کرد و او را مانند یک فرد دوستانه که ما فقط دوستانه تر شد از من به طور معمول است. اگر بین او و سفر و کار ما واقعا نمی بینم هر یک از دیگر که بسیار. من می خواهم دوباره در شب و در آن زمان او بود دوستیابی. من در نهایت بازنشسته در سال 2001. سپس من برای دیدن ناندیتا بیشتر.

ناندیتا: من فکر می کنم این خنده دار است که کسی تا به حال این تصور که من آشنایی. اوایل 2000s بسیار تلخ زمان برای من عاشقانه زندگی.

جایی که من بزرگ شدم در بوفالو ما آیا می دانید که همسایه خوب است. آنها استفاده می شود به تماشای ما بعد از مدرسه شد و آنها خیلی نزدیک به ما است که ما آنها را مادر بزرگ و پدر بزرگ. بنابراین من فکر نمی کنم من فکر می کردم هر چیزی از آن را به صورت دوستانه به باربارا.

ناندیتا Shenoy (سمت چپ) و باربارا طلا (سمت راست). آنها در زمان عکس از هر یک از دیگر در درگاه خود را از سراسر سالن. (حسن نیت ارائه میدهد از ناندیتا Shenoy)

بک: چگونه رابطه خود را تکامل از دوستانه همسایگی رابطه به بیشتر از یک دوستی ؟

ناندیتا: من فکر می کنم آن را فقط در زمان. آن را فقط اتفاق افتاده است. من به یاد داشته باشید یک بار من بسیار بیمار بود و من مانند باربارا تنها کسی است که می داند و مراقبت. او استفاده می شود به ترک من آب پرتقال و سوپ روی دستگیره در را. و باربارا تا به حال برخی از مسائل مربوط به سلامت. من به یاد داشته باشید [یک بار] هنگامی که او در گرفتن بهتر است, من به دیدار او آمد و من او را خواهر و برادر خود را در قانون است.

بک: چه نوع از چیزهایی که شما متصل می شود ؟

ناندیتا: من استفاده می شود به دور از سفرهای یک بار در هفته و من همیشه استفاده می شود به خرید مردم مجله در پرواز. من فکر می کنم شاید من سمت چپ من مجلات در بازیافت و یا چیزی و باربارا [خواهد آنها را بخوانید]. و او مانند "من واقعا دوست دارم خانواده سلطنتی." بنابراین در هر زمان خانواده سلطنتی بود و در پوشش مردم, من می خواهم آن را به او بدهد. و سپس یک روز او گفت:, "آیا شما می خواهید برای عضویت در آن؟" بنابراین باربارا و من در حال حاضر به اشتراک گذاری, اشتراک, به , مردم , مجله که ما تجارت ،

باربارا: من آن را برای اولین بار.

ناندیتا: ما یک کیسه خاص و برگ آن را در درب من زمانی که او به پایان رسید. من تا به حال یک مهمانی عروسی سلطنتی زمانی که هری و مگان ازدواج کردم و باربارا آمد بیش از برای آن حزب نیز هست.

بک: چه چیزی شما بچه ها فکر می کنم در مورد Megxit?

باربارا: در مورد چی ؟

ناندیتا: هری و مگان ترک خانواده است.

باربارا: شما می دانید آنچه که من او را دوست ندارم. بنابراین من اهمیتی نمی دهند اگر او رفته بود. من فکر می کنم او یک مزاحم. من اتفاق می افتد به مانند کیت زیادی است.

ناندیتا: برای من آن را مانند به نظر می رسد او در حال hounded وجود دارد بسیار racialized شیوه ای. من فقط احساس مانند راه او در مورد صحبت در مطبوعات بریتانیا بود واقعا وحشتناک است. بنابراین من آنها را سرزنش نیست برای ترک. باربارا و من مخالف این دلیل من فکر نمی کنم آن او بود که باعث این مشکل است.

بک: چگونه چیزهایی برای شما بوده است پس از همه گیر شده ؟ آیا شما هر دو به تنهایی زندگی می کنند و یا شما زندگی می کنند با افراد دیگر ؟

ناندیتا: من به تنهایی زندگی می کنند.

باربارا: من به تنهایی زندگی می کنند.

ناندیتا: بحث ما هر روز از این بیماری همه گیر.

باربارا: او می خواست برای دیدن اگر من هنوز زنده بود.

ناندیتا: وقتی مشخص شد که مردم در باربارا در محدوده سنی بودند بیشتر در معرض خطر ابتلا به من گفت: باربارا طرح من که ما را به یکدیگر صحبت کنید هر روز. ما همیشه مطمئن شوید که ما نمی تماس با هر یک از دیگر در طول [فرماندار اندرو] کومو کنفرانس خبری چرا که ما هر دو تا به حال به تماشای آن. و ما را بررسی کنید در هر یک از دیگر و ببینید اگر ما نیاز به چیزی. باربارا را یک بار در روز, چرا که او نیاز به ورزش. من شده است در تلاش برای بیرون رفتن هر روز و یا هر روز سوم به حداقل رساندن خطر.

در روزهای شنبه من رفتن به بازار کشاورز و من به این شیرینی بیشتر به دور است که من فکر می کنم می تواند کاملا یک پیاده روی برای باربارا برای رسیدن به. که مرا به یاد, باربارا, اگر شما می خواهید هر چیزی را برای فردا اجازه دهید من می دانم.

بک: آیا شما و بعد فورا رفت واز به یکدیگر بهتر می دانم در این همه گیر?

باربارا: یک روز ناندیتا به من گفت: "چرا ما برای باز کردن درب و نشستن در آپارتمان خود ما? ما حق در سراسر از یکدیگر است. اما صحبت کردن با یکدیگر از طریق باز کردن درب است." که واقعا خوب بود چون شما رو به صحبت کردن با کسی و نه تلفن. شما رو به دیدن شخص شما صحبت شد. من فکر کردم که یک ایده عالی است و این کار بسیار خوبی است.

من صحبت زیادی در آن جلسه که ما تا به حال. به او گفتم: من در تمام پس زمینه هر کار من بود و هر چه.

ناندیتا: من می دانستم که شما تا به حال زندگی می کردند در ساختمان اما من نمی دانستم شما در اینجا از ابتدای ساخت. من فقط نمی دانم که خیلی در مورد تاریخ خود را.

باربارا: من انجام بسیاری.

ناندیتا: از آنجا که ما هر دو به تنهایی زندگی می کنند و ما در آپارتمان ما در همه زمان ها ما نمی توانید به تماس با چشم با افراد دیگر [اغلب]. در حالی که مردم تنها صحبت من در به در فرد بودند در فروشگاه مواد غذایی. باربارا و من هر دو برونگرا مردم است. به طوری که نیز آن را سخت به تنهایی و بسیار.

بک: ارتباط خود را به زندگی به تنهایی تغییر پس از همه گیر?

ناندیتا: من آن را دوست دارم. من بسیار به آن استفاده می شود. برای سه هفته من پسر زندگی می کند که در نیوجرسی آمد و با من بماند در حالی که برای. به طوری که قرار بود به معنای واقعی کلمه نیست که با انسان دیگری در 11 هفته به بودن با کسی که 24/7. آن بسیار شدید است. بنابراین من حدس می زنم من به نظر هر دو [موقعیت] و من فکر می کنم وجود جوانب مثبت و منفی برای هر دو آنها را. اما من احساس نمی مانند, آه خدای من این همه گیر به من آموخته است که این یک اشتباه بود به زندگی خودم.

باربارا: پس از من مانند یک همسایه خوب من احساس بسیار با اعتماد به نفس و خوب زندگی در اینجا. زمانی که او دور گاهی اوقات من می ترسم.

من فکر می کنم آن را به خوبی دوستانه با همسایه خود را. به خصوص اگر شما به تنهایی زندگی می کنند مانند من انجام دهد. من احساس می کنم که من می توانید تماس بگیرید و پس از او. من می توانید از او بپرسید چیزی در مورد آی فون یا آی پد اگر من نمی توانم به تصویر در چرا که او قطعا بیشتر فنی از من است.

ناندیتا: من موافق با باربارا که داشتن یک رابطه خوب با همسایه ساخته شده است که من احساس راحتی بیشتری زندگی می کنند به تنهایی. من همیشه می دانم که وجود دارد کسی که برای رسیدن به اگر چیزی اتفاق می افتد. من مریض نیست اما زمانی که من احساس کردم آن برای کسی که می خواهد مطمئن شوید که من خوب بود. وجود دارد چیزی است که واقعا آرامش و شگفت انگیز که در مورد. این باعث می شود من احساس می کنم نه تنها در جهان است. بنابراین من به شدت توصیه دوستان با همسایه خود—اگر همسایه شما یک فرد خوب.


اگر شما یا کسی که شما می دانید که باید بر روی فایل های دوستی در تماس در friendshipfiles@theatlantic.com و به ما بگویید که کمی در مورد آنچه باعث می شود دوستی منحصر به فرد است.

ما می خواهیم به شنیدن آنچه که شما فکر می کنم در مورد این مقاله. ارسال یک نامه به سردبیر و یا ارسال به letters@theatlantic.com.



tinyurlbitlyis.gdu.nuclck.ruulvis.netcutt.lyshrtco.de
آخرین مطالب