در سال 1944 راجر Angell به فروش می رسد یک داستان کوتاه به نیویورکر. او شاید یک خارجی ایده خودی—مادرش ویرایشگر Katharine سفید مشغول به کار در این مجله. چه به دنبال یک حرفه ای در نیویورکر در حال حاضر در هشتمین دهه به طول انجامید طیف وسیعی از نقش ها و ژانرهای که به نظر می رسید که غیر قابل تصور در سال 1944 برخی از آنها را به خاطر آنها وجود نداشت تا آنجل اختراع آنها. او به زودی رها نوشتن داستان برای ویرایش آن پیوستن به داستان گروه در سال 1956. شش سال بعد پس از یک پیشنهاد از ویلیام شان Angell رهبری به ساراسوتا برای بازی بیس بال, بهار, آموزش; از آن پس نوشتن در مورد ورزش شده است استاندارد بوده است که دیگران را اندازه گیری می شوند. در سال 2014 ملی بیس بال از شهرت به او J. G. Taylor Spink جایزه بالاترین افتخار برای نویسندگان. در Cooperstown او رفت و با جو توره خود دیرین منبع و اچ.
برای سال های بسیاری Angell شناخته شده بود خارج نیویورکر بیشتر به عنوان یک بیس بال نویسنده است. در اواخر دهه نود با تشویق از تینا قهوه ای و پس از آن دیوید Remnick او شروع به نوشتن در مورد خود—در حاشیه, حداقل. مقالات خود را در مورد Martinis طلاق و جنگ جهانی دوم شد و صدا و پر جنب و جوش و خنده دار و گاهی اوقات فقط عمیقا غمگین است. او تا به حال شناخته شده به عنوان بزرگ بیس بال نویسنده—در حال حاضر آن را روشن است که او یک نویسنده. در سال 2014 Angell انتشار یک قطعه به نام "این پیرمرد" یک حساب کاربری از مخلوط نعمت سن. در سال نود و سه رفت و ویروسی.
Angell است که در حال حاضر نود و نه و آن را وسوسه انگیز به نظر او به عنوان یک دروازه بان حافظه سازمانی یک پلاک روی دیوار خواندن "این بود نیویورکر." و در واقع او می توانید بگویید حکایات در مورد نویسندگان و سردبیران از همه دوره ها از مجله. اما او را بیشتر به احتمال زیاد به می گویند: "من یاد گرفتم چیزی واقعا شگفت انگیز امروز!" برای سالگرد موضوع من او را در آپارتمان او سهام با همسرش, پگی Moorman, به بحث در مورد زندگی خود را در مجله.
هنگامی که شما در حال رشد بودند و مادر خود را, Katharine سفید مشغول به کار بود در نیویورکرکه شما را به دفتر ؟
در حال حاضر و پس از آن. من می خواهم به دیدار او و ما اغلب می خواهم برای ناهار بیرون رفتن در speakeasies—آنچه شما می خواهم فکر می کنم در حال حاضر به عنوان یک رستوران ایتالیایی—از آنجا که وجود دارد بهتر مواد غذایی است. وجود دارد یکی در نزدیکی دفتر به نام مینو است که ما گاهی اوقات استفاده می شود برای ناهار.
هنگامی که شما برای اولین بار شروع به دیدن مردم از این مجله چیست ؟
مادر من سردبیر چند ماه پس از این مجله آغاز شده است. من پنج ساله بود. بعد از پدر و مادرم جدا شدند و مادر من ازدواج E. B. (اندی) سفید من تو را دیدم او را در مکرر و طولانی تعطیلات آخر هفته و تعطیلات. مکالمه خواهد بود در مورد هارولد راس و نیویورکرو من مشتاق شنونده.
چیز زیادی در مورد راس که من در طول سال است و میزان قدرت و نفوذ سلیقه و قضاوت او سپرده به زنان مادر من در میان آنها است. در طول جنگ او بود و به خبرنگاران خارجی—Mollie Panter-Downes در لندن و جانت Flanner در فرانسه. این شغل بزرگ است. و مادر من بیشتر و بیشتر در این مجله. او یک شعر ویرایشگر او یک داستان ویرایشگر و در عرض کمتر از ده سال او همچنین یکی از هنر سردبیران نشستن در هنر جلسات.
راس شمارش خود را برای همه چیز. او هیچ چیز مانند او: او می خواهم نه به کالج او رشد کرده بود در اسپن کلرادو و مستقیم رفته به روزنامه ها و پس از آن سردبیر Stars & Stripes در اروپا در طول جنگ جهانی اول. و او مشهور به صحبت obscenely اما بسیاری از این "فحاشی" شد و در امتداد خطوط از "اوه خدای من."
آیا می دانید که چگونه او این کار ؟
من فکر می کنم که راس بود و احتمالا به دنبال کسی با کمی فرهنگ است. او مرد نویسندگان که او می دانست و نوشید و من فکر می کنم او می خواست یک زن و او یکی است. و او واقعا به رسمیت شناخته شده به سرعت چقدر خوب او بود, چگونه قوی و خود قضاوت شد. او اظهار داشت خودش—او وحشت زده بود توسط راس در هر راه.
آیا شما به یاد داشته باشید برخی از اولین قطعه که شما در واقع به عنوان خوانده شده در مجله?
من نمی توانم به یاد داشته باشید قطعات; آنچه من به عنوان یک بچه بود حفظ کارتون. وجود دارد محدود نسخه از تمام مسائل پشت در مادر و اندی را در ایالت مین است. زمانی که من در مورد سیزده یا چهارده من گفت: "من می تواند به عنوان برای هر نقاشی که تا به حال شده در مجله." و گفتند: "بیا به ما نشان می دهد." و من -- من می خواهم به حفظ هر عنوان و از هر کارتون. من همیشه آنها را درک کنید. وجود دارد یک زیبا هلن Hokinson نقاشی از یک میانسال در غرفه یک کتابفروشی در پاریس گفت:"Avez-vous 'Ulysses'?" چون جیمز جویس "اولیس" ممنوع اعلام شد در این کشور است.
هنگامی که شما شروع به نوشتن خود را ؟
خوب وقتی که من نه اندی, سفید ارسال یک آیه از معدن به Franklin P. Adams که "برج Conning" بود که در آن زمان مهم ترین ستون در دنیایقابل توجه روزنامه. من آیه رفت:
و که امضا شد "Roger A. نه."
سپس در دبیرستان در Pomfret, من سعی کردم برای روزنامه مدرسه و یکی از اولین کسانی که من مصاحبه شد و بنی گودمن. من چهارده یا پانزده و من رفتم به Madhattan اتاق در هتل پنسیلوانیا که در آن او در حال بازی و یکی از افراد وجود دارد S. J. پرلمن, جوان طنز, نویسنده, مادر من می دانستم و او می دانست که بنی گودمن.
من از بنی گودمن اگر من می تواند از او مصاحبه و گفت: "بیا به اتاق هتل من فردا, در یک بعد از ظهر است." پس من رفتم تا در یکی زنگ زد و او بل و رنگ آن و زنگ زد و پس از آن او به درب آمد پوشیدن, کوتاه, اسب دوانی و عینک بسیار خواب آلود. من می خواهم از خواب بیدار شده و او را تا. من لود در داستان "بزرگ bandleaders به خواب دیر است."
و چند سال بعد—یا شاید بعد از آن سال—یک دوست و رفتم به سالن شهرستان به بازدید Fiorello لاگاردیا در خود ما و گفت: "می تواند ما را در مصاحبه با شهردار؟" و آنها گفتند: "مطمئن است که می تواند O. K., نشستن وجود دارد." و ما نشسته در تمام طول روز در خارج از دفتر خود و مردم آمد و رفت و آنها به ما مواد غذایی و سپس در پایان ما رو در. و به من اشاره کرد که لاگاردیا آنقدر کوتاه است که هنگامی که او نشسته در شهرداری صندلی خود پا نمی لمس زمین. ما آماده کرده بود خوب یک سوال: "آیا شما فکر می کنم که هر بچه در نیویورک مدارس عمومی می توانید یک آموزش و پرورش به عنوان خوب به عنوان ما در حال گرفتن در مدرسه؟" و او رفت و مانند یک موشک! او شروع به فریاد و حمل و سپس او ایستاد و نگاه کرد . . . و او گفت: "شما من را."