بازسازی و اندوه در عصر اجرا انزوا

لورن کالینز و پدرش جان کالینز در کارولینای شمالی در پاییز سال 1980.عکس حسن نیت ارائه میدهد William J. Boney جو

توسط NEWS-SINGLE در 16 اردیبهشت 1399
The author as a baby held up by her father.
لورن کالینز و پدرش جان کالینز در کارولینای شمالی در پاییز سال 1980.عکس حسن نیت ارائه میدهد William J. Boney جونیور

پدر مایکل یک کشیش خانواده من هرگز ملاقات در شهر ما هرگز شناسایی و به پدر من یک نسخه از آخرین مراسم تلفنی در شب آوریل 4th. من پدر جان کالینز دریافت کرده بود تشخیص لوسمی حاد ميلوييدی در ماه ژانویه است. پس از گذراندن نزدیک به دو ماه تحت شیمی درمانی در مرکز پزشکی دانشگاه دوک در دورهام کارولینای شمالی, او در نهایت از بیمارستان مرخص شده و در اواسط ماه مارس فقط به عنوان coronavirus همه گیر را شکست. او و مادرم شکایت بازگشت به خانه خود را در ویلمینگتن. همه در تکاپوی بود. وجود دارد و لغو قرار ملاقات, قرار ملاقات موکول برای زوم; زوم قرار ملاقات لغو بیش از حد زمانی که پدرم جدید سرپایی پزشکان, پس مشخص است که آن را بیش از حد خطرناک برای او را به ادامه رفت و آمد به دورهام اذعان کرد که آنها نمی تواند به خوبی تدبیر یک برنامه درمانی بدون اینکه قادر به جسمی او را بررسی.

Coronavirus ممکن است شتاب خود را کاهش یا آن را ممکن است نداشته باشند. لوسمی شد این بیماری در گسل. هنوز مطالبات پرسنل پزشکی در میان کلی هرج و مرج شده و دوره نقاهت را در خانه خطرناک و مرگ در خانه بیاستفاده. در بعد از ظهر مارس 3rd, پدر من وارد آسایشگاه مرکز. او تا به حال نشده یک churchgoer در سال های اخیر و تا به حال با حضور در کلیسای کاتولیک پس از دوران نوجوانی. هنوز هم ما می دانستیم که آخرین مراسم بودند چیزی که او می خواست بنابراین ما سعی کردیم تا این اتفاق می افتد. در این دوره از شب و روز بعد مادرم به نام "یک عدد بیانتها و معتنی دوستان" به سعی کنید به خش خش کردن یک کاتولیک officiant. هیچ کس محلی خواهد آمد. او را خواهر و برادر خود را در قانون آشنایی در نهایت در بر داشت یک مایل پدر مایکل جایی در کالیفرنیا است. "فقط شنیده ام از یک کشیش که نمی دانید که چگونه به انجام FaceTime" این برادر و خواهر در قانون texted. "او در حال حاضر چک کردن با کشیش دیگر. اگر او را با تکنولوژی زرنگ و دانا او می تواند انجام دهد همه به جز مسح."

من یاد گرفتم در مورد این که من از خواب بیدار در پاریس در مارس 5 و بررسی من پیام های واتساپ. "ببخشید شما آن را از دست رفته اما تا به حال به تماس زمانی که او زنگ زد" مادر من نوشته شده بود با اشاره به کشیش در 2:39 یک.M. من باید به حال من رینگر ، من نیز تا به حال از دست رفته یک تماس تصویری در 6:11 و یکی در 6:13. که من در 6:19 و او به من گفت که پدر من فوت کرده است. آن زمان من یک چند دقیقه برای تعویض نور در اتاق خواب من که در طی آن زمان من به نظر می رسد در قالب یک زمین مستطیل سیاه و سفید. او پرسید: اگر من می خواستم به دیدن او واقعا نمی دانستند که آیا من من گفت: بله. او با هدف دوربین در درب ("مادر که درب") و سپس او را به سمت تخت که در آن پدر من بدن نهاده شده است. بد نور و اتصال کند و آهسته تولید متمایل به سبز كلیك كنید آلیاژهای صفحه و گوشت.

با وجود داشتن زندگی در خارج از کشور برای یک دهه من همیشه فکر می کردم از FaceTime به عنوان ضعیف جایگزین برای مرتبه اول تعامل چه در شخص و یا در نوشتن. مانند رژیم غذایی کک از آن اجتناب شود مگر زمانی که وجود دارد هیچ دیگر گزینه مناسب و معقول. بهتر است به چیزی که واقعی کمتر نسبت به حل و فصل برای وقفه ثابت و اشکالات. تماس های ویدئویی در حال قانع نه فقط به دلیل عدم لمس اما از آنجا که آنها نیاز متقابل و حضور فعال. گفتگو تنها بخشی از مصاحبت. این سخت است برای درست بود زمانی که شما یک تماس را به دیدن هنگامی که شما به طور مداوم به دنبال.

به دلیل coronavirus من قرنطینه در فرانسه. هنگامی که ما می خواهم گذشته تحت فشار قرار دادند برای پیش آگهی در اوایل ماه مارس پدرم پزشکان تا به حال حدس زده است که او تا به حال در جایی بین یک سال و هجده ماه از چپ به زندگی می کنند. من تا به حال یک بلیط خانه برای مارس 19th, اما بعد از همه گیر آمار ما تصمیم گرفت برای به تعویق انداختن سفر. به زودی هر چند مشخص شد که پدر من وضعیت رو به وخامت بود. پزشکان می تواند آن را در خود خون-شمارش سلول, اما من درک است که او در حال مرگ بود وقتی که یک بعد از ظهر بچه ها من خواست که او را بد بو مرغ به عنوان او اغلب انجام آنها را در FaceTime. پس از یک حذفی عملکرد آرنج زدن زانو ضربه زدن خم به اندازه کافی کم است که او می تواند به پایین و کف دست زدن کف—او سقوط به عقب به صندلی روی عرشه و گفت که او نیاز به خواب.

"دعوت نامه می گوید: بازی گاه به گاه بد بو پر است."
کاریکاتور بروس اریک کاپلان

من سعی کردم به پیدا کردن یک راه برای پیوستن به او را با مادر و برادرم زندگی می کند که در ویلمینگتون با همسر و فرزندان جوان است. یک پرواز در روز بود و هنوز هم عامل از پاریس به ایالات متحده است. در آوریل 4th, آن را به لس آنجلس است. پنجم آن که قرار بود به J. F. K. فرود در نیویورک در اواخر بعد از ظهر. برای رسیدن به ویلمینگتون من پس از آن یا اجاره یک خودرو و رانندگی ده ساعت یا صرف شب در یک هتل را با یک تاکسی به لاگاردیا صبح روز بعد و گرفتن دو پرواز بیشتر. در پایان, این, فانتزی, برنامه های تاریک آینه از تعطیلات که مردم باید به تصویب همه گیر تصور عجیب در جزئیات به عنوان یک راه به فراتر از حبس و ناتوانی است که با آن می آید. حتی اگر من آن را در زمان برای دیدن پدر من, من ممکن است انتقال coronavirus به مادرم که هفتاد یا به افراد دیگر. من ممکن است دریافت رشته و یا بیمار خودم در یک کشور که در آن من نمی بیمه درمانی داشته باشند. اقامت در پاریس رفت و در برابر تمام غرایز اما رفتن بی پروا به نظر می رسید.

این آسایشگاه در مستند اما اجازه فوری اعضای خانواده به دیدار در پایان زندگی است. رحمت و یک امتیاز: پدر من نمی die alone. در آخرین بعد از ظهر مادرم و برادر نشسته در بالین او گاهی اوقات قرار دادن یک آی فون, نزديک به گوش راست او یکی خوب, به طوری که من می تواند به او صحبت کنید. این بود که لحظه ای گرم بهترین simulacrum از هم است که ما می تواند ایجاد. اما آن را نیز ناراحت کننده برای من چون پدر من نبود پاسخ و مادرم و برادر نمی تواند بگوید که من انجام شد تلاش برای برقراری ارتباط است. گوش دادم در حالی که پدر راضی شد برای نفس انتظار برای کسی که برای اصلاح این گوشی. اخلاق حضور به مرگ توسط دستگاه هنوز در حال نوشته شده است. آیا شما قطع چیزی می خواهم که اگر شما می توانید ؟

این صفحه به عنوان صفحه نمایش را نگه داشته و فریم های کوچک تصاویر—دانه دار grotesques که من آرزو من می توانم unsee. هنوز هم من در نهایت یک تصویر به خاطر من نگران فراموش کردن همه چیز است که نه در حال وجود دارد من تا به حال شانس به کمك. آن را نشان داد پدرم دهان او کبود و خونریزی کمی لباس پوشیدن و در یک بطور غیر عادی و مرموز قشنگ لباس شب سفید با تیره-آبی موتیف که من را به یاد داوودی. او دروغ گفتن در تخت با دسته. سه رسانه های الکتریکی یکی از آنها قرمز قابل مشاهده بودند بالای سر خود را. تصویر نگه داشته ظاهر در رول دوربین هر بار که من سعی کردم به ارسال پیام و یا ارسال چیزی. من می خواستم به آن را حذف کنید اما احساس می کردم که نوع دیگری از هتک حرمت. من به پایان رسید تا ارسال و دریافت ایمیل آن را به خودم فقط به آن را دریافت کردن گوشی و قرار دادن آن در یک پوشه بی نام.

به عنوان صحبت من به مادرم در صبح روز پنجم, یک پرستار به اتاق آمد به او بگویید که من اموال پدر—جوراب سفید یک شارژر تلفن—خواهد بود به او بازگشت. همچنین ارائه با یک لیست از undertakers. گوش دادم در, دنبال, دوباره, در برخی از تصادفی درب. "آنها عالی آنها پدرم" پرستار منتزع صوتی گفت: یک سردخانه. قادر به دیدن چهره او را من نمی تواند تصمیم بگیرد چه چیزی را از این پس تنظیم کردن من سرگردان بر روی واتساپ. در فضای سه انگشت شست کتیبه های گفتگو های من با پدرم رفته بود از "من خواهد ایستاد این را منتقل می کند و ما را در آغوش دوباره قبل از اینکه شما آن را می دانم" به "من ضربه سر من—پس من / JWejhosp." صفحه نهایی نشان داد دو عکس من او نازل شده بود از بچه های من مشخص شده "دیده" توسط جفت آبی چک.

برای سال های بسیاری از پدر و نوشت: من نامه. او یک جنایتکار بود-وکیل مدافع و آنها همواره در آمد دفتر سربرگ نوشته شده در جوهر سیاه و سفید و نوشته شده در یک پاکت کسب و کار با یک آمریکایی-پرچم تمبر. او زیبا و تعجب آور دست خط است که با آن هندسی سکته مغزی و نامنظم مصوت (او با استفاده از حروف بزرگ و کوچک "E"s قابل معاوضه, تغییر اندازه آنها را به سیگنال های سرمایه گذاری) به نظر می رسید به اشاره در یک غیرمتعارف حساسیت است که او هرگز به کاوش در زندگی است. در برخی از نقطه من متوقف در پاسخ به نامه خود اصرار دارد که ایمیل های ناکارآمد. او بی علاقه و حتی خصمانه به تکنولوژی. او دوست داشت فیزیکی چیز: یک مشتری تجاری ماهیگیر به او پرداخت در دریاهای گرمسیر و میگو. تا همین اواخر من پدر خود را نمی تلفن همراه و حتی یک بار او, او به ندرت تا به حال آن را با او. این به من صدمه دیده است چرا که من فکر می کردم که در رد ارسال و دریافت ایمیل و پیام کوتاه و دیگر چیزهایی است که انسان ها ایجاد کرده اند به منظور تسهیل ارتباطات از راه دور او رد من.

صبح از مرگ او پس از من آویزان با مادر من, من تایپ نام خود را به نوار جستجو در Gmail. بیست و دو پیام آمد تا بیش از من انتظار می رود. همه آنها نوشته شده بود بین سال های 2009 و 2011. من می خواهم به راه اندازی یک حساب کاربری برای او به عنوان هدیه کریسمس نوشته "این را امتحان کنید اگر شما می توانید آن ایستاده? وجود دارد بسیاری از چیزهایی که من دوست دارم برای به اشتراک گذاشتن با شما است که فقط از طریق ترک سقوط برای عدم هر نقطه به ارسال آنها را." این مرتب کردن بر اساس مانند خرید پدر من یک کارت هدیه به یک رستوران که در خدمت مواد غذایی او متنفر بودم و سپس او را دعوت به شام. اما در حالی که او آن را یک شات. در فرد ما یک بازی که در آن ما دوست بگم والا پارکر بولز نام با تاکید بر متفاوت هجا: Camilla Par-ker Bowles, Ca-آسیاب-پارکر بولز, Camilla پارکر بولز. هنگامی که من به او ارسال یک لینک به یک ایمیل روزانه , مقاله در مورد چگونه او تا به حال شکسته پای او توسط سکندری به یک سوراخ خرگوش در حالی که پیاده روی روی تپه در اسکاتلند است. "این است که کمی نگران کننده!," او نوشت. "اکثر خرگوش زنده در عمق تپه به نام یک فرم است. درختچه و برگ و علف یا علف های هرز پنهان کردن این کاسه به شکل از چشم. پس از این حادثه ناگوار شده اند ممکن است مقدر توسط عزیزمان دوشس نام خانوادگی. خدا حافظ."

پدر من می دانستم که هر دولتی نام مستعار تیم طلسم و سرمایه های ملی و به تصویب رسید که دانش به فرزندان خود همراه با کشت از آنچه که او با افتخار اذعان بودند حقایق بی فایده. یکی از ایمیل ها به من ابراز لذت در وجود Eyjafjallajökull این آتشفشان ایسلندی بود که در آن زمان پوشش بسیار از شمال اروپا در یک ابر خاکستر است. یک alnager او از من خواست به دانستن یک فرد که موظف به بازرسی و گواهی woollens.

اجتماعی فاصله می, من می دانستم که مانع یک مراسم سنتی. من از جان گذشته برای به اشتراک گذاشتن چیزی از پدرم به سعی کنید به آن را به طوری که او نمی ناپدید می شوند از طریق یک trapdoor از اختلال جهانی. رفتم توییتر و ارسال شده یک عکس از او را به یک سخنرانی در عروسی من همراه با یکی از شوهرم و من به دنبال او. چون پدر من نیست که ابر را به خاطر سپردن برای او ذخیره شده همه چیز. در تصویر او را برگزاری یک لایه قطعه سست برگ کاغذ: یک شعر است که او می خواهم حفر نوشته شده توسط من در درجه اول اعلام کرد که من می خواستم جهان را به سفر و دیدن "همه کشورهای رومانی و یونان و تمام."

در توییتر نوشتم که در دهه های او انجام شده بود در جیب خود یک خوش شانس, purple, rock, من می خواهم به او داده است که او می خواهم ثبت هر گونه پرنده او تا به حال دیدم ابتدا با رنگ قرمز و بالدار طرقه در کوچه حوض پارک در کوئینز زمانی که او چهارده; که او متوقف می خواهم نوشیدن در سن شصت و نه. اینها برخی از چیزهایی که در شرایط عادی من می خواهم به گفت: در مقابل یک بسته بندی کلیسا. من نمی باید به اندازه کافی فضا به توضیح است که در یکی از ایمیل های من برگرفته او صحبت کردن در مورد چقدر او را دوست داشت کار خود را به نقل از تصویب در "ناطور" است که در آن هولدن کولفیلد وعده به "گرفتن همه اگر آنها شروع به رفتن بیش از صخره." او نوشته بود "من ناطور برای مشتریان من; من امیدوارم."

صدها نفر از مردم مهربان پاسخ داد:—دوستان حرفه ای و آشنایان و غریبه کامل است. جان کالینز در ناتینگهام انگلستان نوشت: "به دلایل روشن این توییت به من متوقف در آهنگ های من وقتی که من آن را دیدم امروز. من واقعا متاسفم برای شنیدن از دست دادن خود را." یک خبرنگار از زمان ارائه تسلیت اضافه کردن یک لینک به یک داستان او نوشته بودم در مورد تحول عزاداری در طول بیماری همه گیر. "ما ممکن است در مورد مقابله با مرگ در یک مقیاس تعداد کمی از ما تا کنون شناخته شده در حالی که محروم از زمان افتخار consolations: بیدار تشییع جنازه shivas" آن را بخوانید. "هنگامی که ساعت تماس برای با هم بودن ما را از هم جدا می شود." این احساس عجیب و غریب دانستن است که من و خانواده ام شد و در حال حاضر اعضای یک "پیشتاز" است که ما هرگز آرزو برای پیوستن به بازسازی و اندوه در عصر اجرا انزوا. مقاله ای در لوموند درباره این پدیده به نقل از امیل دورخیم و گفت که "هر ربانی از آگاهی در هر شکل آن را می گیرد, افزایش نشاط اجتماعی." که به نظر می رسید مثبت به علاوه ما تصمیم گرفته بودم که در نقش جدید به عنوان سوگ disrupters ما می تواند با توزیع نعش کش و برای این موضوع یک officiant.

من به یاد چگونه به نرمی پدر من در صحبت او را به مراسم تشییع جنازه توده توصیف او در یک shirtwaist لباس پستال او هنگامی که او از مدرسه به خانه آمد. کلیسا مراسم را ترک کرده بود برادر من بیشتر آشنا با هولوکاست مقایسه با کلیسای کاتولیک و متعجب و متحیر. "این است که مادر بزرگ ؟" او می خواست به عنوان کشیش راه می رفت پایین راهرو نوسانی thurible. مادر من غم انگیز است که او نمی خواهد برای دیدار با همه غریبه—مردم از دادگاه مردم او می خواهم از زندان—که بخشی از پدرم زندگی است. او و برادرم به خاک سپرده شد او در روز جمعه فقط دو نفر از آنها و عالی undertaker. من قرار داده و در ابریشم بلوز و تماس های گرفته شده با شوهرم. My sister-in-law رفتن نیست چرا که آنها نمی تواند به یک پرستار بچه.

"به من اعتماد کن Margherite—i'm an architect."
کارتون توسط ویکتوریا رابرتز

بیماری ندارد و شخصیت ها—پدر من سرطان خون نیست هر بیشتر "تهاجمی" از آن بی سر و صدا و کارآمد—اما اگر آنها coronavirus خواهد بود یک بوروکرات. آن است که یک اکولایزر دیده ایم از زشت و ناپسند میزان عفونت و مرگ و میر در میان آفریقایی-آمریکایی ها و نه آن را یکی کننده دیده ایم از دیوید گفن این هواپیماهای بدون سرنشین از قایق بادبانی خود را. همه گیر دمدمی مزاج است. حتی اگر آن را نمی کشد شما می توانید آن را خوب بکار بردن قدرت بیش از زندگی خود را در طیف وسیعی از راه های از bankrupting شما به شما به دست آوردن پنج پوند است. نیست بالاتر از خرده توهین و آن را نمی کند در مورد مراقبت از خود را مورد خاص.

پدر و مادر هر روز می میرند و اغلب فرزندان خود را نمی شود با آنها وجود دارد. این یک اتفاق است که من به پایان رسید تا به تماشای پدر من مرگ در FaceTime در حالی که این سیاست است که میلیون ها نفر از افرادی که پول را ندارد و یا حق گذرنامه مجبور به جدا شود از عزیزان خود را برای سال ها و یا حتی طول عمر. برخی از آزاد شناور غم و اندوه است که coronavirus به راه انداخته است در میان در غیر این صورت غنی امن و مطمئن است که در واقع شکایت: کامپیوتر, گفت, هیچ, جهان نمی توان یک استثنا و بدون توجه به آنچه شما سعی می کنید.

من نگران مادرم نقاشی راحتی از گیاهان گلدانی که دوستان می روم در ایوان—مکزیک هدر; رزماری برای یاد. او رفت و از زندگی با پدر و مادر و هشت خواهر و برادر به یک کالج خوابگاه و سپس به طور مستقیم به ازدواج است. برای اولین بار در زندگی خود را به تنهایی در یک خانه پر از ارکیده. پدر من است دفن در گورستان محله خود را. وقتی که من بچه بودم ما سوار دوچرخه وجود آوردن آستین پلاستیک پر از عرق کردن نان برای تغذیه اردک, چاشنی جیب ما را با پرهای و با گل های مصنوعی که تا به حال منفجر کردن قبر. مادر من بوده است در راه رفتن به گورستان در بعد از ظهر به "بگو سلام" به پدر. چند روز پس از دفن او به عنوان نزدیک او را دیدم ناآشنا مرد ایستاده در نزدیکی قبر پدر من. در زمان او آن او را در ماشین خود را. او در معرفی خودش از طریق باز کردن پنجره. انسان ظاهری ناراحت کننده نمی دهد نام او گفت که پدر من تا به حال شناخته شده و با کمک خود بچه ها. او سوار کردن قبل از مادر من می تواند بیشتر بدانید. اما با وجود بودن به تنهایی و فرض نهان او به خانواده ما احساس می کنید که پدر من تا به حال ممکن است مناسب sendoff در راه است که ما هنوز fathomed.

مرگ پدرم پیچیده coronavirus نه ناشی از آن است. از دست دادن کسی که دوستش دارید در میان یک بیماری همه گیر که بیش از دو صد هزار زندگی یک درس بزرگ در نسبت. در راه عزاداری تحت قرنطینه احساس به آن. درد است که بی رحمانه به دلیل آن را متوقف نمی کند جهان از چرخش اما در حال حاضر جهان را متوقف کرده است عطف نسبت به آن معمول سرعت. من آرام که در آن به یاد داشته باشید پدر من در یک لحظه هنگامی که سخن از مرگ است که قصد ندارم به هر کسی ناراحت مهمانی شام. دوستان و خانواده هم به ارسال داستان های خود را ("به یاد داشته باشید زمانی که او به طور تصادفی به برش کیک عروسی من?"), برداشت خود را ("پدر خود بود مانند آمریکا شما به امید دیدار شما قبل از آمدن به امریکا"), عکس های خود را ("آقای Collins-Karaoke.jpeg"). شوهر من اولیویه به من نشان داد بیست و سوم e-mail. پدر من فرستاده بود آن را به او نزدیک به یک دهه پیش هنگامی که ما تا به حال به طور خلاصه به شکسته. "اولیویه من متاسفم برای این های اخیر مشکلات خود و لورن زندگی" او تا به حال نوشته شده است. "شما یک مرد فوق العاده در حق خود. شما یک مرد فوق العاده به عنوان لورن همراه. من امیدوارم که پس از بحث و فرانک شما قادر خواهد بود به تجدید زندگی خود را همراه با سند چشم انداز و اهداف."

غیر منتظره ترین چیزی که برای من در مورد مرگ پدر در یک آشفته لحظه و در بزرگ و پاک است که او هرگز به نظر می رسید بیشتر زنده. از طریق چشم دیگران من او را به وضوح. من می دانم چگونه شجاع او بود, چگونه با نشاط—کلمه ای است که تقریبا هرگز مورد استفاده برای توصیف یک مرد اما به نظر می رسد که بهتر از هر دیگر را به تصرف خود چگونه او لبخند زد و راه خود را از طریق رحم, بیماری ترک آن را همه در رقص تا آخر. پدر من تا به حال مستعد خط بود نا امید کننده با پول تلاش با الکل. او تا به حال ازدواج نکرده کسی که تا به حال هیچ کدام از این صفات و سپس channelled انرژی خود را به سخت روال کار و خانواده او می توانست به پایان رسید تا با یک زندگی بسیار متفاوت. آنچه من در زمان برای بی تفاوتی در عدم نیاز به برقراری ارتباط, من در حال حاضر درک کنند که چیزی نزدیک به قناعت—رضایت از یک مرد بود که عمیقا خوشحالم که همه چیز معلوم شد اساسا همه حق است.

در بعد از ظهر روز پدرم فوت کرد من چه من برنامه ریزی شده بود به هر حال انجام بود که به پخت یک کیک شکلاتی برای کارکنان رابرت Debré بیمارستان در نوزدهم Arrondissement. من تا به حال به آن را به یک محله افت نقطه, بنابراین من در واقع من جوراب و کفش را در یک ماسک و چاپ گواهی و گفت که من بیرون رفتن برای یک هدف مشروع. وقتی که من در را باز کرد و به آپارتمان من وجود دارد یک بسته پیچیده شده در کاغذ روزنامه نشسته بر حصیر یا فرش جلو. یکی از دوستان بود braved این مستند به ارائه آن است.

من آن را باز کرد و متوجه شد یک نامه به همراه اشیاء از یاری که او تا به حال شده است قادر به جمع آوری از سراسر آپارتمان او: چهار amaretti یک دسته از خشک بابونه و یک شمع مخروطی آبی مثل آسمان. یک هفته قبل پدر و مادر من تا به حال دریافت چک از شرکت بیمه خود را پرداخت, در, سرطان, سیاست. پدر من گفته بود که او می خواست به استفاده از آن برای پرواز به پاریس "کلاس اول است." من شمع را روشن است که شب و سعی کردم به آن سفر می پیوندند برای او. دوست من تا به حال نوشته شده است: "ما از چپ به چهره این با آنچه که ما: ما قلب تپنده غم و اندوه و عشق و تصورات ما این underused قدرت جادویی است." ♦


راهنمای Coronavirus

  • بیست و چهار ساعت در مرکز همه گیر: نزدیک به پنجاه *نیویورکر* نویسندگان و عکاسان دامن زد به سند زندگی در شهر نیویورک در آوریل 15.
  • سیاتل رهبران اجازه دانشمندان را با سرب در پاسخ به کوروناویروس. نیویورک رهبران نیست.
  • می تواند به بازماندگان کمک به درمان این بیماری و نجات اقتصاد ؟
  • چه coronavirus نشان داده است در مورد آمریکا پزشکی است.
  • می تواند ما را در ردیابی گسترش *COVID*{: .کوچک}-19 و محافظت از حریم خصوصی در همان زمان ؟
  • Coronavirus است به احتمال زیاد به گسترش بیش از یک سال قبل از واکسن است که به طور گسترده ای در دسترس است.
  • چگونه برای عمل اجتماعی فاصله از پاسخ به یک بیمار همخانه به جوانب مثبت و منفی از سفارش غذا.
  • طولانی جنگهای صلیبی از Dr. Anthony Fauci عفونی-بیماری کارشناس دوخته بین دونالد مغلوب ساختن پیشی جستن و مردم آمریکا است.
  • آنچه به عنوان خوانده شده, تماشای طبخ و گوش دادن به تحت قرنطینه.


tinyurlbitlyis.gdu.nuclck.ruulvis.netcutt.lyshrtco.de
آخرین مطالب