اکثر بچه ها از دست دادن یا شکستن اسباب بازی های خود را. من سرپرستی معدن.
در سال 1976 از دانشگاه آیووا تغییر نام یک موجود تاریخ-و-ادبيات برنامه مطالعات آمریکا. این پیش نویس به من و برخی دیگر از چرخ هیپی پیچک فارغ التحصیلان به پتو دولت و جمع آوری "موجود عامیانه تظاهرات." ما غارت پرت و دور افتاده Salvation Army فروشگاه صرفه جویی و روستایی آشغال مغازه ها. ما شکار این ابزار ساده و عروسک است که ما مقالات overinterpreted. کسانی که در راه اندازی گنجینه شدیم من عامیانه مجموعه یکی که ناشناخته امروز.
Handwrought قرن نوزدهم آثار شد با عنوان جرم جنایی ارزان ، "Midwesterners نمی دانم آنها چه کرده اند و یا تا به حال" ما Easterners gloated کشور پس از حملات.
قبل از رادیو قبل از تلویزیون وحشی زمستان صرف در داخل خانه تبدیل شده و بسیاری از آلمانی-آمریکایی به عالی چوب-برش. قادر به تحمل کودک whimsies (حتی از سیرز کاتالوگ) یک کشاورز فقط محدودتر هم او نوزادان را سرگرمی. کسانی که همه چیز مطمئن شوید که به طول انجامید! در اینجا ما باید یک اسب کشیده-مزرعه-سبد خرید اسباب بازی کوچک به صورت خاص یک بچه. شما هنوز هم می تواند احساس پدر مارس در حسرت یک گرم برداشت عشق خود را برای عدم تطابق اسب دست به تصویر کشیده و برای پسر او به دنیا آمد و به ارث Ecko, رنگ, و, خانواده, وسعت زمین به جریب.
این روزها من گاهی اوقات در مورد مصاحبه من مجموعه است. است خبرنگاران از من بپرسید به نام من با ارزش ترین را پیدا کنید. آن را در واقع یک هدیه است. من تقسیم زندگی حرفه ای من به دو خشن فاز: "اسباب بازی" و "Post-کودکانه چیز است." و این آویزان حق بر rolltop میز—هنوز هم نشانه نقطه عطف بین این دو است.
ما شاد مشتاق, جوانان و اغوا به آیووا, شهرستان داده شد و پنج سالگی یک ماه به صرف خارجی هنر است. استاد ما به دنیا آمد و در رم به شوخی به نام این "قوم نگاری استعمار در سرزمین مادری." او در سخنرانی قانع کننده و پویا; او سنگدلانه در تابه-جنس ملافه از دانش آموزان خود را و در عین حال حساس به چه تمام امپراتوری سقوط. او می خواهم در میان زیبایی هنری بود که به تکه های شکسته اما در جای خود باقی مانده.
ما را هر جمعه پر از کافئین و یک جوینده sleekness که گاهی اوقات گذشت برای. پوشیدن صرفه جویی-فروشگاه moose-موتیف ژاکت رانندگی قرض jalopies ما بودند مغزی hucksters به غارت دوم-پرواز فروشگاه عتیقه شرقی, آیووا, western Illinois. این اددر ما در می یابد که brainier ما احساس می شود. کشف برخی از handwrought gimcrack نوشتن یک مقاله در مورد آن در خواندن آن با صدای بلند در کلاس و سپس به دنبال انتشار در برخی از مجله مناسب مبهم است. ما رومی استاد تاکید مشاهده, مشاوره ما "Sapete sempre che voi siete stranieri . . . در un Paese molto più strano." و این که یک مدرسه دولتی او بلافاصله ترجمه "همیشه می دانم که شما در حال غریبه ها . . . در یک سرزمین دور و غریبه."
ما با سنجش زمان بسیاری از کشور مایل در یک روز جمعه "چیدن." نسبت به پایان چنین بازحمت حرکت کردن همکلاسی های من بودند رفتن از لبه غربی, ایلینوی, محدود, آیووا, شهرستان, در قرض فورد wagon; من به دنبال من غیرمنتظره جیپ. ما برای متوقف گاز و حمام. سپس دیگران خداحافظی دست تکان داد. من می خواهم صرف هشتاد و من صد اختصاص داده شده. من مسافت? یک روستایی صندوق پستی ساخته شده در یک سال 1946 فروشگاه کلاس و به شکل یک یا دو بلکه سه اسکاتلند الكلاب, دو, سفید, وسط, یک, که, پیوند, دهان پذیرفته بسته. صورتی چیت میزبان smock لبه با خیلی نوزده-چهل rickrack آن نگاه کرد اما آزتک ها. و من دست به پایین ترین نکته جالب نمادین پیدا هفته: یک سخاوتمندانه باسواد پنج پا نشانه توضیح "شما رو به یک قهرمان فوتبال همراه با دختران زیبا. بنابراین رفتن TECH!"
این نوع شوخی بود فکر "هوشمند است." و هیچ کس بیشتر به بردگی گرفته شده به مد روز smartness از hyper-تحصیل پسر بیست و شش با بیست و نه اینچ کمر و بنابراین مادر همیشه اشاره کرد عظیم I. Q. من نگاه کردن به او را با نگهداری مخلوطی از غرور تفریحی و ترحم. من فکر می کنم او condescended به غارت او در نظر گرفته شده برای ذخیره و سپس ستایش است. (اما مطمئنا این مشکل ساخته شده است به مفهوم در نظر گرفتن مدرک کارشناسی ارشد در "هنرمندان خود آموخته"!)
هر چند خسته و گرسنه من احساس حریص برای یکی بیشتر از بیست دلار جایزه. افتخار بود که من از فوتبال پپ-تیم ملی, تخته, من می دانستم که من می خواهم هنوز یافت نمی شود این تفرج را "آن است." من تصور کشف در هر لبنی انبار من گذشت برخی بدوی روغن پرتره از لینکلن, نقاشی, زمانی که او هنوز یک beardless دولت قانونگذار در اینجا.
دوستان من سوگند یاد آنها می خواهم صرفه جویی در من مدفوع در هامبورگ مسافرخانه شماره 1. آبی-صفحه ویژه این که جمعه بود مطمئنا ماهی سرخ شده. غروب ارائه شده بی حد و حصر ماهی قزل آلا-نارنجی. در یک مزرعه تراکتور تایر در کنار آن رنگ سفید پر شده بود از خاک و سپس سفید geraniums. غروب در حال حاضر تبدیل شده این همه رنگ از یک آتش اردو. Tidied زمینه سایه نسبت به چیزی شوم. و باید که بزرگ خروس بود crowing حق در غروب آفتاب? من سرعت را از طریق یک شهر کوچک به نام La Verne. و فقط به عنوان آن پروپان کارخانه گاز و سالن زیبایی (itchily به نام LuAnn خانه o') شامپو داد راه را برای ذرت-سبز حومه شهر من جاسوسی آویزان استعماری ثبت نام که دختر وار freehand وعده داده شده:
"خب به جهنم. برخی ازبدن فکر کردن گفت:" من با صدای بلند.
من هدف من جیپ به سمت unlit فروشگاه, که, نزدیک, نگاه به خارج از کسب و کار. من در حال حاضر می خواهم ظهور من کلاچ برای پیدا کردن معکوس هنگامی که من flicked در چراغهای جلو و سپس من بالا پرتوهای سپس braked. که سیگار-فروشگاه-هند چیز خم در پنجره ؟ با طلا و جواهر در سراسر آن ، آن را به نظر می رسد می شود یا برخی از خیاط زنانه را ساختگی و یا شاید یک انسان است. Oosh آن را قطعا می خواهم نقل مکان کرد.
"شب" به من گفت: لبخند زدن از طریق درب سازیاموسیقی زنگی' sweet-and-sour طنین انداز. "شما باید eponymous از-o . . ."
"اوخود." من موجه یکی با وقار تلخ nod.
گرفتار معلق در هوا در پنجره نگران این ممکن است به نظر می رسد دعوتی مالک باید ساخته ام سریع crablike عقب نشینی به مدفوع. صعود هنوز هم تا به حال با فرآیند له له زدن. او ریاست پشت کهنه نقره ای ثبت نام نقدی که خود را شبیه یک هزینه, ابزار جنسی, حدود سال 1923.
آنچه تا به حال خم شده خود را تا ؟ تب ؟ نقص هنگام تولد? ستون فقرات او نشان داد دقیق زاویه باز پین ایمنی; آن قلاب او روپوش صورت است. Theodosia وزن کمتر از نود پوند به نظر می رسید برای پوشیدن بهترین ها. یک شهرستان را به ارزش ساعتهای بودند دوخته به او در غیر این صورت مقعر قفسه سینه. بانوان ساعت با ساعت چهره قابل مشاهده دیگران locketed دور چند در قرقره که مجاز آسان, مشاوره, بازگشت سریع. خود فلزات glinted سراسر در مقابل او مانند نظامی دکوراسیون.
آن روز آخرین توقف بنابراین من به سرعت اسکن و بینی چین و چروک. من گاهی اوقات تصور می تونستم بوی گنج پنهان است. که در آن "آن"? شاید کمین در رسیدن به این "آن" ، او ستون فقرات ممکن است شده ام ظالمانه متمایل اما عمیق-مجموعه چشم gleamed راه من گل رشتی-تیز. Theodosia به نظر می رسید یکی از آن معلول یا زشت افرادی که احساس خود را unimprovable—یک شبه نظامی نقطه خودنمایی می کردن. نشسته در بالا flaunted او سازمان ملل متحد و دارایی به عنوان یک شکل از کسری معاشقه.
در آن سن و سال من هنوز هم به احتمال زیاد نگاه من بهترین است. (من باقی مانده نادان از ارزش اسمی حتی در حالی که معاملات در چانه زنی آن را به ارمغان آورد. شما واقعا متوجه خود را به نظر می رسد تنها هنگامی که شما آنها را از دست داد.) در حال حاضر barging نسبت به فقیرترین روشن گوشه ای از اتاق دو فروشگاه من احساس "آن" پنهان شده است. سالن صندلی چیده به سقف. باریک مسیرهای corkscrewed تجلیل و قدردانی به خم ستون فقرات. Theodosia ارائه هیچ رابطه هیچ یک از معمول با نشاط کنجکاو: "تا جایی که می خواهم شما مردمی می گویند شما از? شما با افسردگی-شیشه کنوانسیون در مولین, خبرا شرط می بندم." جز او آلوم زل زل نگاه کردن اسلحه او عبور بیش از شش پوند locket ساعت.