اندی وارهول زندگی ممکن است بهتر و مستند تر از هر هنرمند دیگر در تاریخ جهان است. چرا که هر چند روز و یا تا او را رفت و برگشت همه چیز بر روی میز خود را به یک جعبه ذخیره سازی تاریخ آن آن برچسب "TC"—کوتاه برای "کپسول زمان"—و سپس ذخیره آن را با همه قبل TCs در یک محل خاص در استودیوی خود. به عنوان یک نتیجه, ما باید فیلم خود را-بلیط های اینترنتی خود را از روزنامه بریده خود را در چکمه های کابوی خود کلاه گیس مجموعه خود را از دندان قالب مجموعه خود را از پورنوگرافی بی شماری Polaroids او از مردم در تعداد بی شماری از طرف او رفت و به—شما نام آن را. ما نسخه ای از صورتحساب او فرستاده می شود و همچنین از صورتحساب او را از به طور فزاینده ای برافروخته طلبکاران از جمله یکی ("پرداخت تا شما لاف زن") از Giuseppe Rossi دکتر که در سال 1968 زندگی او را نجات داد بعد از یک زن که احساس او تا به حال شده است به اندازه کافی برجسته در فیلم های خود را به استودیوی خود آمد یک روز و او را به گلوله بست. در یک جعبه من شنیده ام وجود دارد و همچنین یک تکه از کیک را در یک بشقاب است. این نه فقط اشیاء مادی او نگه داشته است. زمانی که ممکن است او ضبط خود مکالمات تلفنی و گاهی به حال یک دستیار نوع آنها را. به اعتقاد او در قدرت پیش پا افتاده. این ایمان بود که سرچشمه از Pop-هنر نقاشی—این سوپ کمپبل قوطی های Brillo کارتن—که او را مشهور ساخته در نوزده-شصت و امریکا تغییر سلیقه در هنر است.
پس از وارهول مرگ در سال 1987 یک موزه اختصاص داده شده به کار خود را تاسیس شد در خانه اش در شهر پیتسبورگ. زمان کپسول—شش صد و ده نفر از آنها—حمل شد وجود دارد و صف در بانک های قفسه بندی فلزی آماده برای کسی که کار می کنند مطالب خود را به یک جاست غنی بیوگرافی. هفت سال پیش او وارد: Blake Gopnik, قبلا سرب هنر منتقد واشنگتن پست. (برادر خود آدم است که یک نویسنده برای این مجله.) Gopnik فوق العاده کامل; این کتاب و نه صد صفحه—شمارش نیست هفت هزار و تدریس کسری موجود در e-book نسخه و یا آنلاین. اما شما نمی از دست دادن قلب به دلیل Gopnik است زنده وقایع. در اینجا یک کلیپ کوچک از توضیحات خود را به تعمیر کار دکتر رسی را در وارهول را در قسمتهای داخلی پس از سال 1968 تیراندازی. جراح یافت
خواندن این, من احساس به عنوان اگر من داشتن عمل خودم.
وارهول متولد شد و در پیتسبورگ در سال 1928 جوانترین از سه پسران Andrej و جولیا Warhola که تا به حال مهاجرت به ایالات متحده از یک روستای کوچک در آنچه در حال حاضر اسلواکی. Townsfolk شد Carpatho-Rusyns یک اسلاوی مردم و خانواده بیزانس کاتولیک. (وارهول به عنوان یک بزرگسال به صورت پراکنده رفت و به جرم است. "کلیسا یک مکان سرگرم کننده برای رفتن" او گفت:.) اسلاوها بودند بسیار در تقاضا در پیتسبورگ با آن کارخانه های تولید فولاد, زیرا آنها مشهور حاضر به انجام هر نوع کار در هر یک حقوق و دستمزد. به عنوان یک نتیجه, آنها نیز بیشتر نگاه-کردن-بر گروه های قومی در این شهر است. Andrej یک دستی کارگر; Julia داخلی. هنگامی که او به اندازه کافی کار او رفت و درب به درب اغلب با فرزندان در دو, فروش گل تزئینی ساخته شده از برش هلو قوطی. Andrej درگذشت در سال 1942. دو پسر بزرگتر ترک مدرسه و در زمان شغل تمام وقت. اندی ماند در مدرسه است. برای بسیاری از جوانان خود را به او cosseted توسط خانواده اش. زمانی که Warhols به دست آورد یک نوزاد جدید یکجور دوربین عکاسی دوربین های ویژه ($1.25) او بلافاصله دست گذاشته روی آن و هرگز اجازه دهید آن را برو. برادران او ساخته شده او را به یک اتاق تاریک در زیر زمین. همچنین او سقوط در عشق با فیلم; او گفت که او می خواست به زندگی می کنند نشان دادن فیلم. این غیر معمول زندگی برنامه ریزی برای یک پسر بچه از پس زمینه خود را, اما جولیا را نجات داد و نه دلار و نه دستمزد روز از او رفوی—به او خرید یک پروژکتور. او نشان داد میکی موس کارتون در یک دیوار در آپارتمان.
وارهول دوست داشتم به توصیف خود را به عنوان خود تحصیل کرده به طور گسترده ای پذیرفته شده ادعا می کنند. در واقع او به عالی هنر دانشگاه, موسسه کارنگی تکنولوژی که در آن تعدادی از معلمان خود به رسمیت شناخته شده و هدایای خود را نگه داشته و کاری که او در آنها نادر ادای احترام. لحظه به لحظه او را از مدرسه در سال 1949 او بسته بندی وسایل خود را در یک کیسه کاغذی و در یک شب تازی محدود برای شهر نیویورک است. او بیست.
وارهول در زندگی یک سری از ماهی زده sublets معمولا سهام در حالی که تلاش برای شکستن به, تجاری, تصویر. هنگامی که او با نشان دادن نمونه کار خود را به سردبیر از هارپر بازار, یک حشره از crawled از نمونه کارها خود را به ریاضت. سردبیر احساس متاسفم برای او که او به او انتساب. وارهول بود خجالتی نیست. در موزه هنر مدرن او بالا رفت و به یک کارمند و پیشنهاد کرد که او طراحی کارت کریسمس برای هدیه فروشگاه. (او این کار را کردم.) یک دوست به خاطر دیدن او در یک کتابفروشی کوه در می رم از طریق ثبت سطل برای دیدن که برچسب انجام شد جالب ترین کت. سپس او به خانه رفت و سرد-نام مدیران هنری. "او مانند یک چک مخزن" یکی دیگر از دوستان گفت.
بسیاری از مردم که او را در آن سال ها و بعد از آن او را عجیب و غریب—یک "کمی عجیب و غریب خزش" در کلمات یکی است. او unabashedly همجنسگرا و در اوایل دهه پنجاه بود که عجیب و غریب به اندازه کافی. او دوست داشت به انجام نقاشی های پسران برهنه خود را, نوک سینه ها و crotches خال خال با قلب کوچک مانند نرم بوسه. اگر او ملاقات یک مرد که در دادگاه تجدید نظر به او ممکن است می گویند که او دوست داشت به عکس آلت تناسلی و این ذهن است ؟ "البته که نه" یکی خود برخوردار انگلیسی, متصدی پاسخ داد. "آیا شما قصد استفاده از آنها را؟" "من نمی دانم هنوز" وارهول گفت. "من فقط به گرفتن عکس است." مرد استخراج.
سه سال پس از وارهول وارد نیویورک مادرش تبدیل شده تا در آستان او. او توضیح داد که به یکی از دوستان خود "من به اینجا می آیند برای مراقبت از اندی و هنگامی که او را خوب من رفتن به خانه." او در آنجا ماند برای تقریبا بیست سال است. خانواده در حال حاضر بد بو, مجموعه ای از گربه چشم ابی ولاغر سیامی. در یک نقطه وجود دارد بنا به گزارش هفده آنها عمدتا به نام سام. (اما جولیا, اشاره, می تواند در معرفی آنها به طور جداگانه: "این خوب سام که بد سام که خنگ سام . . .") بین گربه ها و جولیا اواخر عمر آشامیدنی مشکل وارهول به نظر می رسد که مردد به او معرفی به دوستان خود. از سوی دیگر یک پسر گفت که او فکر وارهول بود ممنون حضور او به دلیل آن را به او بهانه ای به رابطه جنسی ندارد. او توضیح دهید که به مهمان خود را که او نمی خواست به هر اتاق خواب صداهای به عنوان طولانی به عنوان مادر او در گوش رس.
وارهول ادعا کرد که او باکره بود تا زمانی که او بیست و پنج و برخی از مردم می گویند که تعجب آور بود. تمام زندگی او بود و دردناک به نظر می رسد او. او نفرین با وحشتناک پوست نه تنها آکنه اما آنچه به نظر می رسد که یک اختلال رنگدانه توزیع به طوری که چهره خود را سبکتر بود اینجا تیره تر وجود دارد. او همچنین تا به حال پیازی بینی و یا پس او فکر کرد که او یک بینی ، در آن زمان او در سی سالگی او را از دست داده بود خیلی از موهای خود را. پس از آن او چسب یک toupee ، به پوست سر خود را هر روز صبح. او مشهورترین کلاه گیس بود, نقره ای, یکی, که او معمولا عینک با یک حاشیه خود, موهای قهوه ای دزدکی در گردن. این مشکلات بد boded برای زندگی جنسی خود را, و او به طور گسترده ای گفت: به شپشو در رختخواب. او معتقد بود "کثیف و لحنی" دوست شده است. او می خواهم آن را با شما یک بار یا دو بار و آن شد. Gopnik, به عنوان عمل خود را نیز می دهد رقابت شواهد: "در عرض چند سال وارهول بود و عمل جراحی برای زگیل مقعد و یک قطره اشک و یک دهه بعد او مصرف پنی سیلین برای یک بیماری مقاربتی." وارهول را دوست و همکار تیلور مید گفت که وارهول "ضربات دیوانه می خواهم."