پدر مایکل یک کشیش خانواده من هرگز ملاقات در شهر ما هرگز شناسایی و به پدر من یک نسخه از آخرین مراسم تلفنی در شب آوریل 4th. من پدر جان کالینز دریافت کرده بود تشخیص لوسمی حاد ميلوييدی در ماه ژانویه است. پس از گذراندن نزدیک به دو ماه تحت شیمی درمانی در مرکز پزشکی دانشگاه دوک در دورهام کارولینای شمالی, او در نهایت از بیمارستان مرخص شده و در اواسط ماه مارس فقط به عنوان coronavirus همه گیر را شکست. او و مادرم شکایت بازگشت به خانه خود را در ویلمینگتن. همه در تکاپوی بود. وجود دارد و لغو قرار ملاقات, قرار ملاقات موکول برای زوم; زوم قرار ملاقات لغو بیش از حد زمانی که پدرم جدید سرپایی پزشکان, پس مشخص است که آن را بیش از حد خطرناک برای او را به ادامه رفت و آمد به دورهام اذعان کرد که آنها نمی تواند به خوبی تدبیر یک برنامه درمانی بدون اینکه قادر به جسمی او را بررسی.
Coronavirus ممکن است شتاب خود را کاهش یا آن را ممکن است نداشته باشند. لوسمی شد این بیماری در گسل. هنوز مطالبات پرسنل پزشکی در میان کلی هرج و مرج شده و دوره نقاهت را در خانه خطرناک و مرگ در خانه بیاستفاده. در بعد از ظهر مارس 3rd, پدر من وارد آسایشگاه مرکز. او تا به حال نشده یک churchgoer در سال های اخیر و تا به حال با حضور در کلیسای کاتولیک پس از دوران نوجوانی. هنوز هم ما می دانستیم که آخرین مراسم بودند چیزی که او می خواست بنابراین ما سعی کردیم تا این اتفاق می افتد. در این دوره از شب و روز بعد مادرم به نام "یک عدد بیانتها و معتنی دوستان" به سعی کنید به خش خش کردن یک کاتولیک officiant. هیچ کس محلی خواهد آمد. او را خواهر و برادر خود را در قانون آشنایی در نهایت در بر داشت یک مایل پدر مایکل جایی در کالیفرنیا است. "فقط شنیده ام از یک کشیش که نمی دانید که چگونه به انجام FaceTime" این برادر و خواهر در قانون texted. "او در حال حاضر چک کردن با کشیش دیگر. اگر او را با تکنولوژی زرنگ و دانا او می تواند انجام دهد همه به جز مسح."
من یاد گرفتم در مورد این که من از خواب بیدار در پاریس در مارس 5 و بررسی من پیام های واتساپ. "ببخشید شما آن را از دست رفته اما تا به حال به تماس زمانی که او زنگ زد" مادر من نوشته شده بود با اشاره به کشیش در 2:39 یک.M. من باید به حال من رینگر ، من نیز تا به حال از دست رفته یک تماس تصویری در 6:11 و یکی در 6:13. که من در 6:19 و او به من گفت که پدر من فوت کرده است. آن زمان من یک چند دقیقه برای تعویض نور در اتاق خواب من که در طی آن زمان من به نظر می رسد در قالب یک زمین مستطیل سیاه و سفید. او پرسید: اگر من می خواستم به دیدن او واقعا نمی دانستند که آیا من من گفت: بله. او با هدف دوربین در درب ("مادر که درب") و سپس او را به سمت تخت که در آن پدر من بدن نهاده شده است. بد نور و اتصال کند و آهسته تولید متمایل به سبز كلیك كنید آلیاژهای صفحه و گوشت.
با وجود داشتن زندگی در خارج از کشور برای یک دهه من همیشه فکر می کردم از FaceTime به عنوان ضعیف جایگزین برای مرتبه اول تعامل چه در شخص و یا در نوشتن. مانند رژیم غذایی کک از آن اجتناب شود مگر زمانی که وجود دارد هیچ دیگر گزینه مناسب و معقول. بهتر است به چیزی که واقعی کمتر نسبت به حل و فصل برای وقفه ثابت و اشکالات. تماس های ویدئویی در حال قانع نه فقط به دلیل عدم لمس اما از آنجا که آنها نیاز متقابل و حضور فعال. گفتگو تنها بخشی از مصاحبت. این سخت است برای درست بود زمانی که شما یک تماس را به دیدن هنگامی که شما به طور مداوم به دنبال.
به دلیل coronavirus من قرنطینه در فرانسه. هنگامی که ما می خواهم گذشته تحت فشار قرار دادند برای پیش آگهی در اوایل ماه مارس پدرم پزشکان تا به حال حدس زده است که او تا به حال در جایی بین یک سال و هجده ماه از چپ به زندگی می کنند. من تا به حال یک بلیط خانه برای مارس 19th, اما بعد از همه گیر آمار ما تصمیم گرفت برای به تعویق انداختن سفر. به زودی هر چند مشخص شد که پدر من وضعیت رو به وخامت بود. پزشکان می تواند آن را در خود خون-شمارش سلول, اما من درک است که او در حال مرگ بود وقتی که یک بعد از ظهر بچه ها من خواست که او را بد بو مرغ به عنوان او اغلب انجام آنها را در FaceTime. پس از یک حذفی عملکرد آرنج زدن زانو ضربه زدن خم به اندازه کافی کم است که او می تواند به پایین و کف دست زدن کف—او سقوط به عقب به صندلی روی عرشه و گفت که او نیاز به خواب.
من سعی کردم به پیدا کردن یک راه برای پیوستن به او را با مادر و برادرم زندگی می کند که در ویلمینگتون با همسر و فرزندان جوان است. یک پرواز در روز بود و هنوز هم عامل از پاریس به ایالات متحده است. در آوریل 4th, آن را به لس آنجلس است. پنجم آن که قرار بود به J. F. K. فرود در نیویورک در اواخر بعد از ظهر. برای رسیدن به ویلمینگتون من پس از آن یا اجاره یک خودرو و رانندگی ده ساعت یا صرف شب در یک هتل را با یک تاکسی به لاگاردیا صبح روز بعد و گرفتن دو پرواز بیشتر. در پایان, این, فانتزی, برنامه های تاریک آینه از تعطیلات که مردم باید به تصویب همه گیر تصور عجیب در جزئیات به عنوان یک راه به فراتر از حبس و ناتوانی است که با آن می آید. حتی اگر من آن را در زمان برای دیدن پدر من, من ممکن است انتقال coronavirus به مادرم که هفتاد یا به افراد دیگر. من ممکن است دریافت رشته و یا بیمار خودم در یک کشور که در آن من نمی بیمه درمانی داشته باشند. اقامت در پاریس رفت و در برابر تمام غرایز اما رفتن بی پروا به نظر می رسید.
این آسایشگاه در مستند اما اجازه فوری اعضای خانواده به دیدار در پایان زندگی است. رحمت و یک امتیاز: پدر من نمی die alone. در آخرین بعد از ظهر مادرم و برادر نشسته در بالین او گاهی اوقات قرار دادن یک آی فون, نزديک به گوش راست او یکی خوب, به طوری که من می تواند به او صحبت کنید. این بود که لحظه ای گرم بهترین simulacrum از هم است که ما می تواند ایجاد. اما آن را نیز ناراحت کننده برای من چون پدر من نبود پاسخ و مادرم و برادر نمی تواند بگوید که من انجام شد تلاش برای برقراری ارتباط است. گوش دادم در حالی که پدر راضی شد برای نفس انتظار برای کسی که برای اصلاح این گوشی. اخلاق حضور به مرگ توسط دستگاه هنوز در حال نوشته شده است. آیا شما قطع چیزی می خواهم که اگر شما می توانید ؟
این صفحه به عنوان صفحه نمایش را نگه داشته و فریم های کوچک تصاویر—دانه دار grotesques که من آرزو من می توانم unsee. هنوز هم من در نهایت یک تصویر به خاطر من نگران فراموش کردن همه چیز است که نه در حال وجود دارد من تا به حال شانس به کمك. آن را نشان داد پدرم دهان او کبود و خونریزی کمی لباس پوشیدن و در یک بطور غیر عادی و مرموز قشنگ لباس شب سفید با تیره-آبی موتیف که من را به یاد داوودی. او دروغ گفتن در تخت با دسته. سه رسانه های الکتریکی یکی از آنها قرمز قابل مشاهده بودند بالای سر خود را. تصویر نگه داشته ظاهر در رول دوربین هر بار که من سعی کردم به ارسال پیام و یا ارسال چیزی. من می خواستم به آن را حذف کنید اما احساس می کردم که نوع دیگری از هتک حرمت. من به پایان رسید تا ارسال و دریافت ایمیل آن را به خودم فقط به آن را دریافت کردن گوشی و قرار دادن آن در یک پوشه بی نام.
به عنوان صحبت من به مادرم در صبح روز پنجم, یک پرستار به اتاق آمد به او بگویید که من اموال پدر—جوراب سفید یک شارژر تلفن—خواهد بود به او بازگشت. همچنین ارائه با یک لیست از undertakers. گوش دادم در, دنبال, دوباره, در برخی از تصادفی درب. "آنها عالی آنها پدرم" پرستار منتزع صوتی گفت: یک سردخانه. قادر به دیدن چهره او را من نمی تواند تصمیم بگیرد چه چیزی را از این پس تنظیم کردن من سرگردان بر روی واتساپ. در فضای سه انگشت شست کتیبه های گفتگو های من با پدرم رفته بود از "من خواهد ایستاد این را منتقل می کند و ما را در آغوش دوباره قبل از اینکه شما آن را می دانم" به "من ضربه سر من—پس من / JWejhosp." صفحه نهایی نشان داد دو عکس من او نازل شده بود از بچه های من مشخص شده "دیده" توسط جفت آبی چک.