دوست من موریس برگر, نویسنده, هنر, متصدی و اجتماعی-عدالت مدافع درگذشت در اولین مرحله از این بیماری همه گیر فقط به عنوان stay-at-home سفارشات گسترش مثل ویروس خود را در سراسر ایالات متحده است. من در حال حاضر در یک مبارزه فعال—و نه کاملا یک نبرد از دست دادن اما قطعا برنده یکی با ترس و اضطراب است. موریس مرگ من زدم. من به تاریکی مثل یک داروی خواب با سایه کشیده شده است. "من هیچ مبارزه در من," من گفت: شوهر من وقتی که من بیدار می شد و راست موجب ترس او نیم به مرگ است.
یک روز صبح وقتی که من در تلاش بود برای احضار خواهد شد به ظهور و دیدار روز در برخی از مد من همزمان مشغول کار بر روی یک تصویر که بوده است عمل کشیدن در من. در اوایل COVID-19 بحران, من تا به حال شروع به نوشتن یک مقاله است که من در نظر گرفته شده به عنوان یک نوع ادای احترام به غیرضروری ، من در جریان قبل از موریس درگذشت و عبارات و حتی جملات آمدن و اتصالات با هم در یکی از آن نادر نخست لحظاتی که همه چیز کار می کند.
چیزی به من منجر به یک تصویر است که صبح که من غیر روحانی در کنار من رو به دیوار. من به یاد یک لحظه از قبل دنیوی از برخورد با یک barista در کافی شاپ مورد علاقه تفکر از ارزش خود را, ن توسط من در زمان. من در به خاطر سپردن دریافت یک فنجان قهوه از این غریبه, خالکوبی, با نشاط, با موهای تیره bespectacled جوان سفید ، این بود که خیلی گرم مارس روز زن جوان و من به نظر می رسید volleying تشویق خوب عقب و جلو فقط به خاطر اینکه ما احساس آن را دوست دارم. انگشتان خود را لمس به عنوان او ارائه شده با قهوه. آنها را لمس دوباره زمانی که ما معامله نقدی سکه (چگونه پول کثیف است, جدید دیگری آگاهی). در آن لحظه با barista من فکر لذت بردن من هر یکشنبه در عشای ربانی به دنبال به چشم جام حامل معمولا یک قرائت سنتی عبارات ما هر دو تدریس مدتها پیش به ارز در آن مقدس لحظه. من می خواستم برای گرفتن آنچه که هر دو از آن لحظات احساس می کردم پشت در قبل از. مودب و صمیمی من فکر می کردم. امن است. حقوقی, مناقصه.
عبارت rumbled از طریق من به طور پیوسته به دست آوردن نیروی suffusing من با نور است. حقوقی, مناقصه. شاید این Maurice رسیدن به من به من گفتن برای دریافت و ارسال. و من تا وارد در بزرگ چوبی میز و نشستم به تنظیم و ببینید که تا چه حد این عبارت را به من.
Ahmaud Arbery شد داغستان در فوریه 23. موریس درگذشت و یک ماه بعد.
من نمی دانم در مورد Arbery مرگ تا زمانی که ممکن است زمانی که بسیاری از جهان تحت درمان قرار گرفت به تصویری از قتل او. من مشغول به کار بود. اما Ahmaud Arbery مرده بود. من آگاه بود و آن را در شیوه ای که من باور دارم که بسیاری از مردم سیاه و سفید زندگی می کنند که در این کشور آگاه هستند از چنین رویدادی است. من را روانی یادداشت—که دولت ؟ کدام شهر ؟ کدام جاده ؟ که گوشه?—خوشهچین همه این اطلاعات در حالی که دانستن که هیچ جا واقعا امن است. خطر بهار می تواند در هر لحظه.
نسل از نویسندگان در توصیف این تجربه است. W. E. B. Du Bois به نام آن دو آگاهی روانی نا هنجاری های ناشی از زندگی در هر دو سیاه و انسانی در جهان است. شاید ما فقط شروع به درک هزینه زندگی با چنین موسیقی متن فیلم در پشت ذهن خود را به خودداری از مرگ است.
من در تلاش برای نگه داشتن همه چیز تحت کنترل در داخل دیوار که من را احاطه کرده.
زمانی که من دوقلو دختر مدرسه رفت و از راه دور وجود دارد برخی از کمک در داشتن آنها را در خانه تمام وقت. آنها چهارده اخیر فارغ التحصیلان کلاس هشتم. متولد در اتیوپی آنها شد و شهروندان آمریکایی زمانی که ما به تصویب رسید و آنها را به عنوان نوزادان. مدرسه سخت بود برای هر دو دختران من. اجازه دهید فقط می گویند که آنها پدید آمده از این سال با یک مشتاق قدردانی از این راه است که نژادپرستی با این نسخهها کار در ظریف (و نه چندان ظریف) راه در جوامع لیبرال.
بیش از سه سال گذشته من یکی از کسانی که پدر و مادر. من تا به حال زمان و منابع به استقلال در کار من برای دیدار با معلمان و مدیران وقتی که دختر من و من توافق کردیم که این جلسات لازم بودند. سابقه و هدف من به عنوان یک دانشگاهی و یک کودک از حرفه ای باعث می شود من پررنگ وقتی که می آید به بسیاری برخورد با چهره های قدرت به ویژه در مدرسه, بنابراین من بود و نه مرعوب زمانی که من مجبور به دخالت در فرزندان من از طرف در موارد متعدد. این چیزی بود که من را برای من و برادران من برای برخی از دلایل همان چهل سال پیش در به آرامی desegregating جنوبی. سر من را تکان داد ظالمانه زمانی که من با اشاره به پایدار شباهت بین تجارب ما اما ما soldiered به عنوان سیاه و سفید مردم است و من خوشحالم که برای درس پشتکار و ارزش نهادن به خود بدون توجه به آنچه دیگران (مردم سفید) فکر درس که مادرم به من داد که من در حال حاضر می تواند انتقال به فرزندان من است.
من می توانم ببینم یک تفاوت قابل توجه در دختران " رفتار پس از چند هفته اول در خانه است. من خواندن یک مقاله در مورد چگونه دیگر سیاه و کودکان بودند پر رونق در آموزش از راه دور نه نیاز به مقابله با نژاد های مربوط به مبارزات که آنها تحمل در مدرسه است. من فکر کردم این اعمال ، بنابراین وجود دارد برخی از مرتب کردن بر اساس از پوشش نقره ای, بعد از همه.
"هدف از یک خانه است که به نگه داشتن جهان خارج کردن" ما پیمانکار به ما گفت که ما نقل مکان کرد و به خانه ما سه سال پیش. اگر نیست آن را برای نیاز به پیاده روی سگ من, من صرف بیشتر از هر روز داخل نه تنها به دلیل مستند. سه سال و من هنوز هم به طور مداوم آگاه از تیره پوست در این مرفه عمدتا سفید محله, حتی اگر بسیاری از همسایه ها شده اند چیزی جز ظاهر استقبال به من و خانواده ام. زمانی که من نوشت: در رسانه های اجتماعی در مورد زندگی و کار به عنوان یک فرد سیاه و سفید در فضای سفید به خصوص در طول مستند و بین المللی قیام علیه نژادپرستی و خشونت پلیس و همسایه من به سختی می دانم که دوست game, این پست ابراز شفقت و متعهد یک آگاهی جدید.
زمانی که من راه رفتن سگ من این روزها من اغلب به تنهایی در جاده ها از محله من. من آن را دوست دارم که در راه است. من قادر به راه رفتن بدون ماسک رایگان از ترس از سرایت. و من تعجب می کنم که در مورد همسایگان خود ابراز احساساتی خوش آمدید. از پشت این درهای بسته و بسته ویندوز می توانید آنها را ببینید من در حال حاضر ؟
من خوشحال می شود قادر به نگه داشتن امن کودکان از بیشتر تضعیف روحیه تجارب در مدرسه. هنوز خاطرات رخنه کرد ، این بود که اگر نه نیاز به مقابله با آن, در, روز به روز, دختران من بودند ناگهان رایگان به تجربه زخم های خود را در یک راه برای اولین بار. سه سال از یکی از تعداد بسیار کمی از سیاه و سفید کودکان در کلاس های درس را ترک کرده بود ایزابلا احساس هر دو بیش از حد مرئی و نامرئی نامطلوب و بیگانه تجربه بسیاری از مردم سیاه و سفید به خوبی می دانم. در حال حاضر که او در خانه با پدر و مادر او به من گفت حتی او را راهنمایی مشاور خوب آرزوها احساس مانند یک نفوذ. از من خواسته ایزابلا معلمان به ترک او بود. برای Giulia, من مرتب ترمیمی-عدالت جلسه با یک معلم است که بعد از آموزش و پرورش تا به حال اذعان کرد راه هایی که در آن او تا به حال آزار او. هنگامی که دانش آموزان سرگرم کننده ساخته شده از موی او سرزنش او. هنگامی که یک گروه از پسران تمسخر او را برای پوشیدن یک تی شرت که به عنوان خوانده شده "آینده زن" او احساس کردند که او معلم بود نه به طور موثر ایستادن برای او. Giulia در حال رونق در وجود او در حال ظهور به عنوان یک رهبر و هدایت بحث در کلاس درس خود را در مورد نژاد پرستی و تبعیض جنسی.