از طریق مه از حافظه و با وجود همه چیز را که اتفاق افتاده پس من هنوز هم به وضوح به یاد داشته باشید آخرین روز مدرسه. در صبح من به گوش شهردار در رادیو و اصرار دارد که این مدارس را نمی دید. بیش از حد بسیاری از کودکان آسیب پذیر خود را تنها وعده های غذایی در مدرسه, او گفت:. بیش از حد از این شهر نیروی کار وابسته به مدارس برای مراقبت از کودکان. در بعد از ظهر امیلی و من در رفت و بزرگ ما همه گیر خرید اجرا شود. و سپس در 5 p. m. در این نقطه من برداشت Raffi از قبل از K. مدرسه ما محبوب بود آن معمول خود: بسیاری از والدین بسیاری از کودکان و نوجوانان, همه در یک روحیه ی خوب. به طور معمول خود را پس از معلمان مدرسه بودند و خسته.
"شهردار نمی خواهند به مدارس" به من گفت.
"اگر او نمی کند به آنها نزدیک خواهیم دید آنها" یکی از معلمان گفت.
"حضور و غیاب در حال حاضر پایین" معلم گفت. "مردم در حال نگه داشتن بچه ها خود را در خانه."
که زمانی که من می دانستم که این مدارس شد و رفتن به دید و به زودی.
Raffi و من رفتم بیرون و دوید به نوسانات. من در صحبت با برخی از پدر و مادر دیگر. یک وکیل دادگستری گفت: رئیس او گفته بود او را به خانه به عنوان مقدار کار به عنوان او می تواند به عنوان اتاق شد و احتمالا بسته می شود; یکی دیگر از, یک برنامه نویس کامپیوتر در حال حاضر شروع به کار از خانه. هیچ یک از ما پوشیده بود اما در حال حاضر برخی از پدر و مادر به نظر می رسید نگه داشتن فاصله آنها از یکدیگر است. ما در مورد احتمالات مختلف در این رویداد از مدرسه بسته شدن. شاید ما می تواند راه اندازی یک پدر و مادر-اجرای مراقبت از co-op? در هر صورت ما می بینیم هر یک از دیگر در زمین بازی! هیچ یک از ما فکر می کنم تا به حال هیچ مفهوم در آن زمان چقدر جدی بود و رفتن به نوبه خود به.
بعد از نیم ساعت من موفق به استخراج Raffi از زمین بازی. ما برداشت خود را برادر کوچک ایلیا از مراقبت روزانه. سپس همراه ما ambled در امتداد خیابان های بروکلین از طریق کلینتون تپه و قلعه گرین خطرناک در سراسر اقیانوس اطلس در خیابان و به بزرگ اطلس متری و توسعه و هنوز هم بیشتر از یک سایت ساخت و ساز که در آن زندگی می کنیم. و آن بود که: آخرین روز مدرسه. آن را پنج شنبه, مارس 13th.
در ابتدا فقط از ترس: ترس است که ما را مریض; ترس است که ما پدر و مادر را بیمار; ترس است که جامعه را به فروپاشی مانند فاجعه و مردم شروع به حمله به یک دیگر در خیابان برای مواد غذایی.
در این میان وجود دارد این ماده از بچه های ما. ایلیا هنوز دو بیش از حد جوان به خوش آمد می گوید ناگهانی پایان وقت روز مراقبت با چیزی جز شادی. ما تا به حال شده است با انداختن او در آنجا به مدت هفت ماه, و او هنوز هم گاهی اوقات گریه کرد. ایلیا نمی پرسیدن هر گونه سوال در مورد اینکه چرا او را به ماندن در منزل.
Raffi نزدیک شدن به او پنجمین سالگرد تولد یک داستان متفاوت بود. او تا به حال شده است که شنیدن در مورد کوروناویروس برای چند هفته در حال حاضر در بخشی به دلیل معلمان خود را در مدرسه آغاز شده بود و همه با دقت بسیار دست خود را بشویید. رقص معلم در حال تدریس در کلاس چگونه عطسه به خم کردن آرنج خود را. و ما به بهترین توانایی ما تا به حال به او توضیح داد که چه coronavirus شد. چون من تا به حال انجام داده توضیح در روسیه, و , تاج, در, روسی, همانطور که در بسیاری از زبان های دیگر به معنی "تاج" او ترجمه کرده بود به نام از این ویروس به عنوان "پادشاه جوانه." هنگامی که ما به او گفت که چون پادشاه جوانه او تا به حال به ماندن خانه از مدرسه برای کمی در حالی که او به نظر می رسید به آن را بسیار در گشاد گشاد راه رفتن. که نمی تجارت استرس و سفتی از مدرسه برای غور و صبحانه و به دنبال آن ساعت از "Wild Kratts," "مرد عنکبوتی" و وحشتناک نشان می دهد به نام "قهرمانان از ماده چسبنده و لزج Jit Zu"? اما در واقع آن را به عنوان معلوم شد Raffi گاهی ساختار است که مدرسه ارائه شده و به زودی او شروع به امیلی قرار داده و آن را "کوچک خود را به دست ذهن است."
اولین هفته پس از بسته شدن مدرسه امیلی و من هر دو بیمار. با توجه به بعد آنتی بادی آزمایش این نبود که احتمالا COVID-19 اما لذت بخش, یا, و ما بیشتر اجازه دهید بچه ها تماشای تلویزیون است. اما حتی Raffi در نهایت رشد خسته از این و در کشتی سوار در تعقیب ایلیا در اطراف آپارتمان و مسائل در فریزر و نقاشی بر روی دیوار. آپارتمان ما کوچک بود و اجاره. از بیست و طبقه اول ما به تماشای ترافیک رشد نازک تر و نازک تر در اقیانوس اطلس خیابان.
در بین خواب و تعریق از تب و فریاد در Raffi برای جلوگیری از هر خشونت و یا مخرب بازی او می خواهم در حال حاضر اختراع ما تعجب اگر ما باید ترک نیویورک. ما در Airbnb لیست در نزدیکی خانه پدر من در ماساچوست است. اما ما نمی خواهید به ترک و هنگامی که فشار آمد به پرتاب ما نمی تواند آن را تقبل کنند. پس از آن دوستان که تا به حال به طور موقت ترک خانه های خود را در تاج و ارتفاع حدود یک مایل از ما پرسید: اگر ما می خواهم به خانه نشستن. آنها تا به حال دو طبقه و مهمتر از پشت حیاط. ما گفت: بله حق دور نقل مکان کرد خانه یک زن و شوهر از روز بعد. هنگامی که ما می خواهم دور ما مواد غذایی, راه اندازی, سفر, گهواره برای نوزاد و نمیفهمد Netflix وضعیت در تلویزیون آن زمان به صورت ما واقعیت جدید. آن زمان برای آموزش از راه دور را آغاز کند.
چه شد مدرسه ؟ چگونه کار می کند ؟ Raffi معلم, خانم, حال همیشه انجام بهترین خود را به ارسال عکس ها و به روز رسانی و Raffi بخشی بود که در واقع بسیار مایل به شایعات بی اساس در مورد دوستان خود را: که می خواهم به حال زمان که هنوز یاد نگرفته که چگونه برای باز کردن یک بسته چیپس سیب زمینی که تا به حال پا در Raffi دست (به عمد به اعتقاد او) در طول زنگ تفریح. اما چگونه مدرسه به نوبه خود Raffi به یک فرد و عضوی از جامعه کسی که نشسته هنوز تا پانزده دقیقه در یک زمان و به نظر نمی رسد فقط به صورت تصادفی شروع به پرتاب چیزهایی در سر مردم? این بخشی از آن رمز و راز بود به ما.
در اولین روز از آموزش از راه دور, خانم فرستاده و ما این کلاس را در برنامه روزانه. از 8:20-8:40 A. M.بچه ها نوشت: از نام خود را خوردند و برخی از صبحانه. از 8:45 تا 9 آنها تا به حال یک صبح جلسه به بحث در مورد احساسات خود گوش دادن به آهنگ های هفته و عمل نامه برای تلفن های موبایل. سپس آنها را از آنجا خارج شد. پس از آن آنها تا به حال "مرکز فعالیت های زمان." و در و تا 2:40 p. m. به خاطر تداوم و بچه ها ادامه غنی سازی خانم پیشنهاد ما به دنبال برخی فرم از برنامه در صفحه اصلی. ما توافق را امتحان کنید. V آیا این با هجده بچه ها هر روز. چگونه سخت می تواند از آن ما را به انجام آن با یکی از بچه های خود ما?
معلوم شد که غیر ممکن است. Raffi نشسته بود خیره در کار اختصاص داده شده برای یک دقیقه اما پس از آن او می خواهم می خواهم برای پیدا کردن چیزی در یخچال و فریزر به خوردن و یا به تعقیب پس از ایلیا یا فقط به فرار و پنهان است. هنگامی که ما در تلاش برای رفتن به خارج به عنوان در هر برنامه که آیا برای پارک کردن در خیابان و یا فقط به حیاط پشت Raffi ادعا نمی خواهید به آن بروید. بعدها ما شنیدیم از بسیاری از پدر و مادر که خود Raffi-سن بچه ها تا به حال این واکنش به مستند, یا از ترس و یا اینرسی یا چیز دیگری بود و حاضر به رفتن به خارج برای هفته ها. اما بین دو نفر از آنها بچه های ما فقط انجام آسیب بیش از حد به دوستان ما خانه به خود طبقه را از پله ها خود را زیبا و سفید نیمکت. ما تا به حال به آنها را. چند بار من به سادگی انجام Raffi بر روی جلو خم شدن در پیراهن و جوراب. هنگامی که در خارج در سرما (که هنوز در اواخر ماه مارس بسیار سرد) او موافق برای قرار دادن در کفش و ژاکت. سپس ما را به صورت مسالمت آمیز در راه رفتن به طرز مرموزی خیابان های خالی.