داستان خود را در این هفته موضوع "غم و اندوه" به تصویر می کشد یک جوان توتسی که کشف از تبعید است که تمام اعضای خانواده او پشت در رواندا زمانی که او فرار کشته شده اند در این نسل وجود دارد. به اعتقاد من داستان او را از نزدیک شبیه به مال شما. ما باید این به عنوان خوانده شده به عنوان زندگینامه یا داستان و یا ترکیبی از این دو ؟
شرح حال عناصر داستان من "غم و اندوه" غنی شده با داستانی ، من قرض دادن زن جوان در داستان احساسات من بود وقتی که من شنیده ام در مورد قتل عزیزان من در سال 1994 و در اولین سفر به رواندا در سال 2004. خوانندگان را پیدا خواهد کرد که در کتاب "سوسک" من داستان که اولین سفر به رواندا در سال 2004 و بازگشت من به Gitagata را ایجاد کرد که به خانواده من تبعید شد و در سال 1960. من معتقدم که شخصیت زن در داستان نشان دهنده چه بسیاری از پناهندگان در رواندا در زمان احساس از نسل کشی—درد و ناتوانی و در بازگشت به کشور برای جستجوی اثری از کسانی که در معرض خطر ناپدید شدن برای همیشه به ناشناس ماندن از نسل کشی است. چگونه می تواند به شما در سوگواری عزیزان خود را هنگامی که آنها هیچ گور? چگونه شما می توانید سوگواری و بدون اجازه می دهد آنها را برای به فراموشی غرق—دوم مرگ که برای آن شما پس از آن مسئول است ؟
اگر چه شما بگویید این داستان سوم شخص, شما لازم نیست به زن یک نام. این است که چرا ؟
من قهرمان نشان دهنده همه کسانی که تا به حال به تبعید خود از سال 1960 در, به این دلیل که آنها "توتسی" به عنوان نامطلوب خارجی در کشور خود—و به طور خاص در سال 1973 موج پناهندگان که من بخشی از مجبور کردن به این دلیل که آنها توتسی "روشنفکران" دانش آموزان و کارمندان دولت.
چه ساخته شده است این زن ترک رواندا که تقریبا همه خانواده او باقی ماند? و یا آیا شما به عمد را شامل نمی شود که اطلاعات در این داستان ؟
من در حال حاضر به تشریح دلایل من تبعید که به طور ضمنی آن دختر در داستان در دو کتاب "سوسک" و "پابرهنه زن است." یک داستان کوتاه است و نه جامع بیوگرافی یا یک autofiction با چند قسمت است. آن قدرت از آن به اختصار.
زن در داستان است که قادر به گریه بر مرگ و میر در خانواده اش, اما, هنگامی که او حضور یک غریبه تشییع جنازه او ناگهان می ترکد به sobs. چرا او گریه در اول ؟ چه اتفاقی می افتد به او در آن تشییع جنازه ؟
این زن جوان است که تقریبا تنها بازمانده در خانواده است. او زندگی در اروپا به مراتب از سایر بازماندگان. او به تنهایی و زندانی درد او. و با درد و رنج است که قدر, یکی خوش شانس است اگر کسی می تواند گریه—درد آنها کاسته است با اشک. در رواندا زنان بیوه و کودکان یتیم قادر به گریه کردن با هم. آنها می تواند در قرعه کشی برخی از قدرت از آن مشترک و زاری. من قهرمان است آنقدر غرق این فوق العاده ای درد که تنها او می تواند احضار امداد از اشک. او به دنبال موارد که در آن او می تواند با دیگر عزاداران به این امید که قادر به گریه کردن با آنها. در این راه او می شود یک نوع انگل سرقت غم و اندوه از دیگران است.
وقتی که او برمی گرداند به رواندا به صورت از دست دادن او تقریبا تجربه عرفانی با مردی که نظارت یک کلیسا بود که این سایت یکی از قتل عام توتسی. چرا تعامل با آن مرد او را تحت تاثیر قرار بنابراین عمیقا?
سرپرست کلیسا-یادبود دیده می شود به عنوان دروازه بان حافظه از مرده او مانند یک حکیم و خیرخواه سربروس حفاظت از دروازه به زندگی پس از مرگ. او راهنمای که آگهی خود را در عزاداری—نه برای کمک به آنها را فراموش نکنید عزیزان خود هستند اما برای کمک به آنها در قرعه کشی از آن همیشه در حافظه مرده قدرت برای زنده ماندن. در پاسخ به او حکمت و شجاعت خود را بازماندگان می تواند به معنی به زندگی خود را دوباره. این درست است برای افراد و برای رواندا به عنوان یک کل -- شما می توانید آن را در این کشور فوق العاده ای را برای بازسازی خود است.
روستای زن بازگشت به که نابود شده است—که به نام Gihanga, پس از افسانه ای "توتسی" پادشاه چه کسی است گفت: به تاسیس پادشاهی رواندا. است Gihanga یک مکان واقعی و اگر نه چه چیزی شما را انتخاب کنید این نام را برای آن ؟
بله, Gihanga بود در رواندا هاو روایات قومی افسانه ای اولین پادشاه یک تمدن قهرمان که انجام شده دانش و در سفر خود را تاسیس پادشاهی همسایه و در نتیجه تاسیس مرزهای رواندا. یک پناهگاه اختصاص داده شده بود به او در Buhanga در پای آتشفشان. آنها می خواستند به راز رواندا را به ریشه های آن; در حال حاضر آنها در حال بازسازی آن از ریشه ،
خود داستان مجموعه "Igifu" که منتشر خواهد شد و در اردن بیخ و بن را به زبان انگلیسی ترجمه و توسط مجمع الجزایر کتاب در ماه سپتامبر از این داستان و "گاو ستایش آهنگ" که منتشر شد در نیویورکر در سال 2018 است. داستان متصل است ؟
به نظر من که این داستان ها را تشکیل می دهند که "Igifu" توصیف جنبه های مختلف زندگی از توتسی بودند که درمان به عنوان pariahs از سال 1960 تا نسل کشی در سال 1994: "Igifu"—که به معنی گرسنگی—در مورد قحطی که تهدید به نابودی توتسی اخراجی در Nyamata; "گاو ستایش آهنگ" است که با عنوان "شکوه گاو" در کتاب مظهر دلتنگی برای گذشته زمانی که توتسی ها تا به حال گاو; "ترس" به بررسی همیشه در صحنه ترور از موارد نقض حقوق بشر و قتل عام; "نفرین زیبایی" را نشان می دهد بدبختی سرنوشت "توتسی" در تبعید که در آن آنها می توانند دیگر غرور و "غم و اندوه" توصیف جستجو برای یک غیر ممکن عزاداری پس از نسل کشی است.
Scholastique Mukasonga پاسخ ترجمه شده از فرانسوی توسط دبورا Treisman.