آن را تا دسامبر 2017. پدر ما را در بدن ذخیره کردن فقط یک اتاق چند دور پایین پله ها سنگ فرش شده از مراسم تشییع, خانه, فراتر از یک توالی از آرام راهروها و یک سری از قفل درب. ما می خواهم جمع آوری شده خود را پنج فرزند و همسر خود را از چهل و نه سال در هاروی کفن در سیاتل به تکمیل مدارک رسمی: دولت واشنگتن از مرگ کاربرگ. به نظر می رسید مانند یک چیز ساده است. در حالی که embalming تکنسین زحمت کشیده در زیر زمین جای پدر ما خون با فرمالدئید و متانول و آب ما تا به حال بیست و سه جعبه به علامت در یک فرم.
ما پر از نام پدر خود را در سن خود را از شهرستان از مرگ خود و شماره امنیت اجتماعی. و سپس ما رسیده سوال 11: مرحوم مسابقه.
"سفید" یکی از خواهران گفت. او گفت: آن را به سرعت به عنوان اگر آن را یک تشریفات انحراف از ما پیشرفت مداوم نسبت به سوال 12: بود مرحوم تا کنون در ایالات متحده آمریکا نیروهای مسلح?
صبر کنید من فکر می کردم. چه بخشی از ما پدر—چه کسانی متولد شد و در سال 1932 در قاهره مصر—بود سفید ؟ پوست خود را برای بیشتر از زندگی خود شد و گرد و خاکی قهوه ای است. زمانی که او به زبان انگلیسی صحبت کرد او در مصر لهجه با آن گرد حروف صدادار و گلویی rhotics طبقه بندی شده او را به عنوان خارجی-به دنیا آمد. هر شب از دوران کودکی من او خواند من لالایی در زبان عربی (Mama zamanha گایا) و فرانسه (Malbrough s'en va-t-en guerre), لالایی های که به یاد او از دوران کودکی خود در شمال آفریقا.
"من کاملا مطمئنم که هیچ کس تا به حال فکر او سفید بود" به من گفت.
ما در فرم دوباره. مادرم با اشاره به متن آن. "بررسی یک یا چند جعبه به نشان می دهد آنچه مرحوم خود را در نظر گرفته بود," او گفت:. او هموار پارچه شلوار جین خود را. طلا كه از او حلقه زده هر یک از دیگر به عنوان او کار می کرد دست او را به عقب و جلو. "این چیزی است که او فکر او بود," او گفت:. "آن نیست؟"
من آن را دشوار است به من نگاه کن مادر. "شاید او را می خواستم ذکر شده به عنوان عرب-آمریکا" به من گفت.
حتی به عنوان من آن را گفت: من می دانستم که من دراز کشیده بود. اگر چه مصر اعلام کرده بود استقلال خود را از انگلستان ده سال قبل از پدر من متولد شد, آثار انگلیسی و فرانسوی استعماری زندگی مشخص کرده بود که دوران نوجوانی خود را. در قاهره او می خواهم با حضور لو کالج de la Sainte بندگی, فرانسه-آموزشگاه اجرا شده توسط یسوعیان و این به او داده بود حس apartness از جامعه که در آن او زندگی می کردند. او از یک شعبه از این خانواده است که تا به حال تبدیل به کلیسای کاتولیک در قرن نوزدهم و او در یک روایت از تفاوت فرهنگی. او استثنایی در جامعه مصر کشیش از Sainte Famille به او گفت. خاص انتخاب شده. پدر تجربه غیر معمول نیست. هنگامی که ژان پل سارتر گفته است: استعمار "انتخاب نوجوانان مارک اصول فرهنگ غرب را بر پیشانی خود را با آهن داغ و دهان دهان خود را با تلفن های موبایل پرشکوه و بی دست و پا" او تا حد زیادی با اشاره به بالا-وسط کلاس از شمال آفریقا. "هر تلاش ساخته شده است برای آوردن استعمار فرد به اعتراف به حقارت خود فرهنگ" Frantz Fanon هشدار داد, در, کنگره, دختر سیاه نویسندگان در سال 1959. او به عنوان ممکن است صحبت کردن در مورد خانواده من.
حقیقت این بود: عصبانی بودم پدر من. من قادر به بخشش و عفو او حتی در مرگ راه او می خواهم علیه خود را میراث افتاده زیر بنده از جناح راست عوامفریبی سیاسی در رادیو و تلویزیون است. من نمی توانستم ببخش چیزهای وحشتناک او گرفته بودم برای گفتن در مورد خاورمیانه و نفرت او می خواهم به کارگردانی مسلمانان به طور خاص—ارسال ناشناس خود را در حساب توییتر به tweeting و retweeting احساسات xenophobes و متعصبی.
نشسته در مراسم تشییع جنازه به خانه ما این سوال بارها و بارها. همه غمگین بود و همه عزادار در راه پیچیده ای است. اما من برگزار شد و من زمین. و بنابراین در نهایت ما بررسی جعبه مشخص شده "دیگر." و در خط کنار "سایر" تام هاروی مدیر مراسم تشییع جنازه نوشت تک hyphenated کلمه: "عرب-آمریکایی است."
چشمان من پر از اشک که من برگزار شد. که واقعا من پدر شده بود. من یکی که گرفته بودم کلاس های عربی به عنوان یک بزرگسال. من یکی که می خواهم تحت فشار قرار دادند پدر به سفر با من و خواهرم به مصر, به طوری که او می تواند به ما نشان می دهد به جای او خواهم آمد از این محل که در آن او می خواهم صرف اولین چهارده سال از زندگی خود را. من یکی که می خواهم کشف غیر منتظره وفاداری به فرهنگ عربی در طول یک سال زندگی در مراکش. من یکی که می خواهم از او shehadah قبل از adulو رسما به اسلام گروید. Ashhadu آلا ilaha illa خدامن می خواهم تکرار سه بار wa ashhadu آنا محمد رسول خدا. خانواده من درخت پر بود از مسلمان نام; در دوران فرانکو عثمانی داد که قرن ها به طول انجامید خانواده شده بود هر دو مسیحی و مسلمان. به عنوان من صحبت کرد shehadahیک احساس متمایز باز کرد تا درون من—احساس بازگشت. نبود احساس من می دانستم که پدرم را پذیرفته و یا درک.
فقط هفته قبل از پدرم فوت کرد من تا به حال یک بحث با او در گوشی و در مورد دسته بندی نژادی در امریکا است. من تا به حال او را به نام وقتی که من شنیده ام که سرشماری سال 2020 به احتمال زیاد شامل یک خاورمیانه/شمال آفریقا تعیین. آن چیزی که آمریکایی فعالان شده بود برای دفاع از بیش از دو دهه. من نمی دانم آنچه که من فکر دعوت پدر را به او بگویید این. این یک اشتباه آشکار چیزی است که من احساس به عنوان به زودی به عنوان من مطرح این موضوع است.
"شما می دانید این است که" او به من گفت. "این آغاز از قانون شریعت است. آن را به طوری که آنها می تواند بیش از این کشور است. این اولین گام است."
من رانندگی و صحبت کردن در یک هدست. من می توانم تصور کنید که در آن او—تنها او رفت و این روزها—نشستن در یک گوشه ای از خود را بر روی نیمکت چرمی پوشیدن یک بسته یخ روی خود, ورم پا, تماشای فاکس نیوز. مبتلا به نارسایی احتقانی قلب در اوایل همان سال او تلاش شد حتی به ایستادن و راه رفتن به آشپزخانه. به عنوان او صحبت می کرد من می توانم شنیدن باتلاقی خر خر کردن از اکسیژن خود را دستگاه.
"ذهن" به من گفت. "من نباید به نام."
"شما می خواهید آنها را به پیگیری شما من حدس می زنم," او گفت:. "شاید که O. K. برای شما پس از آن. شما و دوستان خود را در حزب دموکرات. اما من نمی خواهم به دنبال شود."
ما در ادامه استدلال. من گفتم که همه امضا قانونی دستاوردهای نوزده-دهه شصت—مدنی, حقوق قانون, قانون حق رای عادلانه مسکن عمل—اجرا شد با استفاده از شماره سرشماری. برابر اعتبار فرصت عمل, وام مسکن خانه افشای عمل صدها میلیون دلار از جامعه توسعه بلوک کمک های مالی—همه آنها وابسته به این اعداد. او نمی خواهید به شمارش?
قانون شریعت او دوباره گفت:. "فقط شما صبر کنید و ببینید."
من می توانم شنیدن hoarse صدای او بود; او نمی تواند به نظر می رسد برای روشن شدن راه هوایی او را به نفس کشیدن. ما بر روی گوشی برای چند دقیقه. من وارد کار می کنند.
"من به" به من گفت.
"O. K.," او گفت:. "دوستت دارم عزیزم." و سپس او گذاشت.
این آخرین مکالمه ما تا به حال.
کریسمس, 1989. من سیزده سال بود و کسی—من آرزو می کنم من می توانم به یاد داشته باشید که به چیزی که هیچ تازه, نوجوانان در سن پسر در کریسمس آرزو لیست: سه جفت ابریشم شورت پاچه. من به یاد داشته باشید احساس مبهم شرمنده به عنوان جعبه را باز کردم و نعوظ کشیده مخمل خواب دار, بته جقه, لباس; چیزی وجود دارد louche و زشت و ناپسند در مورد آنها. آنها صمیمی و مخملی.