از گسترده vantage
دو بیمارستان و کارگران تا حدودی تنها به دنبال آمار و ارقام مصرف سیگار شکستن کمر پشت یک تریلر تکیه نسبت به یکدیگر به عنوان آنها صحبت آرام در کنار یک ردیف منظمی کمرنگ بوته. یکی بود موهای بلند و نازک و رنگ پریده اسلحه که dangled از او مالش. دیگر بزرگ زبر و خشن با یک خال کوبی بر روی بازوی خود را. حتی آن روز را در ماه ژوئن—اگر شما توجه نزدیک پرداخت می شود, رانندگی, گذشته شما ممکن است دیده می شود میل در راه او اشاره کرد و او را پا و حفر آن را به گرد و خاکی بتنی در حالی که او به او گوش و یا شما ممکن است متوجه شده ام راه او تحت تأثیر او صحبت کردم چرا که او دوست داشت به ریف در مورد این موضوع در دست و به تازگی چند بار زمانی که او بازدید با تریلر او تشریح کرده بود پس از اخبار اخیر: سریال-قاتل پرستار که تا به حال اعتراف به قتل, جایی در پنسیلوانیا حداقل یک دوجین بیماران. او برای بخش اضافه شده کمی تفسیر در اینجا وجود دارد و به دلیل آن بود که یک داستان است که به نوعی به نظر می رسید که کار را کمی آسان تر از نوع مزخرف داستان است که شما می خواهم بگویم برای کشتن زمان خود را و او را هیچ و بی معنی تن که او فکر می کردم ممکن است آمده ام از روی لئامت دادن خود را در ارتش. او تا به حال چشم سبز که شد عمیقا جدی هنگامی که او در گوش دادن.
پیوند
شروع به شکل در راه هر دو آنها نقل مکان کرد و در طول استراحت—در تنهایی آنها به دنبال بین بوته و پهلو, از, تریلر, کثیف بریدن از پارکینگ-خیلی محدود که در آن ته سیگار و بستر بود منفجر شده است. بین آنها بود, مرموز, انرژی یک توطئه تشکیل متقابل تاریخ است. (یا شاید توطئه تشکیل یک حس متقابل تاریخ است. شاید آن را بسیار ساده است.) به عنوان یک بچه او تا به حال زندگی می کردند در یکی از این هتل تعطیلات دادگاه که تبدیل شده بود خود را به بلند مدت اجاره—مردمی که پرداخت شده توسط هفته بود اما پس از سال و سال زمانی که آنها می تواند ساخت آسان رفاقت مبارزه در پارکینگ ریختن خون آوردن پلیس—دختر fuckup مامان با صفر مهارت های فرزند پروری. یک نوع تشویق مشاور در دبیرستان او را به نام خانم Hargrove که به امید او خواست او را به یک قهرمان جهش به جامعه و سپس مدرسه پرستاری در بورس. او می خواهم در نوادا در نزدیکی یک شهر به نام الی در شوشون رزرو بدون پدر هزینه های زیادی از وقت خود را به تنهایی در روستا ماندن از مادر خود را و سپس ناگهان آنها می خواهم منتقل شرق به بی ارزش آپارتمان در Newburgh, نیویورک, جدید پدر که دوست را به عنوان مقدار به عنوان مادر خود را.
کلیه کوبنده
به عنوان او دوست داشت به آن تماس بگیرید, در داخل بود تریلر. مشخصات فنی کوبنده به نام سنگ و ماشین آلات, او گفت:, و آن ارائه " سنگ شکن امواج شوک و معافیت تا سنگ. در اطراف منطقه شهری و گاهی در شمال ایالت نیویورک پس از این تریلر به نرخ برش, بیمارستان, کمک به هر چه دکتر تا به حال اختصاص داده شده به آن را با قرار دادن بیماران بر روی پلت فرم تنظیم تسمه نوار چسب به او spiel در مورد اینکه چگونه این خواهد صدمه دیده است اما نه به اندازه عبور یک سنگ بزرگ—اگر آن را حتی به تصویب رسید و پس از آن او می خواهم کار دستگاه هل دادن به عنوان به آرامی به عنوان امکان پذیر است در حالی که زننده امواج اولتراسونیک انرژی شکست سنگ از هم جدا.
یک مرد بیمار
خواهد آمد, به, تریلر, کون بزرگ, لیس زدن و ناله و استفاده از این مناسبت به او زانو. یک زن خواهد در آمده نحیف و ضعیف به سختی قادر به راه رفتن مقاومت در برابر همه کمک clambering بر روی پلت فرم مسواک زدن دور او ارائه شده ،
همه درد
به نظر می رسید تساوی به عنوان او کار کرده و دستگاه فشار دستگاه ضربه زدن به سنگ سخت با انرژی مافوق صوت تا شخصیت و تفاوت به نظر می رسید به او را به ذوب شده را به یک نقطه.
اسکار
که فرار کردن گردن خود را—فقط از دست رفته خود را در شريان کاروتيد او متوجه شده و ناپدید شده در زیر را مالش داد زمانی که او در مورد آن را بهانه ای برای بحث در مورد جنگ زمان I. E. D. آمار خود هامر باد تایر خاموش کردن خودرو با ارسال ترکش از طریق شاسی و به دوستان خود در بازو. خونریزی بد دوست خود را فریاد زد که او در حال مرگ بود که بازوی خود گوشت خرد شده بود. اما شخص را بازوی بود کاملا خوب در پایان و آن را تنها از مه-از-جنگ گه. من حدس می زنم من میخوام زندگی دوستان خود گفت: هنگامی که او در نهایت متوجه شدم که بازوی خود را هنوز هم وجود دارد, من حدس می زنم من O. K. ارشد.
کلیه پسر بچه
شد این بچه به سختی بیست و یک دلال از این به نظر می رسد از آن رنج می برند برای یک زن و شوهر از هفته در حالی که تریلر بود راه شمال را در یک محل به نام Watertown, لیس مورفين اب نبات چوبی با یک سنگ بزرگ و تنگ, حالب, معنی, مانند, بدترین سناریو: او نه تنها رفتن به زد اما آن را برای رفتن به یک زن و شوهر از جلسات و قطعات در حال رفتن به تصویب در یک زمان و سپس استنت حالب قرار داده خواهد شد در بیش از حد. بچه تا به حال این کج فک از بد rewire و زمانی که من unstrapped او مرا بوسید و گفت: من زندگی او را نجات داد, گفت: آن را مانند او به معنای آن است, و من سعی کردم به او اجازه دهید آن را در چشم من -- شما می دانید, چیزهایی که من از دیدن در مورد آینده اش—او گفت: Marlon یک روز. او خم به جلو و گوش او بدون یک کلمه.
در طول
بسیاری از این معافیت های تهویه هوا در تریلر پاپ خواهد بود در خور صداها: tink از یک توپ ضربه backstop در معلمان دانش آموزان در سراسر خیابان skittering از بستر در پارکینگ sirens و عمیق آبی وزوز از بیمارستان خود را. هنگامی که آن را خاموش تابستان خواهد ظهور غوغای پرندگان و شوش از اتومبیل در جاده ها فراتر از بوته تزئینی.
کلیه پسر بچه
گفت: من قصد ندارم به آن را و او او اطمینان داد که او را شنیده ام اما این حقیقت را در صدای خود را و آن را در چشمان خود را. شما می دانید که چگونه است که او گفت:. او از دیدن آنچه که من دیدم اما نمی توانستم به او بگویید.
هیچ چیز خوب
می تواند از صمیمیت از کسانی که بعد از درمان لحظات زمانی که بیمار شد گیجی توسط شادی, احساس, از امداد رسانی به او فکر می کردم. این زمانی بود که آنها را عجیب و غریب گه رسیدن به شما را لمس کرد و گفت چیزی در مورد قرار دادن شما در خود را و یا حتی در برخی موارد شلاق برای بدون هیچ دلیل خوبی چون شما بشارت.
او در برابر
به او استاندارد پرستار-به-پرستار صحبت در مورد درونی درد بيماران چگونه آنها می آیند و fleetingly. آنهایی که شما فکر می کنم در حال رفتن به زندگی می کنند تا پایان مرده است. آنهایی که شما مطمئن هستید که می خواهید به مرگ که مرگ را در چشم خود تا پایان زندگی, پردازش و ارسال خود را در راه های شاد. تغییر لگن بیمار بستری و بلند کردن دسته های صندلی و نگه داشتن شانه ها و چک کردن نمودار لغزش کوچک baggies بیش از راهنمایی دماسنج قرار دادن I. V. سوزن. پس از آن احساس بیرون رفتن برای استراحت و دیدن که اگر چه در داخل یک بیمار فقط grunted و رفته به ایست قلبی با عدم کمک به نظم آسمان پر از ابر و خورشید و پرندگان است که هنوز هم پرتاب خود را با شکوه در سراسر جهان است.
او گریه
در مورد کلیه و او را به خود جلب کرد نزدیک به او فرصتی برای نگاه کردن از طریق نور آبی و پیراهن را در یک switchyard از پشته که اسکار باز کرد تا به دهانه که در آن frag رفته بود.
تریلر
وارد هر چند هفته است که در تابستان و آنها پیامک یکدیگر و ملاقات کرد.
گرد زندگی
زیر تریلر از یک شهر به بعد از اقامت در هتل ها بودجه در حال تماشای تلویزیون به تنهایی در شب زحمت نیست او را قبل از تعطیلات دادگاه او و مادرش سفر کرده بود, حدود, زیادی, زیر, یک, سراخ کون, پس از دیگری و او به آن عادت او گفت: یک بعد از ظهر مسواک زدن موهای خود را به دور از پیشانی او و به دنبال بیش بوته به بچه بازی در میدان توپ در سراسر خیابان و سپس چرخش در اطراف به سرعت نگاه بیش از شانه خود را در تپه است که صعود گذشته جاده ها در جهت دیگر در سراسر پارکینگ که در آن سنگ قبرها افزایش یافت تا به درختان است. به نظر می رسید خیلی معمولی قرار دادن یک قبرستان در کنار یک بیمارستان است.
مرده
تا به حال نام هایی که در ذهن گیر در حالی که از آنهایی که درمان منتشر شد, ارسال به, پاک, خام, چرخش ستاره ها, پس به صحبت می کنند, او گفت:. همیشه وجود دارد برخی از بیمار در شرایط بحرانی محکوم و مشخص شده ترمینال در نمودار که غلبه شانس و راهپیمایی از بخش احاطه شده توسط خانواده اش حتی با تکان دادن خداحافظی گرفتن نام کردن به آینده است.
Marlon
دوست داشتم او را, سفید, سلاح, و راه سینه او تحت تأثیر زیر پارچه از مالش و او فکر -- هنگامی که او و تریلر رفته بودند—در مورد راه او منتقل شده که او راه می رفت, پرتاب تراکم از یک طرف به طرف دیگر آشکار به او یک عارضه از فرم که التماس به لمس کند و در طول شبهای تنهایی در انت آپارتمان چیزی را تصور کنید: سقوط به زانو خود را و گسترش سلاح های خود را مانند یکی از آن اسطوره ای و ارقام ارائه یک نوزاد به خورشید یا به خدا به آرامی cradling هر طرف او پایین است.
Gracie
تحسین بخش عمده ای از بدن خود را و تیره پوست و عضلات خود را بلند در ترکیب با راه او منتقل شده از پا به پا هنگامی که او ایستاده بود و راه, زمانی که او در محدود کردن سیگار او نگاه فراتر از او به برخی از نقطه در افق که هیچ کس می تواند خود را کشیدن مو سخت تر به مقررات موی دم اسبی نگه داشتن سر خود را بالا و کار فک خود را به عنوان او صحبت کرد و اجازه دادن به او در شمال ایالت intonations را وارد کنید و صدای خود را و راه او را به عهده گرفت و غریب, شاهوار تشریفات توقف به تعظیم خود را به عنوان او پدید آمده از اضطراری-درب اتاق جارو بازوی خود را به سمت, به دنبال تیره و تار و تنها تا زمانی که او به راه انداخته لبخند خود را در راه است که به نظر می رسید آسیب پذیر و سخت همه در همان زمان.
شوشون
عامیانه عاشق گرگ او در یک بعد از ظهر هنگامی که او او را در مورد زندگی در Ely, نوادا. گرگ می تواند مردم را به زندگی اما او آن را انجام دهد چرا که می خواهم وجود دارد بیش از حد بسیاری از مردم در جهان اگر او انجام داد. من مطمئن هستم که چگونه داستان می رود اما آن چیزی بود که او گفت:, و آن را در مورد تنها چیزی که مادر من تا به حال واقعا به من گفت در مورد مردم ما است.
نیم ساعت
معافیت اضافه کردن یکی پس از دیگری بیش از چهار ماه.
که غریب جاده ها
در امریکا این است که مسیر 50 در نوادا و آن را می رود از طریق Ely. رانندگی آن را مانند از دست دادن روح خود را و یکی دیگر مادر من استفاده می شود به می گویند. پدر من سوار 50 و ناپدید شد و یک سال و آمد و گفت که او می خواهم هرگز خاموش کردن آن—راه من—و سپس او را در سمت چپ او و یا او را به سمت چپ و یا سمت چپ آنها هر یک از دیگر. من پنجاه نسخه از این داستان است. یکی دیگر از چیزی که او به من گفت این بود که مردمی در سان فرانسیسکو گفت: آنها تا به حال به درایو شرق به غرب است. او تا به حال این hangup بودن از غرب و سپس در آنجا او زندگی در Newburgh, New York.
برگردان های ترسناک
در مورد سریال-قاتل, پرستار, شرح در چیزی که او می خواهم به عنوان خوانده شده آنلاین در مورد این پرستار مرد که اعتراف به کشتن بیماران عمدتا در پنسیلوانیا تنظیم مورفين میگذرد و بازنویسی نمودار پوشش آهنگ های خود را. در آن نقطه او داده بود و او را کل و کلیه پسر بچه داستان چگونه او را دیده بودم در چشمان او که او را به خودکشی و حتی این واقعیت است که او می خواهم پرتاب خود از یک پل. چند روز بعد او گفت: یک مورد دوستان خود را که در عراق کشته شد. همان داستان قدیمی I. E. D. انفجار از طریق شاسی پاره شدن سوراخ ها و همه و همه که به جز این زمان نبود بازوی خود را اما او سر و نیم تنه بالایی و نور رفت و از چشم خود را.
بازی آن را در
او می گفت. او hunching شانه های او صورت خود را به خاک سپرده شد در دست خود را. راه من آن را ببینید که سریال-قاتل پرستار واقعی نیست قاتل او می تواند و یا ترک مرگ بخشی به دلیل آنچه که او واقعا دوست دارد این است که حوزه از امکانات—شما می دانید که من صحبت کردن در مورد قبل از عمل بيمار شما که می خواهید به قرض دادن یک گوش به طوری که آنها می توانید تصمیم بگیرید که میخوای خوب-جذابیت شانس گرفتن دست خود را و منطبق مهارت های پرستاری, درک کامل و پیامدهای آینده عمل جراحی ، شما بروید و برای یک دقیقه حتی اگر شما سعی می کنید به شما احساس زندگی در دست خود را و شما تبدیل به آگاه باشید که یک کمی fuckup در یک نمودار یا یک برداشتی غلط و بیمار می میرند. و یا زمانی که شما در پیدا کردن بالن و کارت یش به هیئت مدیره و دیدن برخی از بچه های کوچک—همیشه به نام سامی و یا آنی—با سر تراشیده و قبل از عمل جراحی علائم و شما فکر می کنید در مقابل خود را در, چگونه دختران از آن آسان خواهد بود برای نجات بچه از درد و رنج او گفت: به دنبال بیش جاده, جریان, خود, دود بین دندان های خود را با چشم خود را در افق و چانه اش jutting.
در مراحل
تریلر چند روز بعد از چیدن در موضوع سریال-قاتل, پرستار, او شروع به صحبت دوباره ضربه برای کشتن چگونه او می خواهم آموخته در فلوجه که ضربه برابر با ظروف سرباز یا مسافر و چگونه وجود دارد یک مرد در این واحد که متصل عکس هر زمان که او را دیدم و یک روز برخی از بانوی پیر آمد در اطراف گوشه با دست خود در هوا—ما متنفر گوشه و او گفت: که یکی از دلایل ما متنفر فلوجه—و این مرد در واحد ما فقط ظهور او. هنگامی که ما نزدیک به بدن ما را دیدم که او تا به حال به این دست ورم و اماس مفصل انگشتان دست, فر, تا یک دست شود مانند که ممکن است نگاه کرده ام مانند یک تفنگ. اما آن را واقعا فقط درهم و برهم گه حقیقت است.
زیبا
در داخل آن لحظه صدای او لرزش چشمان خود را welling—باد رو به افزایش بود و ابرها تیره تر شد در آینده. چشم های او به شدت سبز به عنوان غم و اندوه پیچیده و درختان در نزدیکی جاده به شیرین بو و حساسیت های تشکیل شده در آرام. چه مدت بود که حاضر شد در حافظه بین دو نفر از آنها را برای بقیه زندگی خود را?
در نهایت
او صحبت کرد و گفت: مادر بزرگ من تا به حال آرتریت روماتوئید و من استفاده می شود به رفتن با او به الی به این درمانگاه که در آن او قرار داده و دست او را به یک موم حمام در حالی که من به تماشای فرو بردن آنها در و wincing از ابتدا تا زمانی که او تا به حال آبی موم دستکش. سپس او را تکان داد یک سیگار از بسته خود و روشن و آنها نشسته و گوش برای تلفن های موبایل از تابستان به دنبال بیش بوته در بیس بال الماس و فراتر از آن در بالای مدرسه و سفید گنبد در آسمان است. زمانی که او صحبت کرد دوباره او توضیح داد که مرده خانم در خیابان در فلوجه بود دست درست مثل مادر بزرگ خود را و پس از آن او شروع به گریه شروع با یک کم نفس نفس زدن و سقوط از شانه های او را به عنوان او به خاک سپرده چهره اش و او کشیده و او را دید.
یکی
امید برای عشق بزرگ دنیا از یک درد مشترک برای دو ایالات روح های غم و اندوه در طولانی آسان گفتگوی بورسی در حالی که آنها دفع جاذبه فیزیکی و بد تعبیر کردن هر یک از دیگر تا زمانی که همه چیز به نظر می رسد برای تغییر یک بعد از ظهر سیگار پشت تریلر در خصوص روز خشن—a ترياژ شده تصادف اتوبوس که شامل یکی دو معیوب سوختگی قربانی (برای او) و (او) که در آمد با یک داستان برای گفتن در مورد سنگ های قبلی و زمانی که او خیلی بد دروغ گفتن در کنار او در اتاق نشیمن خود را برخلاف در عذاب است که او التماس شوهرش به پا زدن او و او که فقط walloping او و شوهرش دستگیر شد, البته, اما آن کار می کرد و سنگ در گذشت شاش او. پلیس نمی خواهد گوش دادن به طرف داستان, اگر چه, و به پایان رسید تا در زندان است. لعنت حق Marlon گفت:—و فقط پس از او به پایان رسید که در داستان وجود دارد whoop از یک آژیر و یک E. M. S. کشیده و آنها را تماشا در حالی که سربار از نازک پشته بر روی سقف بیمارستان شکوفه دود پدید آمده به اوایل پاییزی آسمان سوزانده پس از بانداژ و خون آلود حوله afterbirths و هر چیز دیگری می تواند سوخته به صرفه جویی در بیمارستان دفع هزینه.
یک بعد از ظهر در ماه سپتامبر
او گفت: من عاشق شنیدن داستان های خود را. من عاشق داستان های خود را بیش از حد او گفت: دست زدن به شانه اش.
ما باید از اینجا دریافت کنید
پس از این تغییر یک درایو او گفت: shrugging شانه خود را به سمت ورودی اورژانس که در آن پرستار بودند از بین بردن یک gurney از یک کامیون کاهش آن با شمارش است. و او منتظر جواب چرا که او می خواست او را به التماس کمی برای شنیدن چقدر تمایل خود را به حال تعلق طول هفته—کوچک دست و قلم و حرکات یکی به بعدی—و چون او در زمان مراقبت با مسائل مربوط به قلب گذشته داشتن به او آموخته است که با یک ضربه می تواند به راحتی به عنوان یک بوسه.
آنها سوار
کردن, پیر جاده دولت از طریق پاییز غروب, صحبت کردن آرام و گوش دادن به موسیقی به عنوان رودخانه به نظر می رسد و ناپدید شد به سمت راست و او fiddled با-رادیو پانچ دکمه احساس مکانیزم حرکت اشاره گر آن را به عنوان تضعیف از ایستگاه به ایستگاه.
آنها هر دو احساس
احساس رفتن شمال, در حالی که او گفت: داستان در مورد رشد باندهای که حکومت محله راه آنها استفاده می شود به بازی در امتداد رودخانه و سپس در اطراف switchbacks از طوفان شاه و عبور از ویرانی از Newburgh او گفت: من فکر می کنم این در اینجا است که احتمالا غریب جاده ها در امریکا و در راس آنها به خارج از شهر ادامه داد و در شمال جاده باز به چهار خط و سپس بازگشت به, دو, skirting, پیر و املاک صومعه تا زمانی که آنها به یک هتل کوچک در berm در سمت چپ به رنگ صورتی با یک لرزش نئون نشانه آن است که گفت: رودخانه بقیه چیزی از یک فیلم.
هیچ
صبر کنید قبل از اینکه آنها را به هتل آنها را متوقف کرده در یک رستوران به اشتراک گذاری یک وعده غذایی و سپس در پارکینگ آنها دودی و تکیه به عقب نگاه کردن در ستارگان—و اگر شما می خواهم به دنبال شما آنها را دیده اند وجود دارد و بر این باورند دو نفر طولانی در یک ایالت پارکینگ, بوسیدن یکدیگر به آرامی و شما می میرم بیرون ریخته شده یک داستان از تصویر.
هیچ
صبر کنید وجود دارد بسیاری از دیگر مکالمات در اواخر تابستان و اوایل پاییز به آنها خیره شد در جاده ها و توپ زمین و آسمان, تست, یکدیگر, اذیت کردن, griping در مورد کار و زندگی به طور کلی های عمیق تر داستان است که هرگز ثبت شود نه در اینجا و نه در حافظه به طوری که بعد از آن به دنبال بازگشت آن به نظر می رسد که در پاییز در یک بعد از ظهر سرد آنها تا به حال هر دو تصمیم در هوی و هوس را به جهش به قلاب تا برای رفتن به آینده با هم به کمال مردد مراقب طبیعت از شخصیت خود را, چرا که آنها هر دو آسیب دیده به نحوی از دست داده و حس و احساس—شما می خواهم اگر شما می خواهم به تماشای یک ناگهان عمیق نیاز برای هر یک از دیگر.
هیچ
منتظر بازگشت به عصر او به او گفت کلیه و پسر داستان به راه است که ارز به کار کرده بود و زمانی چیزهایی که نکردن و چیزهایی که بیان شد راه او به مارلون او چگونه تصور بچه که نامش بود کوتاه و مختصر رفتن به پل ایستاده بر روی نرده و به دنبال مستقیم به جلو—در خم رودخانه زیبا ویستا. بازگشت به راه تبادل نقل—تقریبا بدون هیچ کلمه اما نه کاملا—که بعد از ظهر بین Marlon و Gracie و چگونه او گفت: "البته" و پس از او به او گفت کلیه پسر نام واقعی کوتاه و مختصر و سپس او خندید و گفت: همه کسانی که stoners به نام مثل هنک کوتاه و مختصر Al. چگونه پس از او می خواهم در مورد فک شکسته او به طور ناگهانی تغییر موضوع به چیزی او را دندانپزشک به او گفته بود در مورد پسران (او گفت: پسران) آمدن به اتاق در روز یکشنبه بعد از ظهر با نوار-مبارزه فک, دندان های شکسته. بازگشت به چگونه پس از او می گفت: Marlon در مورد دندانپزشک یک زن و شوهر پیر به نظر می رسد بین درب کشویی و شروع به آهسته راه رفتن برروی آن بکشید در سراسر پارکینگ برگزاری هر یک از دیگر, و چگونه او متوقف شد (برگزاری در پرستاری سخنرانی) و گفت: چه کوتاه و مختصر می میرند ؟ او گفت: آن را قبل از او می تواند به او بگویید این واقعیت است. نه آنقدر حدس زدن به عنوان نظر می رسد به یک بینش نبوی. و او گفت: هی کجا میدانید ؟ و او شانه ای بالا انداخت و نگاه دور و گوش او به عنوان توضیح داده شده است که کوتاه و مختصر تا به حال شروع به پریدن از یک پل و سپس سمت راست و سپس از حرارت برداشته و بستر skittered و یک E. M. S. آمد به اورژانس خلیج و در سراسر خیابان وجود دارد بالا فلزی و زیبا و صدای بچه ها بازی قبل از او شروع به گریه کرد.
هیچ
منتظر بازگشت به راه او پدید آمده از درب های شیشه ای کشویی در ارتش خود را خستگی بیش از خود و مالش با او هود کشیده در اطراف یک چهره ظالمانه مجموعه های کوچک خود را به دهان, یکپارچهسازی با سیستمعامل, به عنوان اگر او بودند در فکر عمیق تا زمانی که او در نزدیکی تریلر و خود را کشیده هود پایین و سرش را تکان داد به اجازه مو خود را و برای لحظه ای متوقف شد گسترش سلاح خود را به عنوان اگر برای یک آغوش و سپس گفت: Heyya, heyya, و او را در آغوش گرفتن در حالی که او در این داستان او می خواست به او بگویید در مورد دیوانه بانوی پیر در پوگکیپسی چرا که او همیشه یک بطری در خلیج بود که بخشی از پویا اصرار به صحبت کردن با او و شنیدن او صحبت کنند.
هیچ
منتظر بازگشت پشت تریلر که به خصوص خشن, روز ترياژ شده, اتوبوس, تصادف, دو, D. O. A. و یکی دو معیوب برای او و برای او یک پیرمرد با یک سنگ به اندازه الماس امید در برای بار دوم و این خانم که استدلال بر روش او با کوبنده به او غم و اندوه را برای آن تصمیم گرفت که به Gracie داستان زندگی خود را ده سنگ در پنج سال چیزی بود که او گفت:—و آهسته رهگذر, گرفتن وقت خود را به طور منظم در بیمارستان. و سپس Gracie گفت: Marlon در مورد خود مادر در مورد راه ناپدری او را مورد ضرب و شتم بود هر دو آنها را و پس از آن در مورد Roy مرد در تعطیلات دادگاه این سفت چسبیده مرد مسن تر—حداقل او مسن تر به نظر می رسید به من در آن زمان او گفت که تا به حال یک موتور سیکلت و او را برای سواری و سپس او را متوقف صحبت کردن و اجازه Marlon ببینید در چهره او چیزهایی که او می خواست او را به ببینید که او متحمل شده بود در دست Roy.
هیچ
صبر کنید به لحظه ای که ناگهان از آبی یک دمدمی مزاجی برف squall تا به حال به نظر می رسد از یک آسمان روشن و او گفت: آن را خوب فال و او به او گفت که او بود پر از گه و آنها را به سقوط یک هیستریک خنده متناسب با هم به عنوان یک بار دیگر یک E. M. S. آمد خروش در—آژیر سیاه—به عنوان اگر به قرابت خود را در شادی و لذت با فوریت برخی دیگر از قلمرو و چگونه در آن لحظه در میان دیگران بی شماری به نحوی مهر و موم شده سرنوشت بین آنها گذاشته داخل ابدیت از آن لحظات.
هیچ
منتظر بازگشت به آن بعد از ظهر زمانی که او گفت: ما باید از این محل دریافت و یا شاید او گفت: ما باید به دور از این مفصل شانه ای بالا انداخت و شانه به سمت ورودی اورژانس که در آن—با چکاچاک-و-clattering صدا—آنها از بین بردن یک gurney از کامیون, کاهش آن در یک تعداد که نشانه ای از چیزی وحشتناک, چرا که آنها فقط این است که برای خراب کردن موارد آسیب دیده و کالا و او منتظر چند ضربه به پاسخ Marlon چرا که او می خواست او را به آن می گویند دوباره به التماس کمی به ببینید که چقدر تمایل تعلق به حال در طول هفته از یک قلم دست به یکی دیگر از ژست های به بعد, چرا که او تا به حال در آخر: همه او بود—او گاهی اوقات احساس—کوچک تجمع یک بر آینده چون گذشته آموخته بود او را به مراقبت از همه که به صرفه با مسائل مربوط به قلب. یک ضربه می تواند به راحتی به عنوان یک بوسه. پشت یک دست می رسند می تواند در یک لحظه متوجه. این فیزیک بود در استخوان های او را در راه او کشید و خودش را کمی به دور و حتی در حال حاضر زمانی که او رسیده به لمس شانه او. او احساس خود را—با نسیم باد موهایش را در اطراف چشمان او—برداشت کمی از نرم فوریت صدای او هنگامی که او به او گفت که او فقط احساس دور شدن است. بنابراین او منتظر ماند تا او اضافه کرد: من نه ضربه بر شما من فقط پیشنهاد یک درایو رودخانه و سپس هر دو خندیدند که در آن. و او منتظر چند بیت بیشتر و سپس گفت: مطمئن بود که او فکر زیبا ترین کلمه در جهان است.
بنابراین
در حال حاضر آنها در یک تخت در سایه هتل نور گوش دادن به اتومبیل های گاه به گاه عبور در جاده ها است.
در تضعیف تخت
او heaved به بلند کردن اجسام را در دست خود را در حالی که او خود را برگزار و شانه ها و انگشتان دست او کشویی در اطراف به احساس اسکار پایین آمدن از گردن خود و هدایت را در دو خط که پس از آن ملاقات دوباره در اطراف نوک پستان چپ خود را به شکل یک craterlike توخالی و به او جلب کرد در زمان او در مدرسه پرستاری در تست های بافتی که در آن گلوله در رفت و در آنجا ماند و سوخته او می خواهم بعد می گویند—فسفر سفید و به اندازه کافی داغ, تشکر از خدا برای داغ کردن زخم و مهر و موم کردن رگ های خونی. او محوری و عمیق و پس از آن کاسته تا به او دادند و در برابر او—فراموش کردن خود زخم—تا حرکات دو چرخید و به آنچه به نظر می رسید به یک پانل از آزادی است. او grunted و او هم انگشت زدن.
نرم گریه
صدا به گریه به عنوان شما می توانید—و هنگامی که او ساخته شده است که صدای او ساخته شده آن را هم و با هم بودند و یک صدا و سپس او استراحت وزن خود را در برابر او و به یاد می آورد و دست او را پایین وجود دارد اهتزاز یادآوری او را از پیر زن دست و مادر بزرگ او را به این دلیل که به لمس خود او می خواهم به خم شدن و انعطاف پذیری آن و به خاطر سپردن احساس پس از این واقعیت احساس او مطمئن است که او می خواهد به او بگویید آنچه که واقعا اتفاق افتاده است به بانوی پیر در فلوجه یا حداقل بعد, بسیار, بعد, سال بعد—او می خواهم ببینید که تصویر و استفاده از آن برای توجیه داشتن به او گفت در مورد آن.
در اعماق شب
او درآورده او را بیدار و توضیح داد که او بود که رفته بودم باعث خوشحال بانوی پیر در فلوجه, تیراندازی او را به عنوان او در اطراف گوشه در خام ضربه به جای فکر او را از بیست متری.
او گریه
در برابر شانه خود را به عنوان او گفت: آرام آن است که همه حق Marlon شما در اینجا در حال حاضر و آن را برای رفتن به کار کردن شما یک لعنت پرستار خوب و سپس آن را به نظر می رسید به عنوان اگر او تا به حال آموخته در کار آمد به عنوان او صحبت کرد و soothingly به او ساخت یک نوازش ملایم حرکت در پشت این نوع از حرکت شما می خواهم به استفاده از برای آرام کردن یک نوزاد در شب—آرام تکرار پت و نه خیلی نرم و نه خیلی سخت.
به طوری که
عمیق ترین معنای مبهم به نظر می رسد به ماندن در اطراف این تصویر نه فقط از دو نفر از آنها با هم گریه و هم دست خود را, آن را به عنوان fluttered به تنهایی, که تا به حال منجر به ورود او و برای او که تصویر را نگه معنای دیگری چون او را به یاد داشته باشید آن را بیش از حد مبهم و تکرار این حرکت بارها در طول سال به خودش لذت فقط به عنوان او اغلب می خواهم رد گم کردن از طریق حافظه که در تابستان و پاییز نقاشی در لحظات تصادفی تلاش برای پیدا کردن منبع نقطه ای از عشق خود را. ♦