"مردان در انتظار قطار" توسط دیوید Biespiel

Facebookتوییترایمیلنسخه قابل چاپصرفه جویی در داستانصرفه جویی در این داستان برای بعد.صوتی: به عنوان خوانده شده

توسط NEWS-SINGLE در 24 اردیبهشت 1399

صوتی: به عنوان خوانده شده توسط نویسنده.

در ابتدا آنها ایستاده یتیم مانند یک خط از پرندگان
برای اولین بار در یک پا و سپس دیگر در اتحاد
مانند هر دیگر unnamed دیگران به عنوان اگر آماده
برای شلیک یک خط تا کسی فکر می کند او می داند
یک قطار در حال آمدن است در sparrow-صبح نور
و شخص دیگری شیپور خاموشی یک بسته سیگار
در برابر او دست دستکشهایش ریخته و نه عجیب و غریب
اما آن را به عنوان اگر او را تضعیف و به اسارت. یکی
از آن گوشه-از-چشم سفید-آسمان
روز اواخر زمستان یک چکش در برابر
پلت فرم ها و جمع آوری بالای قبر-
خط فاصله به اندازه کافی برف
به نظر آبی ابر شناور
مانند بخشش بالاتر از همه ما. تنها دو
در حال cresting در این لحظه یکی نشان می دهد
از دست یک انفجار از کف زدن ،
دیگر یک ماسک از غسل تعمید صورت
شکست پشت شهر خون-قهوه ای
افق. هر کس فریاد زد فقط پس از آن
سپس آرام کرد و سپس فریاد زد بالا مانند یک کلاغ
برگ من پر از غیبت گوش دادن
برای سکوت حجامت گوش من. برای
یک لحظه چیزی است که جشن,
هیچ چیز قابل بازگشت نیست و یا اندازه گیری, هیچ چیز
حرکت و یا حلقه در هوا و در آینده
لحظه آژیر به طور مستمر در حال مرگ در
فاصله. در زمان آن طول می کشد قطار
درب برای باز کردن و بستن و برای قطار
به چرخش ما همه خاموش و نیم, نیمی از, از
خود ما بخواهد زیرزمینی, چیزی
مانند شادی هرچه از cloudburst,قلب,
و هر آنچه که احساسات هر یک از ما تا به حال
می رود به نور روز بدون ما.



tinyurlbitlyis.gdclck.rucutt.lyshrtco.de
آخرین مطالب